آدم معموليها هم ميتوانند ماراتن شركت كنند؟
سهراب صالحين
عنوان اين يادداشت سوالي بود كه هفته پيش يكي از همكارانم در جلسه توسعه منابع انساني از من پرسيد. اما احتمالا همچنان در ذهن بسياري، شركت در يك رويداد ماراتن مخصوص ابرانسانهاي كنيايي با پاهاي بلند و باريك و بالاتنههاي لاغر است. يا اگر هم كسان ديگري جز اين نژاد قدرتمند در رويداد ماراتن شركت ميكنند، حتما در جرگه «ورزشكاران» و نه در جرگه «آدم معموليها» قرار دارند. در اين يادداشت تلاش ميكنم با بيان تجربه شخصيام از شركت در ماراتن و همچنين مشاهداتم، به پيدا كردن جواب اين سوال براي خواننده كمك كنم.
وقتي در اولين ماراتن زندگيام، يعني ماراتن استانبول سال 2018 ثبتنام كردم، 6 ماه بود كه دويدن را شروع كرده بودم. البته قبل از آن هم 2 سال در خانه ورزش ميكردم. انجام ورزشهاي خانگي و پس از آن چند ماهي ورزش در باشگاه بدنسازي يا فضاي آزاد ادامه پيدا كرد. حدود 2 سال بعد بود كه براي طي مسير پاركينگ پارك تا محل ورزش، به منظور گرم كردن بدنم، دويدن را در اين مسير حدودا يك كيلومتري شروع كردم.
اين كار را چندبار ديگر نيز تكرار كردم تا اينكه در يك روز بهاري و دلچسب كه هوا، نفس كشيدن ميطلبيد، تصميم گرفتم يك دور كامل، دور پارك (پارك پرديسان) بدوم. دويدن در آن خنكاي صبح بهاري، رطوبت به قاعده هوا، زيبايي درختان در آن كمرنگي اول صبح و كوههاي دلبر تهران كه اوايل بهار بيشتر سفيدپوش و كمتر خاكستري هستند، در من انگيزه و لذت فراواني براي ادامه دويدن ايجاد كرد. دويدن مداوم را آغاز كردم و كمكم مسافت را افزايش ميدادم. 5 ماه از آن روز گذشت، حدودا مردادماه بود كه متوجه شدم ميتوان در ماراتن استانبول كه قرار بود در آبانماه همان سال برگزار شود ثبتنام كرد. به تشويق همسرم در اين رويداد ثبتنام كردم. هيجان و ترس عجيبي داشتم؛ تا آن موقع شايد، طولانيترين مسيري كه دويده بودم 15 كيلومتر بود. حالا بايد 42 كيلومتر را در كشوري ديگر و در يك رويداد جدي به نام ماراتن ميدويدم. ماراتني كه تا 5 ماه قبلش، در ذهنم محدوده جولان اساطير و ابرانسانها بود. با خود ميگفتم، اگر در روز موعود از جايي به بعد نتوانستم به دويدن ادامه دهم بقيه مسير را راه ميروم و اينطور خود را دلداري ميدادم، اما از طرفي هم به خودم قول داده بودم كه راه نروم. شروع به جستوجو در اينترنت براي پيدا كردن تمرينهاي مخصوص ماراتن كردم. برنامههايي كه براي آماده شدن به منظور ماراتن هستند، بسته به توانايي بدني بين 8 تا 12 هفته قابل انجام هستند و حتي كساني كه سابقه ورزشي ندارند، يعني «معموليترين» آدمها نيز ميتوانند با مشورت پزشك، طي يك برنامه 12 هفتهاي براي ماراتن آماده شوند. صبح روز ماراتن من و شركتكنندههاي ديگر سوار اتوبوسهاي مخصوصي شديم كه در برخي نقاط شهر استانبول براي رساندن دوندهها به خط شروع تعبيه شده بودند. به خاطر برگزاري ماراتن، شهر را تقريبا تعطيل كرده بودند.
در آن صبح خنك روز 11 نوامبر سال 2018 در استانبول، من به همراه هزاران نفر ديگر كه هيچكدامشان را نميشناختم، منتظر شروع يك ماراتن واقعي بوديم. همه ما ميدانستيم كه ساعتهاي پيش رو سخت خواهد بود؛ مبارزه با ذهن و رسيدن به خط پايان در كمتر از 6 ساعت. خط پاياني كه 42 كيلومتر و 195 متر دورتر و در محله سلطان احمت قرار داشت.
بيان حسم از دقايق قبل از شروع آن ماراتن در قالب كلمات بسيار دشوار است. همينقدر بگويم، بودن در جمع هزاران نفر ديگر، در حال انتظار براي شروع ماراتن، جوري در من شور و حال ايجاد كرد كه درست قبل از اعلام شروع، شديدا گريستم. آن روز من 4 ساعت و 47 دقيقه دويدم تا بالاخره به پايان يكي از سختترين و در عين حال شيرينترين تجربيات زندگيام برسم. در خط پايان، تماشاچيها دوندههاي خسته را تشويق ميكردند و مدال «Finisher» (مدالي است كه به كساني كه قبل از زمان تعيين شده به خط پايان ماراتن ميرسند، اهدا ميشود) را به دور گردنم انداختند. بعد از رسيدن احساس آسودگي محض را داشتم. 4 ساعت و 47 دقيقه بدن و ذهن جنگيده بودند و حالا همهچيز تمام شده بود. تجربهاي منحصر به فرد كه گويي هيچ مشكلي ديگر در اين دنيا نداشتم. زير آفتاب ملايم پاييز استانبول، به روي چمنهايي كه دوندههاي ديگر هم روي آن ولو شده بودند دراز كشيدم، در حالي كه لذت ناب تمام كردن ماراتن را مزه مزه ميكردم.
پس از آن رويداد نيز دويدن را ادامه دادم، چندبار ديگر مسافت ماراتن را در خيابانها و پاركهاي تهران دويدم اما لذت آن ماراتن زير زبانم مانده است و جالب است بدانيد كه نوشتن اين يادداشت همزمان شد با ثبتنام من در ماراتن استانبول سال 2021 كه در دو مسافت 42 كيلومتر و 15 كيلومتر در 16 آبان برگزار خواهد شد، البته اينبار در مسافت ۱۵ كيلومتر ثبتنام كردهام.
هدف من از نوشتن اين يادداشت بيشتر آن بود كه بگويم، من هم با وجود آنكه دو سال قبل از شركت در ماراتن، ورزش را به صورت منظم وارد زندگي خود كرده بودم اما «آدم معمولي» بودم. سر كار ميرفتم و تمرينهايم را آخر هفتهها يا صبحهاي زود انجام ميدادم. ماراتن جزو رويدادهايي است كه براي همه است و فرصتي بزرگ تا لذتي بزرگتر را تجربه كنيم.