نقشي كه منتقدان در معرفي آثار هنري ايفا ميكنند
بيداري فيلمها از خواب زمستاني
كامل حسيني
استاد پرويز نوري به مناسبت اعطاي جوايز اسكار 2021 نوشتهاي منتشر كردند با نام: آكادمي چگونه در بسياري موارد حق «بهترينها» را پايمال كرد و آيا بايد در ماهيت اسكار شك كرد؟ در آن نوشته، استاد ليستي شناخته از فيلمهاي مشهور سينمايي كه از قضا توسط كارگردانهاي صاحب سبك هم ساخته شدهاند، آورده بود كه موفق به دريافت جايزه اسكار نشدهاند. همچنين در همين نوشته استاد چنين آمده است:«سناريونويس بزرگ هاليوود دالتون ترومبو كه در دوران مك كارتي در ليست سياه بود آن را يك واقعه غمانگيز سينمايي توصيف كرد و گفته است: وقتي بزرگاني چون هيچكاك، ولز، چاپلين و هاكس، اسكار نگرفتهاند آيا نبايد در ماهيت آن شك داشت؟» و اما پرسشي در اينجا سربر ميآورد؛ اينكه چه عواملي سبب چنين وضعيتي ميشوند؟ يعني حالتي كه در آن برخي فيلمهاي برنده شده جوايز اسكار به زودي فراموش ميشوند؛ از طرفي ديگر احتمالا در حافظه تاريخ سينما برخي فيلمهايي كه اصلا به آنها توجه نشده است و هيچگونه آثار يا كمترين جايزه معتبر سينمايي بر پيشاني آنها ديده ميشود اما مدتها بعد دوباره زنده ميشوند سپس مورد استقبال قرار ميگيرند كه نه تنها ميان عامه مشهور ميشوند بلكه ذهنيت ژانر و قواعد سبكهاي سينمايي بعد خودشان را به شدت تكان ميدهند! پاسخ به اين پرسش بسيار مهم نه در تخصص نگارنده است و نه در حوصله اين گفتار كوتاه ميگنجد اما در هر حالت اهميت و جذابيت كشف علل مختلف چنين مسالهاي خود نيز مسبب سخن گفتن هر چند مختصر و ناقص در مورد آن است. شايد نخستين دليلش همان بحث «ماهيت ذوقي و سليقهاي» داوران جشنواره و مراسمهاي اسكار است و حضور و شبح چنين امري يعني ذوق و سليقه آنچنان روشن است كه نيازي به استدلال نخواهد بود. البته رهايي مطلق از اين دام سليقه به دلايل پيچيده مختلف امري آسان نخواهد بود ولي حضور نوع خاصي از سلايق در لابهلاي داوريها مسير جوايز را يكسره به سمت مسير دلخواه خود سوق خواهد داد و فيلمهايي كه بر اين سلايق منطبق نباشند، چشم داوري براي ديدنشان نابينا خواهد شد. به نظر ميرسد دليل دوم به معاني پنهان و مضاميني تلويحي در ساختار فيلمها نيز برميگردد و به طرز مبهمي شايد باز مسبب نابينايي داوران خواهد شد. يعني مثلا يك فيلم در زمانه خود به شكل بسيار پنهان و موشكافانهاي، موضوعهاي بزرگي را درون خود گنجانده يا به مسائلي سرنوشتساز همچنين پيشبينيهاي واقعگرايانهاي پرداخته است كه هنوز در زمانه خود چندان مورد توجه نيستند ولي بعدها بدل به مساله مهم براي زمانهاي پسين ميشوند يا شبيه تعبير يك منتقد، فيلمهايي كه جلوتر از زمانه خود فكرميكنند! بديهي است كه درك و شناخت چنين فيلمها و درنهايت اعطاي جوايز به آنها گاهي نيازمند يك داوري دورانديشانه و هوشيارانه است و در اين ميان چنين رويكرد دقيقي براي داوري شايد ناخواسته از دايره توانايي داوران(جز در موارد معدود) بيرون باشد. چنين است فيلم موردنظر در خواب زمستاني فرو ميرود تا موقع و فصل خود از پناهگاهش دوباره بيرون بيايد و حيات ديگرش آغاز شود. بايد از خود پرسيد بالاخره سرنوشت اينگونه فيلمهاي فراموش شده و به خواب رفته به كجا ميرود؟ پاسخ هر چه باشد عامل نخستِ بيداري، نقش منتقدان و نظريهپردازان(به ويژه منتقدان برجسته) را در گذر زمان فراموش كرد. در واقع برخي فيلمها از همان خواب اجباري زمستاني كه برخي فيلمها در آن فرو رفته بودند(در زمان طولاني ناكاميهايشان از دريافت جوايز يا عدم استقبال تماشاگران) اكنون با صداي شيپور تعريف و تبليغ منتقدان زبده بيدار شدهاند و بار ديگر به جنب و جوش و سرزندگي ميپردازند. نمونهاي ملموس همان است كه استاد پرويز نوري نام برده است يعني فيلم ترسناك هيچكاك «رواني» كه دهه 1960 موفقيتي كسب نكرد. در ادامه نوشته استاد بايد گفت، شگفت اينجا بود كه بعدها منتقدان زبدهاي مانند رابين وود و ژان دوشه و... زواياي مختلفش را مورد واكاوي قرار دادند و رازهاي پيچيده و بحثبرانگيز خفته در بيشتر سكانسهاي فيلم رواني را بر ملا كردهاند.(نگاه كنيد به كتاب معناسازي؛ استنتاج و بلاغت در تفسير سينما نوشته ديويد بردول با ترجمه شاپور عظيمي) همچنين تحليلهاي عجيب و غريب فيلسوف و نظريهپردازي مانند اسلاوي ژيژك بر فيلم رواني. يا مثلا فيلم «سرگيجه» آلفرد هيچكاك كه در آغاز خود چندان شناخته شده نبود ولي بعدها در ليست فيلمهاي مهم تاريخ سينما قرار گرفت كه نقش منتقدان سرشناس در اين ميان بسيار پررنگ بود. چنين است كه منتقدان هنري و فرهنگي نقشي ايفا ميكنند در معرفي مجدد اينگونه فيلمها و شهرت روزافزونشان. در پايان بايد گفت عوامل فراوان ديگري دخيلند كه پژوهشهاي دقيق تنها ميتواند به حقيقت نزديك شود اما تو گويي ابهام همچنان در اين مساله ميماند زيرا روان و ذهن بشري و در كنارش ماهيت داوري سينمايي همچنان خود در ابهامند.