به مناسبت زادروز فيلسوف انقلابي
سايه ماركس بر ادبيات مدرن
ترجمه: فاطمه رحماني
تاثير كارل ماركس بر هنر و ادبيات مدرن را ميتوان ابتدا از طريق تاثير نظريه او روي نويسندگان و آثاري كه آنها توليد كردهاند و بعد در روششناسي استفاده منتقدان از نظريه ماركسيسم براي تفسير آثار بررسي كرد. در بحث تاثير ماركس بر نويسندگان بايد گفت كه تحت تاثير اين نظريه يك نويسنده احتمالا علاقهمند به بررسي موارد زير است:
اول) تاريخ به عنوان ماترياليسم تاريخي: نويسنده اميدوار است نشان دهد كه چگونه همه روابط انساني ريشه در جدالي طبقاتي بين ستمگر و مظلوم دارد. اين موارد شامل «روابط انساني» در ابعاد بزرگ و كوچك است: هر دو در سطح جهاني و سياسي (مانند جنگ، سقوط رم، گسترش مسيحيت و غيره) يا در سطح شخصي (نحوه ارتباط دو شخصيت يا يك خانواده با يكديگر). مثالهايي كه در اين زمينه ميتوان زد عبارتند از «دل تاريكي» از جوزف كنراد، «همهچيز فرو ميپاشد» اثر چينوآ آچهبي و «خانه عروسك» از هنريك ايبسن.
دوم) نوشتن به معناي كنترل ايدئولوژي: نظريه ماركسيسم نشان ميدهد كه اگر فرادستي وسلطهگري از طريق ايدئولوژي اعمال شود، نيروهاي تحت سلطه بايد عقايد خود را در اختيار درآورند. اين صريحا همان استدلالي است كه ويرجينيا وولف در «اتاقي از آن خود» ارايه داده است. زنان با نوشتن داستانهايي از خود و توصيف جايگاه [فراجنسيتي] خود در مقام انسان، باهوش بودن، برابري و غيره، سعي در شكستن چرخه ظلم دارند. اين تئوري همچنين نويسندگان نژادهاي مختلف را در ايالات متحده و در سراسر جهان مورد تاثير قرارداده است تا با روايت داستانهاي خود، تصوير فرهنگي جديدي را تعريف كنند.
تاثير ماركس بر خوانندگان و منتقدان جنبه ديگري از قضيه است. تحت تاثير نظريه ماركسيسم، يك خواننده يا منتقد احتمالا علاقهمند به بررسي موارد زير است:
اول) كار به مثابه ايدئولوژي: به زبان ساده، ماركسيسم استدلال ميكند كه هر اثر هنري به صورت آگاهانه يا ناخودآگاه به عنوان ايدئولوژي عمل ميكند. برخي از بازنمودهاي ابدي «حقيقت» را تعريف نميكند، همانطور كه نشاندهنده ايدئولوژيهايي است كه براي سركوب يا تلاش براي عصيان در برابر آن ظلم خدمت ميكنند. وقتي اين تفكر با آراي نيچه تركيب شود، اين طرز تفكر درباره هنر تاثير عميقي در نظريهاي انتقادي موسوم به «پست مدرن» خواهد داشت. به عنوان مثال، تحت اين الگو، خوانش ماركسيستي از رمانتيسم ويليام وُردزوُرث به عنوان ابزاري عمل ميكند كه نشان ميدهد نخبگان انگليسي از طبقه متوسط به بالا سعي در حفظ سلطه بر طبقه دهقانان روستايي و كشاورزي داشتهاند و اين توجه ما را به موضوع كنترل طبقه دهقان به دست اشرافيت مدرن يا طبقه متوسط شهري در اموري چون دامداري و غيره جلب ميكند.
مستند Hip-hop: Beyond Beats and Rhymes نيز از اين رويكرد برخوردار است اما در اين مورد بررسي چگونگي ترغيب فرهنگهاي اقليت براي تكثير تصاوير يا نمايشهايي از خود كه بهطور حتم كساني را كه اميدوارند به آنها ستم كنند، توانمند ميكند.
دوم) به عنوان روايت روابط تاريخي: مثال اين بخش رماني از جين آستن ميتواند باشد كه متاثر از ماركسيسم ميخواهد با تمركز بر نقش زنان تحت ستم، روابط عاشقانه و ازدواج آنها را واكاوي كند و تاثير آن را در تمناي آزادي و مبارزه براي آن به روايت بكشد. در خوانش فمينيستي- ماركسيستي از آستين، زنان رمان تحت ستم ديده ميشوند. با اين حال رويكردهاي ديگري ممكن است در خوانش اثر آستن وجود داشته باشد كه به نتايجي غيرماركسيستي منجر شود. چون اساسا هيچ نمايشي از طبقه كارگر در اين رمان يا ساير رمانهاي قرن 18 وجود ندارد. بنابراين همانطوركه ويرجينيا وولف اشاره كرده است، اسناد تاريخي رسمي، زنان را از تاريخ حذف ميكنند، شايد بتوان گفت كه آستين نيز كنيزها، خادمان و دهقانان را حذف كرده است.