آيا واشنگتن و پكن رويارويي بيشتر را تجربه خواهند كرد؟
محدوديتهاي امريكا در رويارويي با چين در اقيانوس آرام
محمد منتظري|طي يك ماه گذشته ايالات متحده امريكا طرحي جامع را براي رقابت استراتژيك با چين به جريان انداخته است. البته دامنه اجراي اين طرح بسيار بلندپروازانه است اما درونمايهاش اين است كه براي رويارويي با چين صرفا نبايد بر مسائل نظامي تاكيد كرد. هرچند در حال حاضر و به طور طبيعي تمركز اصلي امريكا روي حفظ بالانس نظامي در منطقه اقيانوس آرام و سنجش توان امريكا براي حفظ آن است. اگرچه قدرت و ساختار نظامي امريكا براي رويارويي قدرت نظامي نه چندان قدرتمند چين كافي به نظر ميرسد اما پيچيدگيهاي تكنولوژيك چينيها و صرف حضور آن در منطقه اقيانوس آرام و در آبهاي خود، دست امريكا در اين رويارويي را تنگ خواهد كرد. از اين جهت است كه آماده شدن امريكا براي رويارويي نظامي با چين پديدهاي منحصربهفرد خواهد بود. در اين رويارويي بهطور قطع امريكا با موانع بزرگي نظير پيچيدگيهاي سياسي، محدوديت همكاريهاي نظامي و برخي موانع نهادي روبهرو خواهد بود. اما مشكل بنياديتر امريكا در خارج از مرزهايش اين است كه براي رويارويي با چين ابتدا بايد جاي پاي خود را در منطقه اقيانوس آرام محكم كند و براي اين كار به دوستان و متحداني در منطقه نياز دارد. اما اغلب كشورهاي منطقه چندان علاقهاي ندارند خود را درگير جنگ دو ابرقدرت بزرگ كنند. وقتي گرد و خاك جنگ جهاني دوم فرو نشست، قدرت امريكا در غرب اقيانوس آرام بيرقيب بود. شبكه منطقهاي كه در خلال جنگ جهاني دوم و بعد از آن تشكيل شده بود، موجب شد امريكا به اين جايگاه دست يابد. در آن زمان حضور نظامي امريكا در منطقه آنقدر زياد بود كه ميتوانست دست به هر كاري كه ميخواهد بزند. در عين حال منطقه اقيانوس آرام 13هزار كيلومتر از خاك امريكا فاصله داشت و به اين ترتيب امريكا در عين قدرت از حاشيه امنيتي نيز برخوردار بود اما آن دوران گذشته است. امريكا ديگر دركشورهايي نظير فيليپين، تايوان و تايلند پايگاه نظامي ندارد و باقي نيروهاي امريكايي كه هنوز در غرب اقيانوس آرام حضور دارند در ژاپن، گوآم، استراليا و هاوايي تجميع شدهاند و اين نوع تجمع در صورت آغاز رويارويي نظامي با چين ميتواند مشكل ساز باشد. نخست اينكه تمركز نيروها و تسليحات امريكا در منطقه و حول حوش تعداد كمي از پايگاههاي نظامي ميتواند امريكا را در برابر قدرت رو به توسعه نيروي هوايي و سامانههاي موشكي چين بسيار آسيبپذير كند. علاوه بر اين تمركز عملياتي نيروي دريايي امريكا روي ناوگروههاي جنگي موجب ميشود اين نيروها به سرعت پراكنده شوند و اهدافي آسان باشند. در واقع در يك حمله غافلگيرانه، ناوهاي جنگي امريكا كه در بنادر پهلو گرفتهاند آنقدر بزرگ هستند كه به راحتي بتوان آنها را هدف گرفت. دوم اينكه به فرض اينكه يك رويارويي نظامي غيرمنتظره آغاز شود، نيروهاي امريكايي آنقدر دور هستند كه نميتوانند به سرعت پاسخ دهند. هفتهها طول خواهد كشيد كه آنها بتوانند يك ضدحمله موثر را تدارك ببينند. حتي پايگاههاي نظامي امريكا در ژاپن و استراليا آنقدرها كارآمد نيستند كه بتوانند در درياچه چين جنوبي عمليات كنند. سوم اينكه نيروهاي دريايي امريكا تنها قادر است در فواصل نزديك از قدرت آتش گسترده و قوي خود استفاده كند و توان حمله به نقاط دوردست را ندارد. يك ناوگروه معمول در نيروي دريايي امريكا شامل 6 ناوشكن و رزمناو است كه معمولا ميتوانند 90 تا 120 موشك را حمل كنند. البته اين پتانسيل آتش قدرتمندي ايجاد ميكند اما نه آنقدر قوي كه بتواند در مقابل يك دشمن قدر كارآمد باشد. البته ناوهاي هواپيما بر امريكا ميتوانند قدرتي بسزا در اين رويارويي باشند اما با توجه به برد موشكهاي ضدناو چيني اين ناوها احتمالا مجبور خواهند بود در فضاي حاشيهاي درگيري بمانند و اين فضا آنقدر دور است كه برد هواپيماها را كم خواهد كرد. البته اين مساله هيچوقت به مشكل اصلي امريكا تبديل نشده بود چراكه اساسا هرگز با دشمني تا اين حد قدرتمند روبهرو نبوده است. بنابراين به نظر ميرسد كه در رويارويي امريكا با قدرتي نظامي نظير چين دو اتفاق رخ خواهد داد؛ يا امريكا زرادخانه خود را به سرعت مصرف خواهد كرد يا اينكه مجبور خواهد شد به چين فضا بدهد تا در فرصت مناسب پاسخي براي چين تدارك ببيند. آنگونه كه نشريه فارين پاليسي نوشته، وزارت دفاع امريكا معتقد است كه براي مقابله با چين، ارتش امريكا به ساختاري پراكندهتر و در عين حال چابكتر و جامعتر نياز دارد كه شبكهاي گسترده از بنادر در اقيانوس هند و اقيانوس آرام را شامل خواهد شد. علاوه بر اين وزارت دفاع امريكا خواهان استفاده از كشتيهاي نظامي كوچكتر و حتي بدون سرنشين است كه بتوانند از هر نوع بندري به سمت منطقه عمليات حركت كنند. چنين ابزار جنگي البته هنوز ساخته نشده است. شايد از اين جهت باشد كه پنتاگون اخيرا پيشنهاد بودجهاي 27 ميليارد دلاري را براي توسعه طرح بازدارندگي پاسيفيك درخواست كرده است و قصد دارد با توليد موشكهاي هدايت شونده و دقيق كه در سواحل نخستين زنجيره از جزاير نصب ميشوند از نيروها و كشتيهايش حمايت موشكي كند. در حال حاضر قدرت موشكي زمين به دريا امريكا در منطقه ناچيز است. بخشي از اين ضعف به اين خاطر است كه توسعه موشكي امريكا تحت پيمان منع موشكهاي هستهاي ميانبرد انجام ميشود و از اين جهت امريكا با محدوديتهايي مواجه و در وهله بعدي توان حمل موشك توسط نيروي دريايي امريكا محدود است. راهحل ديگري كه پنتاگون انديشيده اين است كه ديگر شاخههاي نظامي ارتش امريكا را نيز در منطقه اقيانوس آرام به خدمت بگيرد و اينطور به نظر ميرسد كه تمركز اصلي بر اعزام دوباره تفنگداران امريكايي به نقاطي است كه در گذشته بارها به آن اعزام شدهاند. ويژگي اين نيروها اين است كه ميتوانند به سرعت حركت كرده و در نقاط حساس كه ممكن است در تيررس موشكهاي چيني باشند، موضع بگيرند. علاوه بر اين به نظر ميرسد كه امريكا استفاده از نيروهاي گارد ساحلي را نيز يكي ديگر از گزينههاي پيشرو ميبيند. با وجود اينكه امريكا در صدها نقطه از جهان پايگاه نظامي دارد و بهرغم برخورداري از بودجه بسيار زياد، باز هم ارتش امريكا به دنبال نقاطي در اقيانوس هند و آرام است تا پايگاه نظامي ايجاد كند و سوال اساسي اين است كه آيا امريكا خواهد توانست براي محقق كردن طرحهاي خود در قبال چين، پايگاههاي جديدي در منطقه ايجاد كند. اما قانع كردن كشورهاي منطقه براي اينكه پذيراي پايگاههاي نظامي جديد امريكا باشند، دشوار است. البته امريكا ميتواند با ارايه مشوقهايي نظير آموزش نظامي و مستشاري باب مذاكره با اين كشورها را باز كند اما واقعيت اين است كه پذيرايي از نيروهاي امريكايي آنقدر تبعات دارد كه اين كشورها ميلي به انجام اين كار ندارند. نخست اينكه اين كشورها با پذيرفتن نيروهاي امريكايي، خود را به يك هدف نظامي براي چين تبديل خواهند كرد. دوم اينكه تنشهايي سياسي ميان اين كشورها و چين با اين اقدام افزايش خواهد يافت و سوم اينكه چينيها نشان دادهاند از اهرمهاي فشارشان عليه هر كشوري كه به پايگاهي براي نيروهاي امريكايي تبديل شود، استفاده ميكنند. براي مثال پكن با اعمال فشار بر سئول مانع از اين است كه امريكاييها بتوانند سامانههاي موشكي تاد را در خاك كره جنوبي نصب كنند. بنابراين ميتوان گفت كه اكثر كشورهاي منطقه تمايلي به ميزباني از نيروهاي امريكايي ندارند. البته بايد گفت امريكا همچنان تلاش خواهد كرد روابط خود را با كشورهاي منطقه از طريق انجام رزمايشهاي نظامي و تمريني حفظ كند. البته در اين ميان هستند كشورهايي كه علاقهاي به اين كار ندارند. براي مثال ويتنام و اندونزي به وضوح نشان دادهاند علاقهاي به اين كار ندارند اما در عين حال سعي ميكنند بيسر و صدا روابط نظاميشان را با كشورهايي نظير ژاپن و هند تقويت كنند. تمام آنچه ذكر شد به اين معناست كه چالشهاي امريكا براي حضور گسترده نظامي در منطقه اقيانوس آرام، ماهيتي تكنولوژيكي، مالي، سياسي و از همه مهمتر ديپلماتيك دارند. در حال حاضر كشورهاي اندكي حاضرند در رويارويي ميان چين و امريكا جانب طرف خاصي را بگيرند.