بيايد صداي زاگرس باشيم
# زاگرس_در_آتش
آتش روزهاست كه به جان جنگلهاي زاگرس افتاده و نگرانيهاي جدي را به ويژه بين دوستداران محيط زيست ايجاد كرده است. از همين روست كه آنها با داغ كردن هشتگ «آتش در زاگرس» در توييتر فارسي به اين موضوع واكنش نشان دادند. آنچه ميخوانيد منتخبي از اين توييتهاست:
«مسوولان فعلي مملكت هم درگير انتخابات مسوولان بعدي هستند كه آتش جنگلها را نميبينند؟! پس انتخاب شدهها چه وقت قرار است به كاري برسند؟» «به فرياد زاگرس برسيد، مرگ هر درخت مرگ يك انسان است»، «زاگرس در آتش، زاگرس در تب و تاب آتش و نابودي، كشور در تب و تاب انتخابات»، «جالبه كه بحران آتش در اين مناطق كه بخش بزرگي از پوشش گياهي ايران است، توي برنامه هيچ كدوم از ۷ كانديدا نبود»، «كسي در جريان آتشسوزي زاگرس هست»، «اين زاگرسه. زاگرس جنوبي با همه زيباييهايش، خسته از آتشسوزيهاي مكرر است.. اين كوكرهاي زيبا، كبكها، تيهوها حق حيات ندارند؟ جنگلهاي زاگرس 40 درصد آب شيرين ايران را تامين ميكنند اما سهمشان در بودجه كشور اندازه يك سازمان ساده نيست، چرا؟»، «چه كسي بايد از اين دارايي حفاظت كند؟»، «آتشكوبها ارزانتر و كاربرديتر به نسبت دمندهها هستند. بهار و تابستان زاگرس در آتش خواهد سوخت»، «گفتم درباره كرونا بيخبر شديم. الان ديدم انگار 4 روزه يه بخشي از زاگرس داره ميسوزه و خبرش رو هم حتي نشنيده بودم»، «ديروز جنگلهاي بلوط زاگرس آتيش گرفتن و در هيچ بخش خبري پخش نشد»، «اي كاش بدانيم آنچه ميسوزد جان ماست!»، «مردم ايران توجه فرماييد، زاگرس ميسوزد، زاگرس تامينكننده 40 درصد آب شيرين شماست»، «دريغ است ايران كه ويران شود/كنام پلنگان و شيران شود/همه جاي جنگي سواران بدي/ نشستنگه شهرياران بدي/كنون جاي سختي و رنج و بلاست/ نشستنگه تيزچنگ اژدهاست»، «زاگرس در حال سوختنه،كدام نامزد رياستجمهوري در مورد آتشسوزي ابراز دغدغه كرد؟ كدام حزب سياسي در مورد تخريب سرزمين بيانيه داد و ابراز نگراني كرد؟»، «اگه يه درخت چنار تو وليعصر تهران آتيش ميگرفت، كل خبرگزاريها وكانالها و كل صدا و سيما خبرشو پوشش ميدادن و گزارش زنده تهيه ميكردن ولي سالهاست كه تو اين روزا جنگلاي زاگرس ميسوزه و از بين ميره ولي از هيچكس صدا درنميياد»، «اين وضع جنگلهاي كشوره حتي اخبارش هم پخش نميشه!»، «اي كاش از دستمون برمياومد كاري كنيم براي زاگرس، براي اين خاك، براي مردم، براي ايران»، «اين خانه ماست! اين آتش، به جان ايران ماست!»، «چه بيرحمانه سوختنش را در سكوت به نظاره نشستهايم!»، «خبرهاي بد آن قدر تكرار ميشوند تا رويه و سنت شوند، تا عادت ميكنيم، حالا خرداد هر سال زاگرس در آتش ميسوزد، همين قدر كوتاه، همين قدر دردناك»، «دورم از تو زاگرسم»، «جاي مردان سياست بنشانيد درخت تا هوا تازه شود»، «جنگلهاي زاگرس آتش گرفت، سوخت و خاكستر شد ولي هيچكس كاري نميكنه»، «وسط شور انتخاباتي عرض كنم كه بخشي از زاگرس در استان فارس ۴ روزه كه داره ميسوزها، كسي صداي ما رو ميشنوه و براش مهمه، زاگرس داره ميسوزه، يه كاري بكنيد»، «زاگرس را نجات دهيد، صداي زاگرس باشيد»، «صداي زاگرس باشيم عزيزان. اين آتشسوزي نياز به بالگرد داره»، «بيايد صداي زاگرس باشيم، ببينيم كاري ميشه كرد»، «قلبم تيكه تيكه ميشه، ميبينم زاگرس اينجوري داره ميسوزه»، «جنگلهاي زاگرس، ميراث تاريخ، سرمايه سبز ايرانزمين و زيستگاه بسياري از گونههاي جانوري هفتههاست كه در آتش بيتفاوتي ميسوزد؛ چه كسي خبردار شد؟ كدام رسانه آن را پوشش داد؟ كدام نامزد انتخاباتي درباره برنامهاش براي محيط زيست حرفي زد؟» و «زاگرس در آتش ميسوزد اما دل هيچ كس براي زاگرس نميسوزد».