• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4930 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۸ ارديبهشت

كار و دُكان

علي وراميني

اين چند روز اخير نقل صحبت نويسندگان يا كساني كه خود را به اين كار منتسب مي‌دانند، بخشي از برنامه‌اي است كه به زعم جامعه نويسندگان در آن توهيني به اين صنف صورت گرفته است. به دو علت در حيرت و هجمه‌اي كه نسبت به اين شو تلويزيوني داشتند، همدل نيستم. اول اينكه گويي نمي‌دانستند با چه سطح برنامه‌، مجري و ميهمان طرف هستند و انتظار داشتند آن فوتباليست ماهري كه زماني خوب مي‌دويده و آن مربي‌اي كه هر چي در اذهان از او مانده جز لودگي نيست، كل ادبيات معاصر ما را شخم زده باشند؟ يا مثلا توقع داشتند آن مجري با آن شخصيت و رفتاري كه سال‌هاست از او سراغ داريم، بعد از چنين صحبتي بلند شود و بيانه‌اي در دفاع از [كارِ نويسندگي] بخواند؟
 سويه دوم همدل نبودن با اين جريان اما به نويسندگان بازمي‌گردد. حتي اگر خلاف واقعيت، توقع چنين گفتار و رفتاري از آن شخصيت‌ها در آن برنامه نداشتيم، اين همه جنجال به‌ خاطر يك شوخي يا لودگي آن هم از صنفي كه غايت هدفش بالا بردن روحيه تسامح و تساهل جامعه است، زنگ خطري است. به هر روي صنفي كه خودش بيش از همه مي‌خواهد نقد كند يا شوخي بايد ظرفيت مورد نقد قرار گرفتن يا حتي مورد تمسخر واقع شدن هم داشته باشد.
 وضعيت البته به همين سادگي نيست. در برنامه‌هاي صداوسيما و مشخصا در همين برنامه‌هاي مجري-سلبريتي‌محور بارها و بارها سخناني بيان شده كه واضحا براي بخشي از جامعه يا همه جامعه تبعات منفي‌اي در پي داشته يا اساسا آسيب‌هايي كه ماهيت چنين برنامه‌هايي به فرهنگ مي‎زند اما نمي‌توان لحظه‌اي را مثل وضعيت امروز يافت كه اين همه نويسنده[و آنهايي كه خود را نويسنده مي‌دانند] بر سر سخني گفته شده در اين برنامه اجماع داشته باشند و به آن واكنش نشان دهند. گويي آنچه اهميت دارد، حفظ و نخراشيده شدن اگو است، چه صنف نويسنده باشد چه هر صنف ديگري. باري در اين يادداشت نه قصد مجادله با صنف نويسندگان را دارم و نه نقد آن برنامه، قصدم كمي تامل درباره مفهومي است كه ميهمان برنامه گفت و عامل مناقشه شد، مفهوم كار و بيكاري نزد ما ايرانيان و غايت كار نويسندگي در برابر اين وضعيت.  آنچه مربي در آن برنامه گفت در ناخودآگاه جمعي ما وجود دارد و لقلقه زبان اكثريت جامعه ماست. كدام مادر و پدر است كه مي‌خواهد كودكش نويسنده شود؟ چند سال پيش با دوستي مترجم جايي بودم، يكي از او پرسيد شغلت چيست، وقتي شنيد مترجم است گفت يعني در تور كار مي‌كني؟ من كه زياد از اين دست تجربه‌ها داشتم و بسيار مردمي ديدم كه توقع نداشتند، شغل كسي نويسندگي و مترجمي باشد. تجربه من هيچ به اين بيت از مولانا دقت كنيد:«ما كار و دكان و پيشه را سوخته‌ايم/ شعر و غزل و دو بيتي آموخته‌ايم». حتي مولانا هم كار و پيشه را با شعر و نويسندگي متضاد مي‌داند. طرفه اينكه سخن مولانا براي قبل از شكل‌گيري جامعه سرمايه‌داري و سلطه ارزش‌هاي مادي كنوني است. گويي در فرهنگ ما كار به اشتغالي اطلاق مي‌شود كه نتيجه‌هاي ملموس و سريع داشته باشد. در فرهنگ ما سود فردي بر سود جمعي اولي‌تر است، دستاوردهاي سريع و مادي بر دستاوردهاي عميق‌تر و تاثيرگذارتر دور اولويت دارد. براي همين است كه به جد و شوخي [كار نويسندگي] را به عنوان تبلوري از كار فكري، مصداق بيكاري مي‌دانيم. البته كه وضعيت عجيب اين سال‌ها اين كهن‌الگوي ما را تشديد كرده است. به حاشيه رفتن نويسندگان مستقل، عدم تطابق ادبيات ما با وضعيت اكنون و البته انتخاب شغل نويسندگي به عنوان شغل بسياري از متمولان كه در كلكسيون‌شان فقط عنوان نويسندگي كم داشتند در به وجود آمدن اين وضعيت بي‌تاثير نيست. پيشنهادم به نويسندگان نه ماندن در حرف بي‌اهميت و دفاع از حريم اگوي نويسندگي كه آسيب‌شناسي اين وضعيت و پرسش از چرايي اكنون ماست. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون