نواب سوپك
علي وراميني
دو سال پيش در دشتياري بلوچستان در روستاي «بنو عثمان بازار» مردي را ديدم با نام «مُلا نواب سوپك». دوستانش ميگفتند يك دستگاه پمپ و تصفيه آب در آن طرف رودخانه احداث كرده و هر روز آب تميز به بالاي 50 خانوار روستا ميرساند. ميگفتند كه كار با اين دستگاه را فقط خودش بلد است؛ هر روز صبح قبل از نماز، پمپ را روشن ميكند و بعد از غروب خاموش. هر روز مسير قابل توجهي هم براي رسيدن به چاه و پمپ بايد طي كند. از سر اين مسووليت چندسالي بود كه يك روز هم نتوانسته بود از روستا بيرون رود. مرد از پولداران منطقه نبود، از او پرسيدم پس پول اين پمپ و دستگاه از كجا تهيه شد، چنان فروتنانه جواب داد «خدا رساند» كه انگار كلامش ترجمان ايمان بود. اين مرد احترامبرانگيز ميتواند الگوي كساني باشد كه ميخواهند درد و رنجي از مردمان محروم كم كند اما «نواب سوپك» بودن راهحل برونرفت از اين وضعيت نيست.
متاسفانه در اين سالها درد و رنج مردم آن استان پهناور عوض اينكه مساله شود، بهانهاي براي نمايش شده است. بعضي نمايشها در پكيجي شيكتر، بعضي هم مثل اين مورد اخير كه مورد لعن همه قرار گرفت در پلشتترين حالت ممكن. اينكه اولويتهاي يك جامعه چيست، يك جامعه به چه ميزان مدرسه نياز دارد، بهترين جا براي مدرسه، كتابخانه، مسجد، بيمارستان و... كدام است، همه اينها كار نهاد عريض و طويلي چون دولت است؛ چه در مرحله پژوهش و چه در مرحله اجرا. در وضعيت نمايشگونه كنوني، چنين ميشود كه در روستايي كه مردمانش مشكلات عميق معيشتي و بهداشتي دارند مدرسهاي با بودجه بسيار زياد ساخته ميشود، بودجهاي كه در كنار ديگر بودجهها ميتواند شغلهاي پايدار توليد كند و خانوادههاي زيادي را به توانمندي حداقلي، اما مستمر برساند. اما مدرسه يا مكانهاي ديگري كه بسيار نامتوازن در آنجا رشد داشته اگر براي مردمان محروم آنجا درنهايت حاصلي ندارد، براي اصحاب نمايش پايتخت و بعضا خارج از ايران بيثمر نيست.
بگذريم، پرواضح است كه طبق يك اصل ساده كه به آن قرارداد اجتماعي ميگويند ما قدرت خود را به دست دولت داديم و در عوض آن دولت مسووليتهايي در جامعه به عهده گرفته است؛ مسووليتهاي ابتدايي مانند: حفظ جان شهروندان، دسترسي به آب آشاميدني سالم، دسترسي به بهداشت و آموزش وظيفه هر حكومتي است. در اين ميان بين شهروندان هم تفاوتي نبايد قائل شد. آن كودك روستايي كه در بلوچستان در 5 كيلومتري مرز پاكستان قرار دارد، همانقدر حق دارد از اين دولت بهره ببرد و امكانات دريافت كند كه آن صاحب كاخ در شمال شهر. البته كه در نظريههاي پيش رو عدالت، سهمبري شهروندان محروم به ميزان محروميتشان بيشتر از شهروندان برخوردار است و متاسفانه در كشور ما كاملا خلاف اين اتفاق ميافتد. آنانكه دغدغه محروميتزدايي عميق دارند بايد به اين سمت حركت كنند كه چطور يارانههايي كه صرف روشن شدن كاخها و پر آب شدن استخرهاي شمال تهران و ديگر شهرهاي بزرگ ميشود به سمت مناطق محروم سوق داده شود و براي توسعه پايدار مناطق محروم خرج شود. در چند روز اخير اشك آن دختر و طلب آبش و قبض آن فوتباليست و حواشي بعدش، بازنمايي كاملي بود از روش شكستخورده توزيع عدالت در كشور ما. فهم اين ناعدالتي و در مسير برطرف كردن آن از هر كمك ديگري بيشتر اخلاقي، خيرخواهانه و منطقي است. البته كه با همه اينها نميتوان به «نواب سوپك» غبطه نخورد كه گويي مادر ترزا يا گاندي بينام و نشان است.