جابهجايي مرزهاي ناآگاهي
خداداد عزيزي در برنامه «خندوانه» و در جواب به پرسش «سه نويسنده ايراني نام ببر» گفت: «نويسنده ايراني از كجا بيارم؟» و فيروزكريمي با تمسخر ادامه داد:«نويسندگان ايراني بيكار هستند و همينجوري مينويسند و ما با آنها كاري نداريم» تا مخاطبان اين برنامه و همه آنهايي كه در فضاي مجازي ويديو كوتاه شده اين برنامه را ميديدند، شاكي و معترض شوند. البته كه رامبد جوان بعد از اين برنامه از مردم عذرخواهي رسمي كرد اما هشتگهاي مرتبط با اين اتفاق هم در توييتر فارسي داغ شده و آنچه ميخوانيد منتخبي از توييتهاي انتقادي به اين ماجراست:
«جدي اگه نويسندههاي ايراني بيكار نبودند وقتي براي اهميت دادن به امثال رامبد جوان و برنامهاش نداشتند، «فيروزكريمي ميگه نويسندهها بيكارند كه مينويسند. رامبد جوان قهقهه ميزنه. يادمه تو همين برنامهاش كتاب معرفي ميكرد. وقتي ميخواي صرفا اداي كاري رو درآري بالاخره يه روزي از يه جايي رسوا ميشي»، «بله آقاي رامبد جوان و آقاي خداداد عزيزي نويسنده ايراني بيكار است و با همين دستها به فرهنگ و ادبيات ايراني جان بخشيده»، «نميدونم چرا در شبكههاي اجتماعي به اين ويديو واكنش منفي نشون دادند. مگه از جامعهاي كه سرانه مطالعهش فاجعه است، انتظار ديگهاي داريد؟»، «ولي چيزي كه بين اون سه نفر گفته شد در مورد نويسندههاي ايراني شوخي نبود، توهين بود. رامبد جوان هم معذرتخواهي كرد»، «رامبد جوان بابت ماجراي خندوانه و نويسندگان ايراني پوزش خواست. دمش گرم. عدهاي فرياد سر دادهاند كه قلابي است و نبايد عذر را پذيرفت و الخ. حقتان و خشمتان محفوظ. اما به نظرم ما آدميان سالهاي سال پس از اين به تمرين و جرات عذرخواهي، اندازه نان شب نياز داريم. اصالتسنجياش باشد طلبمان»، «تا بوده همين بوده جامعهاي كه نياز به فرهنگ نداره ميشه جامعه ما، جامعهاي كه سلبريتي بيسواد ميشه سخنگو و فرهنگساز، واضح است كه اون سلبريتي نويسنده جامعه را نميشناسد»، «حالا خداداد عزيزي و فيروز كريمي كه تكليفشون معلومه. آقاي رامبد جوان شما چرا اينجور ميخندي؟»، «تو خندوانه از خداداد عزيزي ميپرسه سه تا نويسنده ايراني رو بگو. خداداد عزيزي ميگه سه تا نويسنده؟ شما خودت بلدي؟ و رامبد جوان اون ور ضعف ميكنه از خنده و نفر بعدي ميگه نويسندهها چون بيكارند ميشينند مينويسند، ما با بيكارها كاري نداريم! حقيقتا گريهام گرفت»، «رامبد جوان و فيروزكريمي اصلا حساب ميشوند كه حرفشون مهم باشه؟»، «من واقعا از برنامه ديشب رامبد جوان كه توش فيروزكريمي گفت نويسندهها بيكارن و... حالم به هم خورد. متاسفم»، «شايد فيروز كريمي نفهميد چي گفت. ولي رامبد جوان كه خوب ميدونست واسه چي ميخنده»، «آقاي رامبد جوان! من هم يك نويسنده بيكارم! گفتم كه بيشتر بخنديد!»، «با اين سخنان ارزشمند فيروز كريمي و خداداد عزيزي و خندههاي رو مخ رامبد جوان، مرزهاي ناآگاهي جابهجا شد»، «از فوتبال ما كه آبي گرم نميشه. وضعيت تلويزيوني كه رامبد جوان برنامهساز و بازيگرش است هم كه شرمآوره. اگر عزتي واسه ما باقي مونده، مرهون نويسندگاني است كه بيمزد و منت، در رنج و تعب، بدون سر خم كردن در برابر قدرت و ثروت، قلم زدند»، «وقتي فيروزكريمي ميگويد: نويسندههاي ايراني از زور بيكاري مينويسند و رامبد جوان قهقهه مسخرهاي در جوابش با صداي بلند سر ميدهد تا يخ برنامه ميليوني خندوانه را بگيرد؛ لابد انتظار داريم فردا پسفردا نوشتههاي ما پشت ويترين كتابفروشيها و زير نور چراغ نئون به چشم بيايند!» و «هنگامي كه ستارههاي مملكت از نام بردن سه نويسنده ايراني عاجز هستند و نوشتن را مسخره ميكنند ديگر چه انتظاري از مردم ميتوان داشت كه كتاب بخوانند؟».