• ۱۴۰۳ شنبه ۱۹ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4973 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۹ تير

غسان كنفاني، نماد قلم

غلامرضا امامي

اگر ادبيات فلسطين را دو بال پرنده‌اي در آسمان ادب و هنر بدانيم بي‌شك در بال نثر نام درخشان «غسان كنفاني» و بر بال شعر نام نامي «محمود درويش» جاودانه است. 
غسان كنفاني به سال 1936 ميلادي در «عكا»ي فلسطين‌ زاده شد، به مدرسه رفت و در 12 سالگي همراه خانواده‌اش و بسياري ديگر از زادگاه‌شان به اجبار رانده شد. غسان در سوريه به تحصيلات خويش ادامه داد و در دانشكده ادبيات آن سامان فارغ‌التحصيل شد. پس از آن به كويت سفر كرد و در آنجا به كار فرهنگ و قصه پرداخت. نخستين داستانش برنده اول جايزه ادبيات كشورهاي عرب شد. شگفتا نخستين داستانش كه در كتاب «قصه‌ها»  آمده سفر رويايي‌اش از فلسطين به نيشابور است.  نام داستان اين است: «چيزي كه از بين نمي‌رود».
داستان دلدادگي دلداده‌اش «ليلي» و دلبستگي ليلي به «عمر خيام». در اين داستان از زنده‌ياد دكتر محمد مصدق نام مي‌برد. هر چند كه ليلي در ماجرايي به خون مي‌غلتد اما از آن‌رو كه ليلي شيفته عمر خيام بود و اين شعر زيبا را بارها زمزمه مي‌كرد، غسان در پي آن شد كه به نيشابور برود و بر مزار عمر خيام دسته‌گلي بگذارد به ياد ليلي. آن شعر اين است: 
گر بر فلكم دست بدي چون يزدان
برداشتمي من اين فلك را ز ميان
از نو فلكي دگر چنان ساختمي
كازاده به كام دل رسيدي آسان
هر چند كه غسان عمر كوتاهي داشت و 36 سال بيشتر نزيست اما آثارش به بيش از 30 زبان برگردانده شد و هرساله در جهان در ميليون‌ها نسخه به زبان‌هاي گوناگون نشر مي‌يابد.
كنفاني اسلحه به دست نگرفت، سلاحش قلم بود و شگفتا در روزي كه همراه خواهرزاده‌اش لميس در خودرويي از دفتر روزنامه‌اي در بيروت به خانه بازمي‌گشت با بمب دستي اسراييليان خاموش شد. پس از انفجار تنها دو انگشت وي بر بالاي درختي به چشم مي‌خورد به نشانه آنكه هنوز غسان مي‌نويسد. داستان آشنايي من با آثار غسان به سفري در مصر بازمي‌گردد. در آنجا كتاب «قنديل كوچك» نوشته و نقاشي وي را يافتم، تنها كتابي براي كودكان و نوجوانان كه خود نقاشي كرده بود و آرزو داشت آن را در زادروز «لميس» خواهرزاده‌اش به وي هديه كند اما چنين نشد. اين كتاب در ميان دست‌نوشته‌هاي خطي وي همراه با نقش‌هاي زيبايش يافت شد و پس از خاموشي هر دو، «غسان » و «لميس» نشر يافت. در آن سال‌ها به سال 1354 به كوشش و همت دوستم زنده‌ياد «سيروس طاهباز» اين كتاب با نقاشي‌هاي غسان كنفاني در كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان نشر يافت و نمي‌دانم از چه رو كانون پس از انقلاب، آن نقاشي‌ها را حذف كرد و نقش‌هاي ديگري بر آن افزود. پس از نشر اين كتاب، دوستم محمد زهرايي از من خواست كه داستان‌هاي كوتاه وي را به فارسي برگردانم و نشر دهم. از بخت خوش اين كتاب با نام «قصه‌ها» به ترتيب زماني نگارش از سوي نشر «روزبهان» به نفاست نشر يافت. خوش دارم در اينجا از دوستم زنده‌ياد «سيروس طاهباز» كه كتاب ديگر غسان كنفاني را با نام «درخت زيتون» درباره ادبيات فلسطين، برگزيده شعرهاي شاعران فلسطين و يادداشتي از «غسان كنفاني» ترجمه كرده ياد كنم. بر اين كتاب سروده‌هاي شاعران نامي ايراني را افزودم، شاعراني چون «سيمين بهبهاني»، «م.ع سپانلو»، «م.آزاد»، «اسماعيل شاهرودي» و «قيصر امين‌پور». به همت «علي دهباشي» براي رونمايي اين دو كتاب شب «غسان كنفاني» در ايران برگزار شد و هم‌ميهنان ما با چهره بلند وي آشنايي بيشتري يافتند. 
ياد غسان گرامي باد كه نماد شرف و شعور و آزادي بود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها