ايران و مساله دولت جديد اسراييل
مهدي ذاكريان
راي پارلمان اسراييل به نخستوزيري نفتالي بنت و كنار رفتن نتانياهو پس از سالها نخستوزيري، باعث شده سياست احتمالي دولت آينده اسراييل در قبال ايران در معرض توجه قرار گيرد. مساله اين است كه هرچند تغيير دولت در اسراييل موضوع مهم و تاثيرگذاري به حساب ميآيد اما تغيير سياست منطقهاي تلآويو و تغيير رفتار اسراييل در منطقه خاورميانه وابسته به دو مولفه مشخص است: اولين مولفه تاثيرگذار روي رفتار اسراييل و سياست خارجي تلآويو، موضوع فشار امريكاست. اگر ايالات متحده تصميم بگيرد در موضوعي خاص، سياستي مشخص را بر اسراييل تكليف كند، اسراييليها حتي اگر مخالفتي جدي داشته باشند تلاش خواهند كرد كه رفتار خود را تا حدودي با سياست تكليفشده از سوي ايالات متحده هماهنگ سازند. مولفه دوم مساله بحران و تاثير آن روي سياستهاي داخلي و خارجي اسراييل است. به آن معنا كه اگر اسراييل در بحران قرار گيرد، تحت فشار جدي باشد يا با قدرتي سخت روبرو شود، تن به مذاكره و سازش خواهند داد و در عمل بر موضع خود پافشاري نميكنند. اسراييليها عموما در مواقع بحران تن به پذيرش شرايط ميدهند و اين ويژگي از مسائلي است كه بر سياست اسراييل تاثير ميگذارد. با توجه به اين دو مولفه مذكور، اينكه در مساله ايران صرفا انتخابات داخلي اسراييل و تغيير دولت را به عنوان متغير اصلي در نظر بگيريم و بر مبناي آن تحليلي ارايه كنيم، دچار نوعي ارزيابي شتابزده شدهايم. مگر اينكه همزمان امريكا تكليف جديدي در پي برجام بر اسراييل وارد نموده و قدرت و نفوذ منطقهاي ايران همراه با همكاري با كشورهاي منطقه و استقلال دفاعي ايران گسترش يابد. براي ايران جناحها در اسراييل موضوعيت ندارند. بلكه از نگاه ايران اسراييل مجموعهاي است كه از منظر حقوق بينالملل و از نگاه روابط بينالملل عملكردي نامشروع دارد. براساس ديدگاه ايران، عملكرد اسراييل در جامعه بينالمللي نامشروع است و اين عملكرد در طي روند تاسيس اسراييل و پديد آوردن دولتي به نام اسراييل چيزي جز جنگ و نقض قواعد حقوق بينالملل و نقض قواعد حقوق بينالملل بشردوستانه در پي نداشته است. بنابراين نبايد پنداشت كه انتقاد ايران از عملكرد اسراييل نسبت به يك حزب يا يك جناح خاص مطرح ميشود...
اين انتقاد به عملكرد مجموعه اسراييل در نظام بينالملل است و ايران باور دارد كه اين عملكرد مبتني بر قواعد حقوق بينالملل نيست و مشروعيت اسراييل با نقض قواعد منشور سازمان ملل متحد از اساس زير سوال است. در مقابل اسراييليها هم بدون توجه به جناح سياسي حاكم در ايران، به دشمني با كليتي به نام ايران ادامه ميدهند. بايد به ياد داشت، زماني كه سيد محمد خاتمي رييسجمهور وقت ايران در مجمع عمومي سازمان ملل متحد پيشنهاد گفتوگوي تمدنها را مطرح كرد، هيچ كشوري به مخالفت با اين پيشنهاد برنخاست و پيشنهاد ايران مورد حمايت همه قرار گرفت اما اسراييل درصدد مخالفت با اين پيشنهاد برآمد. از همين رو ميتوان نتيجه گرفت كه دشمني اسراييل نيز نه با جناحي خاص كه با ايران است. اين دشمني كلان با ملت ايران باعث ميشود هركدام از جريانهايي كه در اسراييل به قدرت ميرسد نسبت به ايران سياستها و عملكردي نادرست داشته باشد. وانگهي به صورت كلي دولت جديد اسراييل در سياستها تفاوتهايي با نتانياهو خواهد داشت و درصدد بهبود روابط با حزب دموكرات و دولت مستقر در امريكا برخواهد آمد. البته بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه حتي اگر بنيامين نتانياهو نيز همچنان بر سر كار ميماند، او هم در راستاي هماهنگي با امريكا گام برميداشت. براي نمونه، زماني كه نتايج انتخابات رياستجمهوري ايالات متحده اعلام شد، بنيامين نتانياهو در حالي كه تلاش زيادي را صرف تبليغ براي پيروزي دونالد ترامپ كرده بود، اولين فردي بود كه پيروزي جو بايدن را تبريك گفت. اين سيستم و نگاهي است كه اسراييل دارد و همواره خود را با شرايط تطبيق ميدهد. از همين رو، هر دولتي از هر نگاهي كه در اسراييل به قدرت ميرسيد نيز در پي حفظ و بهبود روابط با ايالات متحده بود اما اگر مشخصا بخواهيم سياست احتمالي دولت نفتالي بنت در سالهاي 2021 تا 2023 را پيشبيني كنيم، بايد تصريح كرد به احتمال بسيار دولت نفتالي بنت در راستاي بهبود روابط با امريكا هم تلاش بيشتري خواهد كرد و هم تلاشش موفقتر خواهد بود. اگر به ريشه و اصالت نفتالي بنت توجه كنيد، درخواهيد يافت كه او اصالتي سانفرانسيسكويي دارد و از خانواده يهوديان اشكنازي است كه از امريكا به اسراييل مهاجرت كردهاند. نبايد فراموش كرد كه او سابقه وزارت هولوكاست را در اسراييل در كارنامه خود داشته و موضوع هولوكاست موضوعي است كه از نگاه فرهنگي، از نگاه عاطفي و از نظر حقوقي ارتباط ويژهاي ميان اسراييل، اروپا و امريكا ايجاد ميكند. با توجه به اين سوابق به نظر ميرسد روابط اسراييل و ايالات متحده در دوره نخستوزيري او نسبت به امروز نزديكتر و بهتر شود. ايالات متحده نيز شاهد تغييراتي در نگاه خود به اسراييل بوده است. نوع نگاهي را كه بايدن و تيم ليبرالها به موضوع اسراييل دارند، در مساله جنگ اخير غزه ميتوان دريافت. در گذشته امريكاييها تحت هر شرايطي به حمايت تام و تمام خود از اسراييل ادامه ميدادند اما اينبار امريكاييها خواهان توقف درگيريها و برخورد مبتني بر عدم كشتار كودكان و غيرنظاميان شدند به آن معني كه ميخواستند اسراييل و رفتار مخرب آن كنترل شود. اين نوع نگاه باعث ميشود ايالات متحده ديگر بيمحابا به حمايت از اسراييل برنخيزد؛ چراكه هزينههاي حمايت بيقيد و شرط از اسراييل را براي مردم امريكا گران ارزيابي ميكنند. حتي شاهد بوديم كه اقدامات ترامپ در خصوص عاديسازي روابط كشورهاي منطقه با اسراييل نتيجهبخش نبود و حتي خشونتها و تنش افزايش يافت. نتيجه اين رويكرد دولت بايدن بسته بودن دست اسراييل در بسياري از موضوعات از جمله موضوع ايران خواهد بود. در شرايط فعلي ضروري است كه ايران نگاه دقيقتري به تحولات اسراييل داشته باشد و موضوع اسراييلشناسي به صورت جديتري در دستور كار قرار گيرد. شناخت گروههاي جديد در اسراييل نظير اين جريان راست نوظهور از اهميت فراواني برخوردار است. مطالعات شعاري و نمايشي در اين برهه به تقويت ايران نميانجامد. ضروري است پژوهشهاي دقيقي روي ائتلافها و شكنندگي آنها انجام شود. همچنين بايد به نكتهاي كه در ايران مورد توجه قرار نگرفته و عواقب بسياري به دنبال داشته توجه ويژه داشت و آن شيوهها، علل و عوامل نفوذ دستگاههاي اطلاعاتي در ايران است؛ ادعايي كه اخيرا يوسي كوهن، رييس پيشين دستگاه اطلاعاتي اسراييل مطرح كرد، زنگ خطري براي ايران است و همزمان با آغاز به كار دولتي جديد در اسراييل بايد تلاشها و مطالعات زيادي در اين خصوص صورت داد تا برخي حوادث گذشته با ابتكارهاي جديد از سوي تيم بنت عليه ملت ايران تكرار نشود.