بعد از خليج خوكها
مرتضي ميرحسيني
شكست عمليات خليج خوكها رسوايي بزرگي براي دولت امريكا و بيشتر از آن براي شخص جان اف كندي بود و حتي صداي برخي از طرفداران متعصب او را هم درآورد.
اما ماجرا به همين بيآبرويي و اعتراض محدود نماند و ادامهدار شد. از 1500 نيروي پيادهاي كه قدم به ساحل كوبا گذاشتند حدود 200 نفر كشته شدند و ديگران هم همگي به اسارت افتادند. درست است كه اين اسرا كوباييهاي تبعيدي بودند و شهروند ايالات متحده محسوب نميشدند اما به اشاره و حمايت دولت امريكا در اين عمليات شركت كرده بودند و كار پيگيري آزادي آنان روي دوش رييسجمهور اين كشور سنگيني ميكرد.
همه اين اسرا در كوبا دادگاهي و به 30 سال حبس محكوم شدند. اما فيدل كاسترو سال 1961 در چنين روزي اعلام كرد، حاضر است اين اسرا را با 50 بولدوزر معاوضه كند.
پيشنهادش كمي عجيب و تا حدي نامتعارف بود و حتي برخي آن را به شوخي گرفتند اما مثل هر شوخي ديگري رگههايي از حقيقت در آن وجود داشت كه رهبر كوبا آماده است- ولو غيرمستقيم- درباره اين زندانيان با امريكاييها مذاكره و معامله كند و چيزي بدهد و چيزي بگيرد.
چون روابط سياسي ميان دولتهاي امريكا و كوبا قطع شده بود، رييسجمهور ايالاتمتحده هم- حداقل به ظاهر- پاي خود را از ماجرا بيرون كشيد و مذاكره را به گروهي از وكلاي امريكايي واگذار كرد.
اين وكلا به نمايندگي از خانواده زندانيان با دولت كوبا مذاكره كردند و بعد از يك سال به توافقي قابل اجرا براي دو طرف رسيدند.
قرار شد همه زندانيان آزاد شوند و در عوض 53 ميليون دلار(البته نه پول نقد، كه مواد غذايي و دارويي) به عنوان غرامت تجاوز به دولت كوبا پرداخت شود. اين پول را هم دولت امريكا نپرداخت.
چند شركت بزرگ و خصوصي امريكايي كه روساي برخي از آنان در تحريك كندي به دشمني با كاسترو نقش داشتند اين هزينه را تقبل كردند. اين شركتها از زماني كه كاسترو همه داراييهاي امريكاييها در خاك كوبا- مثل كازينوها و پالايشگاهها- را ملي اعلام كرد با او دشمن بودند و مدام براي سرنگونياش
توطئه ميكردند.
توطئههاي آنان پيش و پس از ماجراي خليج خوكها ادامه پيدا كرد و تحريمهاي شديد و فزايندهاي ضد اقتصاد كوبا اعمال شد اما كاسترو در قدرت باقي ماند(نتيجه نهايي تحريمها و فشارها فقط رنج و مشكلات بيشتر براي مردم كوبا بود).
اين مساله به كنار در اجراي توافق، اولين قدم را امريكاييها برداشتند و نخستين محموله را با چند هواپيماي بزرگ به فرودگاه هاوانا فرستادند. كاسترو هم همه زندانيان را آزاد كرد و پاي مجوز خروجشان از كوبا را امضا زد.
با اين حال تا زماني كه آخرين گروه از اين زندانيان وارد خاك امريكا نشده بودند بسياري به اجراي كامل توافق بدبين بودند و هر دو طرف احتمال عهدشكني و بهانهگيري ديگري را ممكن ميدانستند.