ادامه از صفحه اول
معناي راي در غيبت متن سياسي
نامزد ضعيف كاري نميتواند انجام دهد، ولي نامزد قوي نيز در متن مربوط و معنادار طرفدار پيدا ميكند و ميتواند ايفاي نقش كند. براي نمونه آقاي خاتمي در سال 1376 در يك متن سياسي با پيام روشن و پذيرفتني معنادار بود و او نيز توانست اين متن را نمايندگي كند. متني كه براي جامعه چشمانداز داشت. امروز مساله اساسي اين نيست كه اصلاحطلبان يا ديگران چه كسي را نامزد يا از آن حمايت ميكنند. اين مساله دوم انتخابات است. مساله اول اين است كه متن سياسي آنان چيست كه فلان نامزد در آن معنا و جذابيت پيدا كند؟ اين متن نزد طرفداران مشاركت و راي دادن، جلوگيري از نتايج منفي حضور طرف مقابل است. همه را براي ترس از اين وضع بسيج ميكنند. با اين چشمانداز نميتوان ديگران را براي حضور در پاي صندوق راي قانع كرد، زيرا اين ايده فقط متكي به پيروزي يك فرد در مقام رياستجمهوري است. ايدهاي كه پيشتر عملي شده است ولي نتيجه امروز و آنچه مردم لمس ميكنند مغاير با آن چيزي است كه مطلوب يا حتي مورد انتظارشان بوده است. ايراد بدتر اين است كه خوب اگر يقين داشته باشيم كه چنين اتفاقي به هر دليلي رخ نخواهد داد، چه بايد كرد؟ آيا جز راي ندادن راه ديگري هست؟ متن مورد دفاع طرف مقابل و مخالفان راي دادن نيز چندان فراگير و پذيرفتني نيست. عدم مشاركت و پرهيز از راي دادن حداكثر ميتواند نشانگر كاهش حمايت عمومي از حكومت باشد. چندان اثر ديگري ندارد. البته آنچه گفته شد ساده شده دو نگاه است. اين دو نگاه هيچ كدام به عنوان متن سياست نزد مردم شنيده يا پذيرفته نشدهاند. به همين دليل سياستمداران هر چه ميگويند، شنيده نميشود. هنگامي كه از متن سياسي سخن ميگوييم، يعني اگر فردي را در اين متن سياسي نامزد ميكنيم او بايد همواره جزييات اين متن را توضيح دهد و براي مردم روشن كند نه اينكه به حرفهاي ديگر بپردازد. سياستمداران بايد بيش از هر چيز در جهت ترويج و توضيح متن مورد قبول خودشان ميبودند. كاري كه در يك ماه نميتوان انجام داد. متني كه طرفداران مشاركت انتخاباتي از آن دفاع ميكنند، قابل ترويج يا دفاع نيست. فراتر از اين دو نگاه، متن سومي نزد مردم پديرفته شده كه حالت انفعالي دارد به همين دليل راحتتر پذيرفته ميشود و نيازي به حمايت از هيچ نامزدي ندارد. اينكه اجازه دهيم سياست رسمي مسير خود را برود بلكه در اين مسير اميدي باشد و از اين وضع و بنبست هميشگي خارج شويم. با اين ملاحظه معتقدم كه راي دادن يا ندادن نبايد منشا اختلاف شود. هر كس ميتواند براساس متن سياسي مورد نظر خود و نيز درك و آگاهي و وجدان سياسي خود عمل كند و براي انتخاب ديگران نيز احترام قائل شود.
كشمكش ميان حقيقت و مصلحت
اينكه طرح چنين اتهامات و راهحلها و تهديدها و شباهتسازيهاي تاريخي چه اندازه واقعي و چه مقدار به ضرورت سياهنمايي و با هدف حذف رقيب يا رقبا بيان ميشود، مشهود و قابل راستيآزمايي است. آنچه اما محل تامل و ترديد است انگيزه شمار اكثريت ائتلاف پنهان در مقايسه با نگراني و دغدغههاي قابل فهم و واقعي كانديدايي است كه حداقل در ريشهيابي و ارزيابي و بيان وضعيت گذشته و حال و آينده و در مقايسه رويكرد مسوولانهتري دارد. از اين منظر شايد در خوشبينانهترين فرض بتوان مناظره كانديداها را به نوعي ادامه همان كشمكش ميان حقيقت و مصلحتانديشي تلقي كرد. كشمكشي كه به نظر ميرسد از اين نقطه به بعد و در صورت ادامه به قرباني شدن تمام و كمال حقيقتي خواهد انجاميد كه ساليان درازي است سعي شده در پس مصلحتانديشيهاي اغلب منفعتطلبانه و گاه متوهمانه به حاشيه رانده يا گاه حتي بالكل ناديده گرفته شود. نميتوان انكار كرد رويكردهاي مصلحتانديشانه در تمام كشورها و به نوعي به ضرورت حفظ منافع درازمدت و گاه حتي در تعارض با آنچه منافع عموم در مقايسه با منافع ملي تعبير ميكنيم، بخشي از راهكارهاي مقطعي و به تعبيري شقي از تاكتيكهاي حكومتداري و اداره جامعه است. آنچه اما همواره محل نقد و اعتراض است دستاويز و بهانه قرار دادن مصلحت براي سرپوش گذاشتن بر حقايقي است كه درنهايت در تعارض بنيادي با روح حاكم بر اخلاق سياسي و تنظيم رابطه صادقانه با مردم قرار ميگيرد. آنچه طي 4 دهه گذشته به نام مصلحتانديشي پيشه كرديم، فرجامي جز وضع موجود به همراه نداشت. نشان به آن نشان كه نه آدمهاي اين صحنه تغيير كمي و كيفي كردند و نه خاستگاهها و اهداف آنها. نتيجه اينكه طي اين همه سال در بر همان پاشنه مصلحتانديشي چرخيد. اينكه مصلحت اين همه سكوت و چشم بستن بر واقعيات و وضع موجود چه بوده، هنوز و همچنان سر بر مهر است. آنچه امروز در صحنه به ظاهر رقابت بر سر كسب كرسي رياست قوه مجريه در بالاترين مرجع رسانه رسمي مطرح ميشود، در لايههاي دروني و پنهان خود بر انتهاي راه اين كشمكش طولاني بر سر تن دادن به حقيقت يا همچنان مصلحتانديشي دلالت و تاكيد دارد.