توفان شن و سپاه گمشده
مرتضي ميرحسيني
مناسبت امروز به دوران باستان برميگردد. به همان روزهايي كه كمبوجيه در مصر اقامت داشت. آن زمان مقتدرترين فرمانرواي دنيا و شاه همه شاهان ديگر بود و به جز مصر، از ساحل مديترانه تا رود سند و حتي فراتر از آن را زير فرمان خودش داشت.
قبل از او هيچ شاهي - حتي پدرش كوروش بزرگ هم - قلمرويي به اين وسعت نداشت و چنين به نظر ميرسيد كه نه دشمن قدري برايش باقي مانده است و نه كسي قدرتش را تهديد ميكند.
اما او همچنان به گسترش بيشتر مرزهاي قلمروي پارس فكر ميكرد و نقشههاي دور و درازي هم براي اجراي اين فكرش كشيده بود. به قول عبدالحسين زرينكوب در جلد اول كتاب تاريخ مردم ايران «اگر راست است كه كمبوجيه در مصر ديوانه شد بدون شك نخستين تجلي اين ديوانگي او از وقتي آشكار شد كه او در سرزمين فراعنه به خيال جهانگشايي هم افتاد چرا كه حتي اگر عدم توفيق در اين انديشهها نيز او را دچار وسواس ديوانگي نميكرد غرور ناشي از وسعت يك قلمروي عظيم بيسابقه كافي بود كه مردي مثل او را تا سر حد ديوانگي بكشاند.» مصمم به تسخير كارتاژ و آمون و حبشه بود، اما در هيچ كدام كامياب نشد.
ابزارهاي لازم براي حمله به كارتاژ را در اختيار نداشت و دريانوردان فينيقي هم علاقهاي براي همكاري با او - در اين مورد خاص - نداشتند. از لشكركشي به حبشه هم نتيجه درخوري براي شاهي در حد و اندازه او حاصل نشد و به نوشته هرودت كل عمليات «چنان جنونآميز بود كه سپاهيان او گرفتار كمبود آذوقه شده و از گرسنگي ناگزير از خوردن همديگر به قيد قرعه شدند و كمبوجيه با از دست دادن بيشماري از سپاهيان خود، از ادامه پيشروي منصرف شد.» اما سپاهي هم به سوي واحه آمون - در ليبي امروز - فرستاد كه هرگز به آنجا نرسيد.
ميگويند اين سپاه راهنماي كاربلد و اميني نداشت، شرايط اقليمي منطقه را هم نميشناخت و به سال 525 قبل از ميلاد در چنين روزهايي به دام توفان شن افتاد و زير ريگهاي روان دفن شد.
تا همين چندي پيش، بسياري درباره درستي روايت هرودت از فرجام اين سپاه ترديد داشتند، اما چند سال قبل باستانشناسان ايتاليايي شواهدي را كشف كردند كه نوشتههاي هرودت را تاييد ميكرد.
آنان نيمه دهه 1990 ميلادي، در جستوجوي اشياي ديگري بودند كه تصادفي چند قطعه كوچك برنزي را كشف كردند و بعدتر معلوم شد قطعات سلاحهاي جنگي متعلق به دوره اوليه هخامنشي است.
اين ابزارهاي جنگي و تعدادي گردنبند و گوشواره نقره، نزديك صخرهاي بزرگ و در دل صحرا پيدا شدند و از اين رو استنباط ميشود كه احتمالا با شروع توفان شن، شماري از سپاهيان زير اين صخره پناه گرفته بودند. اين باستانشناسان در ادامه تحقيقات خود داستانهاي اعراب بدوي ساكن اين بخش از صحراهاي مصر را به دقت بررسي كردند و به كمك اهالي آن نواحي به يك گور جمعي رسيدند كه پر از استخوانهاي انسان بود.
لابهلاي اين استخوانها، تعدادي تير هخامنشي و چند قطعه فلزي افسار اسب هم كشف كردند. جالب اينكه به نظر اين باستانشناسان، سپاه پارس هنگام پيشروي، جايي از مسير راه منحرف شد و از اين رو اين سربازان - شايد بدون اينكه بدانند - گم شدند و زمان وقوع توفان، نزديك به 100 كيلومتر از مقصد اصلي خودش دور بودند.