افزايش ظرفيت سياسي سعودي و روند صلح در غرب آسيا
وحيد عذيري
در سرزمين حجاز، قبايل و طوايف بسيار زيادي زندگي ميكنند كه قبيله سعودي جزو قبايل متوسط در اين سرزمين محسوب ميگردد. اين قبيله با پيوند مذهب و شمشير توانست به قدرت بلامنازع در حجاز برسد و پس از آن طوري برنامهريزي نمود كه سرزمين حجاز به عربستان سعودي تغيير نام داد. در اين دوره حكومتي، پستيها و بلنديهاي زيادي در درون جامعه عربستان سعودي رخ نمود. اما پس از به حاكميت رسيدن محمد بن سلمان، وي مسبب به وجودآمدن تغييراتي در نحوه حكومتداري سعوديها گرديد؛ بهطوري كه خيلي از مسائلي كه در حكومت سعودي ممنوع و غيرمجاز بود در اين سرزمين اجازه فعاليت يافتند. اما آيا اين اعمالِ قوانين به معناي افزايش ظرفيت سياسي است كه در پي آن منجر به روند صلح در اين كشور و منطقه غرب آسيا گردد؟ چيزي كه پر واضح است اين است كه تغييراتي در سيستم حكومتي رخ داده است در بُعد اجتماعي و اقتصادي است و نه در بُعد حكومتي و سياسي. به عبارتي محمد بن سلمان ناخواسته به صداي طبقاتي كه ناشي از ترس دستگاههاي نظارتي و امنيتي سعودي در خفقان به سر ميبردند، كمك نمود كه به تدريج در راستاي آزادي اجتماعي و اقتصادي (نه افزايش ظرفيت سياسي سعودي) لب به اعتراض و حتي انقلاب باز كنند كه در چنين صورتي يك راهكار هميشگي سعوديها يعني منحرف نمودن افكار عمومي، به سمت خارج از امور داخلي كشور يعني جنگ است كه حتي ميتوان درگيري سعوديها در منطقه را در اين راستا هم تحليل كرد. سعوديها با نوسازي اقتصادي و اجتماعي صرفا مخالفين خود را قويتر ميكنند و مادامي كه سيستم تصميمگيري و نوسازي سياسي اتفاق نيفتد، جنگ در خارج از مرزهاي سعودي، صرفا گزينهاي مُسكن و پرهزينه براي سعوديها و صلح منطقهاي خواهد بود كه موقتا آتش داخلي را بپوشانند.
اما در صورتي كه سعوديها، ساير قبايل و نيروها را در حكومتشان دخيل كنند (مانند حكومت عمان)، نتيجهاي كه ميتوان انتظار داشت، اين است كه ميتوان به افزايش ظرفيت سياسي واقعي و صلح در عربستان سعودي اميدوار بود و به تبع آن، از ماجراجويي، تشكيلات و قراردادهاي نظامي در اين كشور كاسته خواهد شد كه به خودي خود، ميتوان روند صلح در غرب آسيا را بيش از پيش انتظار داشت.