آيا از انتخابات گريزي هست؟
افشين حبيبزاده
دستكم در 10 سال اخير -يعني از انتخابات مجلس نهم تاكنون- اصلاحطلبان ناگزير بودند با نامزدهاي كمتر شناخته شده خود در انتخابات شركت كنند، اما مصلحت كشور ايجاب ميكرد در ميدان كوچك و محدود بازي و براي دفاع از منافع و حقوق شهروندان و كشور، تصميمهاي خود را با شرايط سازگار كنيم كه يكي از نتايج آن دولت يازدهم و دوازدهم بود. دولتي كه با مشاركت و بسيج سرمايه اجتماعي اصلاحطلبان پاي صندوقهاي راي، به كرسي نشست، اگرچه حسابش از جبهه اصلاحطلبان جدا بود، اما آيا انتخاب نادرستي بود؟ آيا بهتر بود همان سال ۱۳۹۲ فرمان دستگاه اجرايي به دولتي مشابه نهم و دهم سپرده ميشد؟ حضور گسترده مردم پاي صندوقهاي راي در انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ دو جنبه داشت. يكي تحقق آرمانهاي بلند اكثريت رايدهندگان براي تغيير وضع موجود بود؛ يعني رفع فساد و شيوه آشفته و مخرب و پوپوليستي اداره كشور، رفع تبعيضها و اعاده حقوق و آزادي شهروندي و گسستن ديوارهاي انزوا در روابط بينالملل. جنبه ديگر تحقق اهداف واقعي در ميدان ممكنات و محدوديتها بود. از همان آغاز بايد ميدانستيم و براي مردم توضيح ميداديم كه ميان اين دو فاصله بسيار زيادي هست. حاصل اين 8 سال اگرچه تحقق آرمانها نبود، آرمانهايي كه نيازمند تلاش پيوسته و درازمدت است...
حركتي قابلتوجه در مسير رفع پارهاي تبعيضهاي داخلي و گسستن انزواي بينالمللي بود. درست است كه كاستيهاي چشمگيري در دستگاه اجرايي و برخي تصميمات و روابط دروني به ويژه از سال ۱۳۹۶ بدينسو مشهود بوده و بايد مورد نقادي جدي قرار بگيرد اما نبايد تلاشهايي كه به ويژه دولت يازدهم
در راستاي رفع برخي تبعيضها (يك نمونه، محروميت برخي دانشجويان از حق تحصيل را به ياد بياوريم) و مهار تورم و ديپلماسي و سياست اقتصادي شايسته را از ياد برد و نبايد از ياد برد كه هجوم دو نيروي ويرانگرِ ترامپ و كرونا در اين سالها ميتوانست هر مقاومتي را درهم شكند. تحميل بزرگترين تحريمهاي تاريخ بشر به قصد فروپاشي اقتصاد ايران صورت گرفت و به آن معنا بود كه همه مجاري فعاليتهاي بازرگاني و توليدي ايران با بيرون را ببندد تا نه ارزي دست ايرانيان برسد و نه نهادههاي توليد و كالاهاي سرمايهاي و ايرانيان بتوانند كالا و خدماتي به جهان عرضه كنند. هدف اين تحريمها و پيامد منطقي آن ميبايد سقوط ارزش پول ملي و ركود و تورم و نهايتا ورشكستگي كشور ميبود. شگفتا كه اگر امروز اقتصاد ايران پس از آن حملههاي مهلك، هنوز آنقدري سر پا هست كه برخي نامزدهاي انتخاباتي در اظهارات شگفتانگيز آثار تحريمها را منكر شوند و وعده ادامه زندگي
زير بار تحريمهاي فجيع را بدهند و شگفتا كه آگاهانه در تبليغات انتخاباتي خود اثر تحريمها را بر اقتصاد و زندگي مردم به هيچ ميگيرند!ازسوي ديگر بحران همهگيري كرونا سبب كاهش شديد رشد اقتصادي در تقريبا همه كشورها حتي پيشرفتهترين اقتصادها شد. دور از انتظار نبود كه در زمينه اقتصاد بحرانزده و تحريم شده ايران، همهگيري كرونا مزيد بر وخامت معيشت و شرايط اقتصادي گردد. ما مردمي كه با حضور گسترده در انتخابات ۱۳۹۶، راي به ادامه تنشزدايي با جهان و آزادي و رشد اقتصادي داديم، مثالِ لشكري بوديم كه با شوق و اراده و تدارك لازم راهي نبرد شديم، اما در ميانه راه ناگهان هم ديوانگان در جبهه دشمن به قدرت رسيدند و شيوهها و تسليحات نامتعارف عليه ما بهكار گرفتند، هم تعداد دشمنان چند برابر شد و هم در زمين، زلزله آمد و از آسمان سنگ گداخته باريد. ميتوان از عملكرد دولت به هر اندازه انتقاد كرد، اما نبايد اين شرايط استثنايي 3، 4 سال اخير را ناديده گرفت. شرايطي كه با رفتن فرمانده ديوانه دگرگون شده، باران گداخته قطع شده و زمين آرام و اكنون راه براي حركت دوباره فراهم است. آيا بايد از حركت و اميد به آينده دست شست؟اكنون مردم سرخورده و نااميد هستند و كاسبان نااميدي مردم هم كوس شكست مردم را سرميدهند تا در فضاي نااميدي و خشم عمومي، به قدرت برسند. ازسوي ديگر، عرصه انتخاب هم آنقدر تنگ شده كه برونداد آن، جز تبليغات در مدح خود و در طعن رقيب نباشد؛ آيا بايد تسليم اين صحنهآرايي شد؟ پس از آن همه خرابي ناشي از تحريم و چند دهه مشكلات انباشته شده، امكانات كشور سخت فرسوده و منابع مالي آن شديدا كاهش يافته است و نياز به تقويت دروني كشور و عاديسازي روابط با جهان بر پايه منافع ملي است. چنين هدفي شايد در كلام آنقدر آسان باشد كه از زبان جديترين مخالفان آن هم گفته شود اما در عمل به تخصص و آگاهي نياز دارد نه شعار و توهم. به تعهد به منافع ملي و حقوق شهروندي نياز دارد، نه آشوبگري و غوغاسالاري. انتخابات اين دوره وضعيت بهغايت پيچيدهاي براي مردم ايجاد كرده است. سطح رقابت و برنامهها به چنان درجهاي فروافتاده كه جز يكي از نامزدها كه شجاعانه از وخامت اوضاع و محدوديتهاي منابع كشور و لزوم مشاهده منطقي واقعيت و سياستگذاري عقلاني ميگويد، باقي نامزدها يا وعده مخارج نجومي بيشتر از خزانه خالي ميدهند، يا به تحريكات و شعارهاي بيمايه قومگرايانه و محليگرايانه يا هر دو. يعني با توسل به كسب چند هزار راي به قيمت حراج منافع و منابع كشور.پرسش اين است كه چاره چيست؟ آيا بايد با نااميدي و دل چركيني از عاملان مصايب كشور گزينه قهر با صندوق راي را انتخاب كرد يا درك شرايط خطرناك فعلي، گزينه تخصصگرايي و واقعگرايي را با همه محدوديتهايش بر آينده تاريك پوپوليسم و تخصصستيزي ترجيح داد؟ انتخاب البته با مردم است. ولي به گمان نگارنده نبايد آينده كشور را تسليم قضا و قدر كرد. بايد مطالبهگر بود و كوشيد كشور را نجات داد.امروز بلاي ترامپ از سر جهان و ايران رفع شده و با فراهم شدن امكان واكسيناسيون عمومي، ميتوان از سد بلاي كرونا هم گذشت. بدين ترتيب، امكان گذشت كشور از شرايط وخيم كنوني و جهش به سوي ديپلماسي و سياست اقتصادي شايسته با هدف توسعه و آباداني كشور فراهم است. بديهي است كه چنين جهشي تنها با واقعگرايي و تخصص ممكن است، نه با آشوبگري، بينش ضداقتصادي و انديشههاي ستيزهگر با جهان. به گمان من، مردم و اصلاحطلبان در اين روزهاي مانده به انتخابات مسووليت گراني بر دوش دارند و هر انتخابي كه كنند، تاريخ درباره آنها قضاوت خواهد كرد. به ياد بياوريم، قضاوت تاريخ درباره عملكرد ما در انتخابات ۱۳۸۴ بسيار ناخوشايند بود. از تكرار ۸۴ بپرهيزيم.