شوراها ؛ مدني يا سياسي؟
زهير خيري
بارها شنيدهايم كه در كشور ما «همه چيز سياسي شده است»؛ از حجاب و پوشش گرفته تا سبك زندگي و حتي فوتبال! اين حجم متراكم از معلولهاي سياسي براي بسياري از مردم كه در حافظهشان «سياست پدر و مادر ندارد» و «اين و آن فرقي با يكديگر ندارند» موجب «سياستزدگي» شده است. بدين معنا كه طيف قابلتوجهي از افراد، حتي برخي كساني كه كنشگران اجتماعي به حساب ميآيند، اساسا از هر اقدام و كنشي كه سياسي تلقي شود به شدت گريزانند. بهطور قطع ميتوان يكي از دلايل اصلي كاهش ميزان مشاركت در انتخابات را نيز همين تنفر از سياست دانست. اما فارغ از درستي يا نادرستي اين سياستگريزي، نگارنده بر اين باور است كه روز جمعه پيشرو دو نوع انتخابات رقم خواهد خورد؛ نخست انتخابات سياسي شامل رياستجمهوري، مياندورهاي مجلس شوراي اسلامي و مياندورهاي مجلس خبرگان رهبري و دوم، انتخابات مدني كه همان انتخابات شوراي شهر است؛ چرا كه1- وضع شوراي شهر و برنامههاي شهري، به زندگي روزمره همه ما ربط مستقيم دارد. كسي نميتواند ادعا كند پاكيزگي هوا، محيط زيست شهري، توزيع منصفانه امكانات و خدمات شهري، حمل و نقل عمومي، ترافيك، ايمني شهري و مابقي وظايف شهرداريها تاثيري در زندگي او ندارد.
2- كسي نميتواند ادعا كند شهردار «تداركاتچي» است. شهردارها- بهخصوص در كلانشهرهايي چون تهران- منابع، امكانات و امضاي ارزشمندي دارند كه توزيع عادلانه اين منابع و امكانات ميتواند تاثير بسياري در ايجاد فرصتهاي برابر به ويژه براي ساكنان محلات كمتر برخوردار، گروههاي آسيبپذير و محذوف اجتماعي داشته باشد.
3- انتخابات شوراي شهر تا حدودي از آنچه «مهندسي انتخابات» ناميده ميشود، مصون مانده است. هرچند در اين دوره با اقدامات ناصواب و بدعتگونه مجلس، شهرها از حضور برخي نمايندگان متخصص، توانمند و آزموده محروم شدند اما بسياري از كنشگران شايسته تاييد صلاحيت شدهاند و هنوز در صحنه باقياند كه فرض «تهي از محتوا بودن» انتخابات را تا حدود بالايي ابطال ميكند.
4- اعضاي شوراي شهر لزوما «رجل سياسي» نيستند و بارها شاهد آن بودهايم كه افرادي خارج از حلقه بسته مديران سياسي شناخته شده بركرسيهاي شوراي شهر تكيه زدهاند. معلمان، پزشكان، مهندسان، اساتيد دانشگاه، متخصصان محيط زيست و فعالان مدني از اين جمله هستند. هرچند نگارنده انتخاب ورزشكار و خواننده و امثالهم را براي شهر مضر ميداند اما انتخاب چنين افرادي در دورههاي پيشين نشان از آن دارد كه كنشگران و دغدغهمندان اجتماعي، مدني و دانشگاهي نيز محدوديتي در ورود به اين انتخابات ندارند.
5- در اكثر كشورهاي دنيا شهرداريها مانند سازمان برنامه و بودجه يا بانك مركزي تا حدود زيادي فني-تخصصي اداره ميشوند و بدنه آنها كمتر تحت تاثير تلاطمهاي سياسي است. اين نهاد در صورت اداره درست ميتواند فرصتي طلايي براي جواناني باشد كه دوست دارند، مهارتها و دانش فني خود را در خدمت عموم مردم بگذارند اما از دولت و مناسبات دولتي محروم شده يا گريزانند.
6- وجود شوراهاي شهر كه به جرات ميتوان آن را از مهمترين دستاوردهاي دولت اصلاحات برشمرد به شدت تمركززدا و در خدمت دموكراتيك كردن حاكميت و واگذاري امور مردم به خود آنهاست. از مجموع دلايل بالا ميتوان نتيجه گرفت هرچند انتخابات شوراي شهر نيز كاملا غيرسياسي نيست اما وجوه مدني آن بر وجوه سياسياش غلبه دارد و ممكن، ضروري و منطقي است اگر حتي كسي كه از سياست بيزار است در شوراي شهر آينده، نمايندهاي داشته باشد. از اينرو شايسته است شهروندان و كنشگراني كه دل در گروي بهبود وضع زندگي مردم دارند حتي اگر به هيچ يك از 7 كانديداي انتخابات رياستجمهوري باور ندارند با دعوت از مردم براي راي به كساني كه به اداره مشاركتي و انسانمحور شهر باور دارند به رشد و بالندگي اين نهاد دموكراتيك و اصلاحگر كمك كنند.