بررسي حواشي و جنجالهاي اخير مستند «آقامرتضي» در گفتوگو با همكارانش
امروز شهيد آويني؛ فردا هتك حرمت به چه كسي؟
تينا جلالي
«تماشاي بخشي از مستند «آقا مرتضي» به يكي از هولناكترين تجربيات زندگيام تبديل شد. مرتضي آويني تا وقتي در قيد حيات بوده، بدون اجازه خودش و بعد از آن هم بدون اجازه و تاييد وراث قانونياش نبايد براساس جزييات منتشرنشده و خصوصي، درباره او فيلم ساخته شود. چطور ميشود به حرفهايي كه شايد كسي نقل كرده اكتفا و استناد كرد؟ شايد هركسي هر نسبت دروغيني به شهيد بدهد؛ اين كفايت ميكند براي نمايشيكردن زندگي خصوصي اين شخصيت؟ وجه ديگر موضوع، تعرض به زندگي خصوصي خانواده و تبعات ارايه اين چهره جعلي در زندگي تكتك اعضاي خانواده اوست. وقتي سازمان اوج، تهيهكننده فيلمفارسي شهيد آويني باشد، اين يعني مرزهاي بياخلاقي، بيقانوني، پردهدري و ابتذال ميتواند جابهجا شود.»
اين جملات دردناك تنها بخش كوچكي از متنهاي اعتراضي است كه در چند روز گذشته از سوي مريم اميني همسر شهيد آويني منتشر شده آن هم در واكنش به پخش تصاوير نامعمول و خصوصي زندگي همسرش (در قالب مجموعه مستند «آقا مرتضي») از رسانه ملي. مستندي كه مسووليت گردآوري مطالب خصوصي شهيد در آن تحت مسووليت سازمان هنري رسانهاي اوج بوده كه اتفاقا ادارهكنندگان آن همواره ادعاي اخلاقمداري دارند.
اما نكته تاسفباري كه با تماشاي اين فيلم مستند به ذهن ميرسد اينكه سازندگان براي ديده شدن و مطرح كردن فيلم مستندشان علاوه بر اينكه با توسل به شعار «روايت بدون سانسور» در بخشهايي از آن به حريم خصوصي شهيد آويني ورود ميكنند، ازقِبل روايت داستان زندگي اين قهرمان؛ دست به تسويهحسابهاي سياسي ميزنند، با دستاويز قرار دادن اين سوژه، يك سوگيري كاملا آشكار با قضاوت منفي انجام ميدهند عليه افرادي همچون سيدمحمد خاتمي، هاشمي رفسنجاني، محمد هاشمي... و جريانهايي كه امكان حضور و دفاع از خود را در فيلم ندارند ولي در بخشهاي مختلف فيلم به آنها حمله ميشود. همين دو نكته خود نشان ميدهد كه سازندگان به جاي تمركز بر ارايه محتواي فاخر در شأن اين شهيد انديشمند مرتكب چه خطاي فاحشي شدهاند و به چه خود زني مبادرت ورزيدهاند.
يك مستند ژورناليستي زرد
از سال 72 كه شهيد آويني به شهادت رسيده تا اين تاريخ سالهاي زيادي گذشته است ولي هر ساله به دليل شخصيت ويژهاي كه مرتضي آويني دارد توجهات زيادي را به خود جذب كرده و برنامههاي مختلفي هم درباره ايشان ساخته شده، اما آنچه از نظر محمود اربابي (از همكاران و دوستان شهيد آويني) اهميت دارد اين است كه وقتي برنامههاي متعدد تحليلي، گزارشي يا حتي جانبدارانه و غيرجانبدارانه درباره شهيد آويني ساخته ميشود كه (معتقدم اين برنامهها در جهت نقد و تحليل افكار و انديشههاي اين بزرگوار نبوده و نور تاباني به نگاه عميق و علمي آثار و انديشههاي ايشان نبوده) ما ناگزير با برنامههايي نظير مستند «آقا مرتضي» مواجه ميشويم كه سازندگان براي اينكه با برنامههاي پارسال و سالهاي قبل متفاوتتر باشند و به نوعي بگويند كه ما وجوه ديگري از اين شخصيت را كشف كرديم متوسل به مطالب جديد تصويري و هم نكات آرشيوي ميشوند. اين همان نقطه خطاي استراتژيك برنامهسازي است. تلاش براي كشف كردن ابعاد ديدهنشده شخصيت شهيد آويني باعث ميشود آنها دچار اشتباه شوند و خطاي فاحشي از آنها سر بزند.
اربابي در اين رابطه ميگويد: «به نظر من اين نوع راويت براي اينگونه اشخاص اصلا انتخاب حرفهاي نيست چرا كه پرداختن به ويژگيهايي از يك شخصيت كه در گذشته او بوده؛ بيشتر كار ژورناليستي و مطبوعات و رسانههاي زرد است. در اين مستند ميشد به ديدگاههاي مفهومي شهيد آويني راجع به تمدن غرب يا شرق و ديگر مفاهيم صحبت كرد اما اينكه بخواهيم ديدگاههاي اين شهيد در گذشته و قبل از انقلاب را نشان دهيم و به اين واسطه بخواهيم بگوييم بعد از انقلاب چه تاثيري از صحبتهاي امام گرفته و چقدر افكار انقلابي پيدا كرده، روش خلاقانه و درخور توجهي نيست.»
از نظر محمود اربابي همين كه بيست و هشت سال درباره اين شهيد برنامهها و مستندهاي زيادي ساخته شده و حرفهاي زيادي مطرح ميشود خود نشانگر موثر بودن ديدگاههاي اوست اما چه خوب ميشد در اين فيلم مستند به جاي اينكه بگويند شهيد آويني در جواني داراي چه خصوصياتي بوده چه كرده با چه كساني حشر و نشر داشته؛ در افكار و انديشههاي او نسبت به مفاهيم امروز كنكاش ميكردند نه اينكه وارد مباحث غيرحرفهاي شوند و زندگي خصوصي او را براي مخاطب باز كنند كاري كه معمولا روزنامه زرد انجام ميدهد.
اربابي توضيح ميدهد: «متاسفانه در زمانهاي به سر ميبريم كه به خودمان اجازه ميدهيم به ريز و درشت زندگي آدمها سرك بكشيم و بدانيم كه آنها با چه كسي مثلا به سفر ميروند در چه مهماني شركت ميكنند؛ همين نوع نگرش رفتهرفته به فرهنگ در جامعه تبديل شده است. امروز شهيد آويني فردا يك شخصيت ديگر. فردا برنامهسازان براي ديده شدن و مطرح كردن برنامههاي خود از زندگي ديگران سوءاستفاده ميكنند. هميشه كه ابزار در دست صاحبان قدرت نيست بيواسطه يا باواسطه به دست ديگران هم ميافتد. نه تنها مخالف نقد و تحليل افكار و انديشههاي شهيد آويني نيستم حتي در استفاده از مطالب آرشيوي و برنامههاي ساختهشده هم نكته حقوقي نميبينم. اما ورود به حريم خصوصي آدمها، آداب و اخلاق رسانهاي را مخدوش ميكند.
با اين حال اربابي معتقد است برنامهسازان اوج تعمد و قصدي در تخريب شهيد آويني را نداشتهاند ولي فكر ميكنم تلاششان اين بوده كه برنامهاي متفاوت بسازند كه سر و صدا كند و نميدانستند كه چه خطاي فاحشي ممكن است مرتكب شوند. من مشكل را بيش از هر چيز در استراتژي برنامهسازي تلويزيون ميبينم.
به گفته اربابي بيتوجهي به حريم خصوصي انسانها نبايد صرفا به پرسش و اعتراض خانواده مربوط شود بلكه از جانب افكار عمومي و رسانهها بايد بيشتر مورد سوال قرار بگيرد و بايد پاسخگوي آداب رسانهاي و افكار عمومي باشيم.
تلاشي بزرگ اما پريشان
اما حامد شكيبانيا مدير و موسس هنرستان سينمايي روايت فتح در دهه هفتاد و تهيهكننده بسياري از فيلمهاي مستند؛ درباره مستند «آقا مرتضي» نكات بحثبرانگيزي را مطرح ميكند. او در وهله اول معتقد است تلاش گروه سازنده ارايه مستندي باكيفيت و تاثيرگذار بوده، اما برخي نكات توليدي، اين مهم را تحتتاثير قرار داده كه در نهايت باعث ميشود مخاطب با اثري سر و كار داشته باشد كه پريشاني و خام دستي در آن حس ميشود. او ميگويد: «البته كه بيانصافي خواهد بود اگر كار پرزحمت و تلاش بزرگ گروه سازنده را در ساخت اين مجموعه مستند ناديده بگيريم چرا كه با تماشاي آن ميتوان متوجه شد كه گروه سازنده تلاش كرده تمام آرشيو و اسناد فراواني را كه جستوجو و پيدا كرده است مرور و گزينش كند و اين انتخاب از ميان انبوه دادهها و اطلاعات كار سادهاي نيست.»
اما اين مستندساز در ادامه به نكات انتقادي كه به اين فيلم مستند وارد است اشاره ميكند با تاكيد بر اينكه طرح اين نكات انتقادي نبايد زحمت خالصانه گروه توليد را تحتالشعاع قرار دهد و ميگويد: «شهيد آويني در كنار زندگي پر ماجراي خود كه طي اين سالها در فيلمها و مستندهاي مختلف بررسي شده بود شخصيتي متفكر و فرهنگي بوده و در اين اثر بيش از آنكه درباره ديدگاهها و انديشههاي شهيد آويني صحبت شود درباره حواشي بحث ميشود اينكه اطراف اين شهيد آدم خوبها و بدها چه كساني بودند چه كساني او را اذيت كردند و چه كساني ياران ايشان بودند. در اين مستند سازندگان اثر بسيار به حواشي زرد ماجراها كه تاريخ بسياري از آن گذشته است پرداختهاند كه در شأن روايت زندگي يك شخص انديشمند نيست. در فيلم مدام گفته ميشود كه شهيد آويني از نگاه و انديشه برخوردار است اما نميدانيم دقيقا شهيد از چه نگاه و انديشهاي برخوردار بوده يا اگر گفته ميشود سهم اندكي در فيلم است. بيشتر لحظات و بخشهاي فيلم صرف حواشي و واكنش آدمهاي خوب و بد مخالف و موافق ميپردازد كه به نظرم انحراف از موضوع است و براي چنين مستندهايي نقض غرض است. چرا كه براي توسعه آراي شهيد آويني بدون پرداختن به حواشي مزاحم نيازمند ارايه نظرات و ديدگاهها و سلوك فكري و انديشهاي هستيم تا جزييات كاري و مشكلات اداري و اجرايي كه تقريبا در همه امور و همه افراد امري بديهي است.»
مهمترين نكته منفي فيلم از نظر شكيبانيا سوگيري آشكار، موضعگيري و قضاوت منفي در فيلم عليه افراد و جريانهايي است كه امكان حضور و دفاع در فيلم ندارند و البته در حواشي موضوع اصلي هم هستند. افرادي همچون سيد محمد خاتمي، هاشميرفسنجاني، محمد هاشمي، حسن شايانفر، مهدي نصيري و... كه با استفاده پروپاگانداي گل درشتي از تصاوير آرشيوي سوگيري فيلمساز، سطح اثر را تا حد تسويه حساب سياسي و جناحي و عقدهگشايي پايين ميآورد حال آنكه برخي از اين مناقشات و منازعات كاري و اجرايي به فرض صحت مدعاي فيلمساز (كه در برخي موارد هم بنده با آن موافقم) اساسا جايي در چنين اثري كه بايد پس از قريب سي سال از نگاه نسل جديد و فارغ از دعواهاي نسلهاي قديمي باشد، ندارند. از طرف ديگر اين بحثها و شيوه پرداختن آن در اين مستند، روايت منصفانه را كه شرط اصلي اعتماد و تاثيرپذيري مخاطب است مخدوش ميكند. مجموعه مستند «آقا مرتضي» از اين منظر شبيه فيلمهاي تبليغاتي ناشيانه و قديمي عمل ميكند حتي در شيوه تدويني هم از شكل نخنماي قديمي به شكل افراطي استفاده ميكند مثلا جملات مهم به زعم كارگردان گاهي تا سه بار پشت سر هم تكرار ميشود گويي بايد مخاطب برخي جملات را با دقت خيلي بيشتري بفهمد.
شكيبانيا ميگويد: «متاسفانه برداشت من اين است كه شائبه تسويهحساب در اين فيلم ديده ميشود به اين معني كه سازندگان قهرماني را پيدا كردند كه از قِبل روايت داستان زندگي او با بعضي آدمها تسويهحساب كنند كه به نظر من خط قرمز ساخت فيلمهاي تاريخي و سياسي معاصر (و حتي غيرمعاصر) اين است كه از كنار روايت زندگي يك قهرمان با برخي افراد و جريانهاي حاضر كه مجال دفاع و ارايه نظر به آنها داده نميشود تسويهحساب كنيم.
فارغ از قضاوت درست و غلط بودن مناقشات مندرج در اين مستند، اين ميزان پرداختن به حواشي ظلم به سوژه است و شايبه دستاويز قرار دادن سوژه را تقويت ميكند ما حق نداريم با چنين شخصيتهايي اينگونه رفتار كنيم حتي اگر در موارد ذكر شده حق با شهيد آويني هم بوده باشد. همين رويكرد گروه سازنده، گاهي تناسب طرح موضوعات را هم تحتتاثير قرار داده است مثلا اختصاص يك قسمت به مستند خنجر و شقايق و جنگ بوسني كه يك مناقشه تلويزيوني بر سر فيلمي بوده كه سهم بسيار كمي را در سير زندگي شهيد آويني دارد و صرفا پر است از دعواهاي افراد گوناگون از دوستان و مديران و گروههاي مختلف با هم به گمان بنده اضافهكاريست.»
معاون مركز گسترش سينماي مستند و تجربي در بخش ديگري از صحبت خود به نكات دردناكي اشاره ميكند: «از صحنههايي كه من از تماشاي آن بسيار جا خوردم و اندوهگين شدم اينكه كارگردان اين مستند در يك اقدام بيسليقه تصوير شهادت رضا مرادينسب و نماي درشت چهره خونين و دلخراش صحنه شهادت اين شهيد را نشان ميدهد، از تصاويري كه خود آقامرتضي هيچوقت از آن استفاده نكرده و اين كارگردان به عنوان برگ برنده از اين تصاوير ناگوار در يك شبكه عمومي بدون هشدار قبلي استفاده ميكند. به زعم من اگر كارگردان به هر دليلي بر وسوسه خود در استفاده از اين صحنههاي ناگوار غالب نميشود اتفاقا همين جا ميتوانست توضيح دهد كه چرا آقا مرتضي هيچوقت اينگونه صحنهها را از جنگ منعكس نميكرد و در فيلمسازي براي جنگ و ساخت اثر تبليغاتي براي جنگ دنبال چه انديشه و نگاهي بوده است كه با باقي كارهاي زمان جنگ اينقدر تفاوت كرده است.»
البته يكي از پر حاشيهترين واكنشها به پخش مستند در مورد استفاده از تصاوير آرشيوي فيلمهاي فيلمسازان ديگر بدون اجازه از آنهاست كه به باور اين مستندساز در اين موارد قضاوت ساده نيست و بايد ببينيم كه اجازه استفاده از سوي مالكين آثار به سازندگان داده شده يا خير كه اگر اجازه داده نشده باشد يا قراردادهاي واگذاري حقوق آثار آنگونه كه در ايران متداول است ناقص و ناكافي باشد بايد رضايت صاحبين حقوق حتما كسب شود وگرنه روش نادرستي براي بيان حرف درست انتخاب كردهاند. ناگفته نماند سازندگان مستند در واكنش به شكايت برخي فيلمسازها اعلام كردهاند مجوز استفاده از آثار فيلمسازهاي ديگران را به صورت آرشيو در اين مستند دارند كه بررسي آن قاعدتا خارج از صلاحيت اين نوشتار است.
در مورد انتشار اسناد و ماجراهاي خصوصي شهيد آويني هم شكيبانيا معتقد است اگرچه آقا مرتضي شخصيت ملي بوده ولي اين نافي حقوق خصوصي خانواده او نميشود و حق نداريم حقوق خصوصي افراد را نقض كرده و اسناد شخصي، عكسهاي قديمي و خانوادگي و دست نوشتههاي خصوصي افراد را بدون رضايت شخص يا وارثين قانوني او در اختيار عموم مخاطبان قرار داد. به علاوه براي روايت بخشهاي شخصي و خصوصي يك فرد هم اجازه او يا وارثين قانونياش ضروريست. با شكايت خانواده از استفاده برخي روايتها و اسناد در اين مستند كه حق قانوني آنهاست به زعم من دقتي از سوي تيم سازنده در اين مسير صورت نگرفته كه متاسفانه شايد ناشي از ناآگاهي سازندگان و نداشتن سنت حقوقي در كشورمان است. كشوري كه در آن مدعي اخلاق اسلامي و رعايت حقالناسيم اما موارد متعددي پيش ميآيد كه اين حقوق در ساخت آثار توسط سازندگان يا پخش آن توسط صدا وسيما كه اتفاقا بايد در حفظ حقوق خصوصي و عمومي مردم پيشرو باشد رعايت نميشود.
اربابي: متاسفانه در زمانهاي به سر ميبريم كه به خودمان اجازه ميدهيم به ريز و درشت زندگي آدمها سرك بكشيم و بدانيم كه آنها با چه كسي مثلا به سفر ميروند، در چه مهماني شركت ميكنند؛ همين نوع نگرش رفتهرفته به فرهنگ در جامعه تبديل شده است. امروز شهيد آويني فردا يك شخصيت ديگر.
شكيبانيا: كشوري كه در آن مدعي اخلاق اسلامي و رعايت حقالناسيم اما موارد متعددي پيش ميآيد كه اين حقوق در ساخت آثار توسط سازندگان يا پخش آن توسط صدا وسيما كه اتفاقا بايد در حفظ حقوق خصوصي و عمومي مردم پيشرو باشد رعايت نميشود.