تحليل Newlinesinstitute از مواضع فعلي بازيگران اصلي بحران سوريه
چرخش سياستها در مسير يافتن راهحل
آرمين منتظري
يازده سال از بروز جنگ داخلي در پي اعتراضات مردمي در سوريه ميگذرد. در اين سالها كشورهاي زيادي در ناآراميهاي داخلي نقشآفريني كردهاند. برخي به حمايت دولت بشار اسد پرداختند و برخي نيز با مسلح كردن گروههاي مخالف تلاش كردند دولت اسد را سرنگون كنند. حالا موسسه Newlinesinstitute از چرخش مواضع بازيگران اصلي بحران سوريه خبر داده است؛ بازيگراني كه هر چند اختلافات زيادي با هم دارند اما به نظر ميرسد يك نقطه مشترك نيز دارند و آن هم اين است كه اولويتهايشان از زمان آغاز درگيريهاي سوريه تاكنون تغيير كرده است. برخي از اين كشورها زماني تمام توجهشان را به سرنگون كردن دولت بشار اسد معطوف كرده بودند و برخي ديگر با تمام توان از او دفاع ميكردند. اما حالا همه اين كشورها به دنبال تثبيت حضور نظامي و منافعشان در سوريه هستند و سعي دارند اين هدف را از طريق نفوذ در سوريه انجام دهند. واقعيت اين است كه اين كشورها از ضعف دولت سوريه و اپوزيسيونش سود ميبرند. نياز دولت سوريه و اپوزيسيون به كمكهاي خارجي براي سرپا ماندن، باعث شده به ابزارهايي در دست بازيگران خارجي تبديل شوند.
روسيه
اميدوارم در توافقنامه نهايي درباره بحران سوريه، مسكو بتواند دست بالاتري داشته باشد و همچنان حضور نظامياش را در پايگاههاي حميميم لاذقيه و طرطوس حفظ كند. علاوه بر اين روسيه همچنان ميخواهد در سواحل مديترانه سوريه حضور داشته باشد و برخي ديگر از امتيازهايي كه دولت اسد گرفته را حفظ كند. علاوه بر اين روسيه انتظار دارد پس از پايان درگيريها نهادهاي دولتي سوريه پابرجا بمانند، تحريمها عليه سوريه برداشته شود، سوريه تجزيه نشود و در نهايت دولت سكولار مركزي قدرت را به دست بگيرد و بتواند با بهرهگيري از نيروي نظامي، امنيت داخلي را حفظ كرده و مبارزه با گروههاي تروريستي را ادامه دهند. روسها تمايل دارند همه اين اتفاقات از مسير يك انتقال قدرت سياسي رخ دهد نه با توسل به زور. چنين رويكردي به روسيه اين امكان را خواهد داد كه به دنيا نشان دهد غير از رويكرد پيشنهادي غرب، راهكارهاي ديگري نيز براي حل مسائل بينالمللي وجود دارد. در واقع مسكو تلاش ميكند به دنيا ثابت كند راهحلهاي پيشنهادي و دخالتهاي امريكا در بحرانهاي بينالمللي صرفا موجب به وجود آمدن دولتهاي ناكارآمد شده است. موارد افغانستان و عرق از نمونههاي مورد علاقه روسيه هستند. اما روسيه ميخواهد به دنيا بگويد كه برخلاف واشنگتن، مسكو همواره از متحدانش، صرفنظر از اينكه چه سابقهاي داشته باشند يا چه رفتارهاي از آنها سر زده باشد، حمايت خواهد كرد.
ايران
ايران از همان نخستين روزهاي بروز ناآراميها در سوريه به حمايت از دولت بشار اسد پرداخت. يكي از اهداف ايران از حمايت، حفظ خط ارتباطي خود با حزبالله لبنان بود. دفاع از گروههاي مقاومتي از سياستهاي اصولي ايران است و حزبالله لبنان نيز يكي از مهمترينهاست. علاوه بر اين افزايش نفوذ ايران در سوريه موجب شد تهران بتواند در مذاكرات هستهاي با واشنگتن از اهرم فشاري برخوردار باشد. در واقع اينطور ميتوان گفت كه سوريه يكي از مهمترين عناصر در استراتژي منطقهاي ايران و دسترسي اين كشور به آبهاي مديترانه محسوب ميشود. البته ايران به خوبي آگاه است كه دولت اسد ضعيفتر از آن است كه فكر ميكرد. به هيچ عنوان بر تهران پوشيده نيست كه نيروهاي ارتش سوريه در مسير ضعف قرار گرفتهاند. در هر صورت نيروهاي ايراني طي سالهاي اخير در كنار نيروي سوري جنگيدهاند و به خوبي به ساختار ارتش سوريه و مشكلات داخلي واقفند. در عين حال، به نظر ميرسد واشنگتن چندان تمايلي به مقابله با تحركات ايران در سوريه ندارد. بنابراين، ايران موفق شده طي سالهاي اخير مراكز سياسي و نظامي خود را در سوريه تثبيت كند. در حال حاضر ايران در مناطقي نظير قنيطره و درعا كه در جنوب سوريه واقع شدهاند نيروي نظامي مستقر كرده است. نيروهاي حزبالله لبنان هم در جنوب اين كشور در مقابل اشغال بلنديهاي جولان توسط اسراييل ايستادهاند. علاوه بر اين ايران كنترل مرزهاي سوريه و عراق را نيز در اختيار دارد. بهطور كلي اينگونه به نظر ميرسد كه ايران با روي كامل دولتي در سوريه كه مدلي از نظام سياسي عراق و لبنان باشد، موافق است.
تركيه
اولويتهاي تركيه از زمان آغاز درگيريها در سوريه بارها و بارها تغيير كرده است. بين سالهاي 2013 تا 2014، مقامات تركيه معتقد بودند بهتر است به جاي پذيرش تعداد بسيار زيادي از آوارگان سوري، منطقهاي حائل در مرزهاي شمال غربي سوريه ايجاد كنند. در بازه زماني ديگري به اين نتيجه رسيدند به جاي اينكه با نيروهاي كرد سوريه كه مورد حمايت امريكا بودند بجنگند، بهتر است در شمال غربي سوريه با نيروهاي داعش وارد رويارويي نظامي شوند. خلاصه امر اينكه سلسله رخداد تركيه را مجبور كرد كه از تلاش براي سرنگوني دولت اسد به اهداف ديگري نظير حفظ امنيت مرزها با سوريه تغيير نگرش دهد. در حال حاضر نيز مهمترين اولويت تركيه در هرگونه توافقي در خصوص آينده سوريه اين است كه بتواند نيروهايش را در ادلب حفظ كند و حاضر است براي به دست آوردن اين امتياز، بهايش را نيز پرداخت كند. هدف تركيه از حفظ نيروهايش در ادلب اين است كه از سرازير شدن فوج آوارگان به خاك تركيه جلوگيري و اطمينان حاصل كند كه شبهنظاميان تروريستي نظير هيات تحرير الشام نتوانند حركت ماجراجويانهاي صورت دهند. اما واقعيت اين است كه تركها ميخواهند رهبري اين گروه شبهنظامي را عوض كرده و فرد مورد نظر و وفادار به خود را جايگزين او كنند. تركيه ميخواهد از وفاداري اين گروه شبهنظامي به خود اطمينان يابد و مهمتر از همه هدف تركها اين است از شر نيروهاي حزب كارگران كردستان كه در شمال غرب سوريه مستقر هستند، خلاص شوند و حتي حاضرند براي محقق شدن اين اهدف دست به اقدام نظامي بزنند. طي سالهاي اخير روابط تركيه و روسيه در خصوص بحران سوريه تقويت شده است. در واقع تركيه توانسته مكانيسم گفتوگويي را با روسيه ايجاد كند كه تا پيش از اين وجود نداشته و سعي ميكند از اين مكانيسم به عنوان اهرم فشار استفاده كند. بهرغم اينكه تركيه و روسيه اختلاف منافعي نيز دارند اما دولت تركيه معتقد است ميتواند روابطش با كرملين را مديريت كند خصوصا اينكه در حال حاضر هيچ درگيري يا تنش فعالي بين دو كشور وجود ندارد. از سوي ديگر تركها، در اين بازه زماني خاص حضور ايران در سوريه را مشكلساز نميبينند البته به شرط اينكه اقدامات ايران در سوريه منافع امنيت ملي آنكارا را با خطر مواجه نكند. علاوه بر اين تركيه در خصوص انتخاب نوع نظام سياسي كه قرار است در آينده در سوريه روي كار بيايد انعطاف بيشتري از خود نشان داده است.
اعراب خليجفارس
كشورهاي عربي حاشيه خليجفارس نيز طي سالهاي اخير مواضع خود را در خصوص سوريه عوض كردهاند. در ابتدا آنها تلاش ميكردند دولت بشار اسد را سرنگون كنند اما از بازه زماني خاصي تلاش خود را روي مبارزه با تروريسم در سوريه متمركز كردند. از نگاه كشورهاي عربي بزرگترين مشكل بحران سوريه، حضور ايران و دفاع تهران از بشار اسد بود بنابراين اين كشورها احساس ميكردند بايد براي مقابله با افزايش نفوذ منطقهاي ايران دست به كاري بزنند. البته كشورهاي عربي در اين خصوص اختلافاتي هم با هم داشتند. آنها در خصوص اينكه از چه گروه شبهنظامي در سوريه بايد حمايت كرد نظر واحدي نداشتند. با توجه به تجربياتي كه آنها از عراق آموخته بودند، ميدانستند كه حمايت از يك گروه شبهنظامي لزوما آن گروه را به يك متحد وفادار تبديل نخواهد كرد. براي مثال اين كشورها در دهه 90 ميلادي سعي كردند با حمايت گسترده از رفيق حريري سدي در مقابل نفوذ ايران در لبنان ايجاد كنند اما با ترور شدن رفيق حريري به هدف خود نرسيدند. بنابراين در خصوص سوريه به دنبال تغيير از درون هستند. آنها با حفظ قانون اساسي روسيه مشكلي ندارند و مثل هميشه سعي ميكنند با استفاده از منابع مالي بيپايان خود تا جايي كه ممكن است از ميزان نفوذ ايران در ساختار سياسي سوريه بكاهند. براي محقق كردن اين هدف يكي از اصليترين اقدامات اين كشورها مشاركت در روند بازسازي سوريه است.