تريبون ثبتنام براي شركت در انتخابات رياستجمهوري
فريدون مجلسي
استقلال انتخاباتي يكي از انواع استقلالهايي است كه طي ساليان به آن دست يافتهايم. يكي از معاني استقلال ظاهرا اين است كه مثل هيچ كشوري نباشيم و هيچ كشوري مثل ما نباشد. استقلال انتخاباتي خودش شعبهاي است از استقلال دموكراسي. يعني نوعي دموكراسي كه مثل هيچ كشوري نباشيم و هيچ كشوري مثل ما نباشد. در مناطق ديگر كه ادعاي دموكراسي و انتخابات آزاد دارند، ابزارهاي تضمينكنندهاي تحت عنوان نهادهاي مدني كه مهمترين آن احزاب هستند از تشتت آرا و شمار كانديداهاي بيپشتوانه ميكاهند؛ به عبارت ديگر هر كشور داراي چند حزب از محافظهكاران با ايدئولوژي غالبا ليبرال اقتصادي بر پايه اصولگرايي مذهبي يا ناسيوناليستي آغاز ميشود كه فرد را تابع ديدگاههاي آييني و اعتقادي خود ميدانند، سپس به احزاب مليگرا يا مذهبي معتدلتر ميرسد و در حدود مركز ليبرالهاي دموكرات قرار دارند كه تدريجا مسووليتهاي اجتماعي با مسووليتهاي فردي آميخته ميشوند. در سمت چپ هم از احزاب ايدئولوژيك ماركسيستي مانند كمونيستها آغاز ميشود، در ميانه احزاب معتدلتر سوسياليستها با ديدگاههاي سكولار مذهبي يا غيرمذهبي قرار دارند كه معتقد به تحميل ايدئولوژي به ضرب حكومتهاي پليسي نيستند. آنها در عين حال وظيفه دولتها ميدانند كه تامين رفاه عمومي را به عهده داشته و معتقدند بايد آموزش و بهداشت و امكانات اوليه زندگي و بازنشستگي براي همه فراهم باشد، اما پس از بهرهمندي عمومي از امكانات كافي، مسووليت فردي انسانها حاكم بر افزايش توانمنديهاي رفاهي آنان خواهد بود. در حدود مركز سوسيالدموكراتها و ليبرالهاي سياسي قرار دارند كه ضمن قائل شدن مسووليت دولت در تامين حداقل امكانات رفاهي و آموزشي و بهداشتي عمومي سهم بيشتري براي خود فرد قائلند.
با اينگونه دستهبندي مبارزه اصلي دموكراتيك ميان احزاب و پيروان اين تقسيمبنديهاي عقيدتي قرار دارد. اين احزاب در داخل خودشان نظامي دموكراتيك دارند كه شوراها و مقامات اجرايي حزب و كانديداهاي آنان را براي ورود به قوه قانونگذاري يا قوه اجراييه تعيين ميكنند. وزن احزاب و آمار پيروان عقيدتي آنان طي دورههاي انتخاباتي مشخص ميشود و اغلب رقابت اصلي ميان دو يا سه حزب با طرز تفكر مورد پسند مردم محدود ميشود. احزاب، كانديداها را از درون خود طبق اساسنامه خود برميگزينند و اشخاص متفرقه اگر هم حق مشاركت غيرحزبي داشته باشند چون شانسي نخواهند داشت وارد مبارزه نميشوند. اگر هم قرار باشد صلاحيت كانديداها سنجيده شود داخل حزب و بر مبناي اين است كه چه كسي به چه دلايلي ميتواند يا نميتواند آراي لازم را كسب كند و كسي را كانديدا ميكنند كه بتواند بيشترين آرا را كسب كند و معيار ديگري ندارند.
در ايران چند مساله منجر به ازدحام كانديداها در هنگام برگزاري دورههاي انتخابات شده است. اولا احزاب به آن معناي جهاني وجود ندارد، زيرا احزاب بايد خودشان را به چارچوبهاي حاكم بر كليت نظام متعهد و پايبند بدانند. دوم اينكه شوراي نگهباني وجود دارد كه در جايگاه وارد نشدن اشخاص غيرخودي به نظام انتخابي، عقايد ابراز شده و سوابق و عملكردهاي آنان را ميسنجد و بر اين پايه، آنان را صالح يا ناصالح تشخيص ميدهد. در مقابل اين ديدگاه مخالفاني وجود دارند كه دموكراسي را حاكم بر تصميمات مردم ميدانند و معتقدند در يك كشور نيروي بالاتر از مردم وجود ندارد و نميتوان براي مردم تصميم گرفت. اينان تشخيص صلاحيت پيش از اعلام نامزدي را موجب پديداري نوعي آپارتايد و پديداري نوعي طبقه انحصاري بهرهمند و صاحباختيار و كمرنگ شدن مشاركت اشخاص خارج از آن مردان ويژه ميدانند. در اين قالب، احزاب واقعي با تقسيمبنديهاي ايدئولوژيك شكل نميگيرند و كثرت كانديداها در هنگام نامنويسي براي شركت در انتخابات شكل ميگيرد. اينان كه خودشان را واجد صلاحيت بيشتر براي حضور در مناصب اجرايي يا قانونگذاري ميدانند به مزاياي مادي اين مشاغل هم چشم دارند. از اين رو معمولا در آستانه انتخابات خصوصا براي رياستجمهوري كارناوالي برپا ميشود و ثبتنام به صورت تريبوني براي خودنمايي داوطلبان و نمايش داده شدنشان در صفحه تلويزيون در ميآيد. كساني خود را به شكل گاندي پيچيده در لنگ و با در دست گرفتن عصا يا چوبه دستي در ميآورند و در مصاحبههايي كه رنگ فكاهي دارد لاطائلاتي را به عنوان برنامه خود اعلام ميكنند. نمايش اينان بيشتر به قصد نشان دادن مشروعيت نهاد تشخيص صلاحيت است. برخي از چهرههاي مرد يا زن هم براي اثبات رد صلاحيت خود و بياعتبار ناميدن نهاد تشخيص صلاحيت و دموكراتيك نبودن آن نامنويسي ميكنند. در دوره كنوني تقريبا همه كساني كه در مشاغل كشور داراي مقام و موقعيتي بودهاند و خودشان را داراي صلاحيت مديريتي ويژه احساس ميكنند، در نبود حزب و گروهي كه آنان را با معيارهاي انتخاباتي غربال كند، نامنويسي كردهاند. اين وضع نهاد تشخيص مصلحت را نيز با وضع دشواري مواجه كرده است. رد صلاحيت اينان كه در مقامهاي بسيار بالا بودهاند يا هستند ميتواند آن جايگاهها را متزلزل يا حضور آنان را در آن مقامات ناموجه كند. تاييد صلاحيت همگاني هم موجب خرد شدن آراي نامزدها ميشود و ممكن است اندك بودن آرا اعتبار مردمي آنان را متزلزل كند. خصوصا در اين نوبت انتخابات كه ديگر كليد رفع تحريم و اينگونه شعارها مقبوليت و اعتبار خود را از دست داده است و اكثرا همه برگزيدگان شوراي نگهبان را واجد صلاحيت مناسب و كارگزاران يكسان تلقي ميكنند و انتخاب متشابهان برايشان انگيزشي براي مشاركت ايجاد نميكند.