طارمي ما را به ليگ قهرمانان اروپا سنجاق كرد
لحظهاي در ميان زمين و آسمان
علي ولياللهي
ما فوتباليها از اين لحظات كم نديديم توي زندگي. لحظاتي كه گزارشگر خارجي بازي بعد از ورود يك توپ به دروازه با حالت ناباورانهاي ميگويد «Oh! What a fantastic goal» يا «Unbelievable». گلي آنقدر زيبا كه صفحات معروف فوتبالي در رثايش مينويسند «برنده جايزه پوشكاش امسال معرفي شد». زماني كه آن گل سنجاق ميشود به خاطرات يك فصل فوتبال و از آن پس همه آن دوره مسابقات را با آن گل به خاطر ميآورند. گل رونالدو به يوونتوس، گل وين روني به منچسترسيتي، گل دنيس برگكمپ به نيوكاسل و... به همراه گل مهدي طارمي به چلسي. تفاوت اين آخري براي ما اين است كه مهدي طارمي را ميشناسيم. شناختن نه به معناي دانستن اسم و رسم و سن و سال؛ شناختن به اين معنا كه ما با هم بزرگ شديم. سرگذشتش را لمس كردهايم. در غم و شادياش شريك بودهايم و باهم حسرت كشيديم. نگاهش كرديم كه چطور بزرگ شد و گند زد و دوباره ادامه داد و بالا رفت و به حاشيه كشيده شد و دست از تلاش برنداشت و آرزوهاي يك ملت را در جام جهاني به فنا داد و فرو نپاشيد و حالا به جايي رسيده كه نامش در فوتبال اروپا جاودانه خواهد شد. حالا جا دارد ما هم به يك نوعي احساس كنيم به دل ليگ قهرمانان اروپا زدهايم. احساس كنيم در دقيقه ۹۳ بازي چلسي و پورتو اين همه ما بوديم كه بلند شديم و روي سر مدافعين چلسي در استمفوردبريج با يك ضربه قيچي برگردون دروازه مندي را باز كرديم. اين ما هستيم كه از اين پس محل ارجاع ليگ قهرمانان فصل 21-2020 خواهيم بود. در دل هايلايتها و تيتراژهاي برنامههاي ورزشي. همه آن بچههايي كه توي زمينهاي خاكي فوتبال بازي ميكنند، همه كساني كه با آرزوي ستاره شدن شبها توپ در بغل ميخوابند، همه آنهايي كه با فوتبال در اين مملكت بزرگ شدهاند و خون دل خوردهاند ميتوانند چنين احساسي داشته باشند. چه اشكالي دارد؟ مهدي از خودمان است. اين گل كيف و لذتي دارد كه همه باهم تجربهاش كرديم حتي اگر يك ريال از پولش و ذرهاي از شهرتش به ما نرسد. ما همه بعد از فرو ريختن دروازه چلسي يك حس مشترك با مهدي طارمي داشتيم. همانطوركه ابتداي بازي متعجب شديم از نيمكتنشيني و اين سوال را به احتمال خيلي زياد مثل مهدي هزار بار توي ذهن خودمان پرسيديم كه «آقاي كونسسائو! مگر تو برد نميخواهي؟ پس اين چه تركيبي است؟» واقعا اگر مهدي از ابتدا توي زمين بود شايد داستان پورتو خيلي فرق ميكرد. با اين همه از خجالت سرمربي پورتو درآمدن را ميسپاريم به هواداران تيم در پرتغال و خودمان ميچسبيم به لحظهاي ميان آسمان و زمين كه شايد تا سالها براي ما تكرار نشود. مگر چند جوان ميتوانند بعد از سربازي رفتن تازه يادشان بيفتد كه فوتبالي هست و زمين چمني و آرزويي؟ اصلا اگر يادشان هم باشد مگر رمقي مانده؟ مگر چند استعداد ميتوانند از ميان دلالان و كارچاقكنها و مديران كارنابلد و سيستم مغشوش فوتبال ما خودشان را نجات دهند و بروند بالا تا معتبرترين رقابتها فوتبال دنيا؟ مگر ما تا همين روز سهشنبه خاطرات فوتباليمان را با گل 22 سال قبل علي دايي به چلسي تزيين نكرده بوديم؟ مگر تمام دلخوشي ما از فوتبال اروپا تعويض علي كريمي با رائول گنزالس نبود؟ مگر قيچي برگردون عليرضا جهانبخش باز هم به همين چلسي را به چشمهامان نكشيديم؟ مگر گل مهدي طارمي اولين گل تاريخ ايرانيها در يك چهارم نهايي ليگ قهرمانان اروپا نيست؟ مهدي بعد از گلزني به چلسي حتي فرصت نداشت خوشحالي كند چون بايد توپ را سريع ميبردند به ميانه ميدان تا شايد از يك دقيقه وقت باقي مانده بازي استفاده كنند. به جاي او اما ما حسابي خوشحالي كرديم. دور خانه دويديم. ما كه عجلهاي نداشتيم براي ادامه بازي. ما اصلا دلمان ميخواست دنيا در همان لحظهاي كه توپ از پاي طارمي جدا شد و به قعر دروازه چلسي رسيد، همان موقعي كه از شادي به آسمان پريده بوديم و ميان هوا معلق بوديم زمان فريز ميشد يا لااقل ميتوانستيم اين شادي را با خودمان تا چند وقت نگه داريم. حتي شده چند ساعت. اما همانطور كه سوت پايان بازي و شكست پورتو واقعيت را برملا كرد و مجالي به طارمي براي شادي نداد، ما هم خيلي زود پرت شديم به دنياي واقعي. همان زندگي واقعي كه مهدي طارمي در آن ميگويد: «خوب بوديم ولي براي صعود كافي نبود.» همان زندگي واقعي كه در آن خوب بودن كافي نيست. حالا بايد منتظر باشيم كه كي و كجا دوباره تلاقي رويامان با ساق پاي يك نفر گره ميخورد و صحنهاي چنين شگرف خلق ميشود؟