طالبان چه نوع شري است؟
در مذاكره دنبال مشروعسازي يا نامشروعسازي يكديگر نيستند. اگر طرف مقابل به هر دليلي قدرت دارد كه ميتواند چند دهه دوام بياورد، همين كافي است كه تن به مذاكره با آن داده شود؛ مشروط به اينكه معطوف به كاهش خشونت باشد.
در ارتجاعي بودن گروه طالبان شكي نيست. نه فقط طالبان كه بقاياي القاعده نيز همين هستند. اقدامات تروريستي آنان نيز بر كسي پوشيده نيست، ولي واقعيت داشتن آنها را نيز نميتوان انكار كرد. از زمان حمله ايالات متحده با آخرين تجهيزات و امكانات به افغانستان كه كشورهاي زيادي نيز آنان را حمايت ميكردند، دو دهه گذشته است. اگر قرار بود كه طالبان با قدرت نظامي نابود شود، بهطور قطع در اين بيست سال نابود شده بود. بنابراين اگر ميبينيم كه ايالات متحده با آنان گفتوگو ميكند، فقط به معناي شكست راهبرد نظامي آنان در افغانستان است. اگر با حضور دو دههاي امريكا و هزينههاي هزاران ميلياردي نتوانستند طالبان را ريشهكن كنند، طبعا در غياب اين ارتش قدرتمند هم نخواهند توانست. در اين صورت چند راه باقي ميماند. يك ادامه وضع موجود است كه به معني وجود يك دولت مركزي ضعيف و ناپايدار است كه فقط به بخشي از خاك افغانستان حاكميت دارد و حتي قادر نيست امنيت را در شهرهاي اصلي برقرار كند. در اين صورت افغانستان روز به روز مستهلك ميشود. راه ديگر جنگ تمامعيار عليه طالبان تا نابودي كامل آنان است كه بعيد است نيروي مسطح افغانستان قادر به انجام چنين هدفي باشد. كاري كه پس از بيست سال با حضور امريكا و متحدانش نتوانستند انجام دهند. راه سوم نيز رسيدن به حدي از تفاهم و ادغام همه نيروها در ملتي واحد است. البته اين هدف آسان به دست نميآيد ولي هر چه باشد معقولانهتر از ادامه وضع موجود است. البته هيچ مذاكرهاي نبايد به ضعف نيروهاي دولتي منجر شود. همه دولتها و همسايگان بايد كمك كنند كه دولت مركزي دست بالا را در مذاكرات داشته باشد. بايد پذيرفت كه بازگشت پيروزمندانه طالبان و نيز ادامه وضع موجود براي همه كشورها زيانبار است و نه فقط براي مردم افغانستان. ولي اين به معناي وارد شدن در يك بازي صفر و يك نيست. طالبان شري است كه در يك فرآيند اجتماعي تاريخي نابود ميشود و نه در يك فرآيند نظامي.