ادامه از صفحه اول
افغانستان و تشديد ناامنيها
ميدانند كه چه سرنوشتي در انتظار آنان است. اين مردم به تحليلهاي خوشبينانه ولي غيرواقعي اصولگرايان ايراني باور ندارند. چنين وضعي هزينه سنگيني را به لحاظ امنيتي، اجتماعي و اقتصادي به ايران و مردم ما تحميل ميكند. بدتر از آن، يكي از بازارهاي مهم صادراتي ايران را دچار اختلال ميكند. شايد ايران نتواند بهطور مستقيم و به تنهايي مانع از تحولات جاري افغانستان شود ولي چرا بايد عدهاي خواهان تسريع در اين روند شوند؟ با چه زباني بايد اعلام كرد كه افغانستان به عنوان يكي از مهمترين حوزههاي تمدني ايران در حال تغيير ماهيت است. كشورهاي رقيب و حتي دشمن ايران در تقويت اين فرآيند كوشا هستند و حتي هزينه ميكنند.
باعث تاسف است كه امريكاييها در نهايت بيمسووليتي يك كشور را براي 20 سال اشغال كردند و سپس آن را به مرحله پيش از اشغال برميگردانند و آنجا را ترك ميكنند. بعيد ميدانم ملتي مظلومتر از افغانستان در قرن 21 وجود داشته باشد.
سيستان و بلوچستان تنهاي تنهاي تنها
سختگيري در ترددهاي بين مرزي هوايي، آبي و زميني با كشورهاي پاكستان و هندوستان اعمال ميشد حال شاهد چنين سونامي مرگبار كرونايي نميبوديم كه اكنون سيستان و بلوچستان را جامه سياه به تن و تبدار كرده و كم نفس و بيمار و زخمي.
به هر جهت اگرچه ديرهنگام است اما ماهي را هر زمان از آب بگيريد، تازه خواهد بود. با اين شرايط هماكنون نيز ميتوان با اعمال محدوديتهاي اجتماعي لازم از جمله تعطيلي يك هفتهاي ادارات و سازمانهاي دولتي، اعمال سختگيري در برگزاري تجمعات مختلف اجتماعي و مذهبي و جلوگيري از برگزاري مراسمهاي محلي نظير عزا و عروسي و نيز مهمتر از آن استفاده اجباري از ماسك در نقاط مختلف درگير و پرخطر تا حدودي تبعات ناشي از اين وضعيت را به حداقل رساند.
نبايد فرموش كرد كه آنچه در اين دوره از همهگيري پاندمي كرونا سيستان و بلوچستان را با دورههاي گذشته متفاوت كرده و متمايز، گستره درگيري و دامنه بسيار بالاي شيوع حتي تا دورترين نقاط روستايي است و جهندگي و پراكنش مضاعف دلتا ويروس كه شعاع آن را تا مناطق عشايري صعبالعبور كه از لحاظ راههاي دسترسي وضعيت نامساعدي دارند كشانده.
همچنين در پيچيدگي شرايط و وخامت اوضاع سيستان و بلوچستان بايد افزود بهرغم اينكه بنا بر آمارهاي رسمي روزانه حدود بيست نفر از مبتلايان جان خود را از دست ميدهند و در عرض بيست و چهارساعت بيش از هزار و دويست نفر به كرونا مبتلا ميشوند با همين وجود جانباختگان كرونايي با حضور انبوه مردم تشييع ميشوند و كفن و دفن. از سوي ديگر در حالي كه اين استان پايينترين درصد رعايت پروتكلهاي بهداشتي و استفاده از ماسك را در سطح كشور به خود اختصاص داده و ميزان موارد سرپايي و بستري كرونا نيز از متوسط كشوري گذشته و همينطور تعداد موارد مثبت مبتلايان به كرونا در موج جديد سه تا چهار برابر موجهاي قبلي اين ويروس است و نيز ده شهر استان بيمارستان ندارند، متاسفانه برگزاري مراسمهاي عزا و عروسي به قوت خود همچنان باقي است. با اين اوصاف همواره مردم سيستان و بلوچستان بر اين باور بودهاند كه اين استان سرشار از پتانسيل و ظرفيتهاي انساني، طبيعي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و گردشگري به دليل پايين بودن شاخصههاي توسعهاي، محروم بودن از ابتداييترين امكانات و هدررفت استعدادهاي بالا «تنهاي تنهاي تنها» مانده كه با بحراني شدن وضعيت شيوع فزاينده و انفجاري كرونا اين تنهايي بيش از هر زمان ديگر اكنون احساس ميشود و لمس. بنابراين بيش از اين سيستان و بلوچستان را نبايد تنها گذاشت و رها به حال خود، چراكه اوضاع كرونا در اين استان داراي پراكندگي مضاعف و وسعت بسيار بالا با وخامت و پيچيدگيهاي بسياري روبهرو است و اگر بيش از اين وضعيت فوق بحراني جدي گرفته نشود و هر چه سريعتر چارهاي براي آلام بيشمار آن انديشه نشود باتوجه به اينكه اين استان از لحاظ زيرساختهاي درماني و شاخصهاي بهداشتي در سطح كشور پايينترين ضريب بهرهمندي را داراست؛ به زودي نه تنها استان بلكه كشور را با چالشي عظيم و بحراني روبهرو خواهد كرد كه آن سرش ناپيدا باشد.
براي احياي سرمايه اجتماعي
اينكه روساي قواي مجريه و قضاييه در عرصه عمل تا چه ميزان موفق به اجراي پيشنهادها خواهند بود و در عين حال اينكه آنان تا چه ميزان و چگونه در اين مسير گام برميدارند، طبيعتا از اهميتي به مراتب بيش از صرف دريافت پيشنهاد برخوردار است. در اين راستا اما به نظر ميرسد در شرايطي كه جناحها هر كدام كه به قدرت رسيدهاند، به نحوي و به دلايلي منجر به تضعيف سرمايه اجتماعي شده و هر روز بيشتر به فاصله ميان ملت و حاكميت افزوده شده، نفس دريافت پيشنهاد نخبگاني از سلايق و ديدگاههاي مختلف و متفاوت از جناح حاكم ارزشمند و مهمتر از آن، اثربخش و حائز اهميت است چراكه جلب سرمايه اجتماعي و بسيج حمايت عمومي و پشتيباني مردمي براي هر دولت و حاكميتي حائز اهميت و بلكه حياتي است. بر اين اساس پيشنهاد شخصي بنده نيز همين احياي سرمايه اجتماعي است. فراموش نكنيم كه بخش عمده جامعه ايراني امروز دچار خسرانهايي اساسي شده و متاسفانه ما در اين 3، 4 دهه اخير، به شيوههاي گوناگون زمينهساز خروج بخشهايي از جامعه از گردونه شده و بسياري را منزوي كرديم و اكنون بايد سر عقل بياييم و با رويكردي معقول و مبتني بر تدبر و تعامل، به سوي جلب مشاركت مردم در حوزههاي مختلف و احياي سرمايه اجتماعي گام برداريم.