ادامه از صفحه اول
از كجا آغاز بايد كرد؟ (۱)
قانوني پيگيري كنند تا كارد مشكلات به استخوان مردم نرسد در اين ماجراي اخير حضوري ندارند؟ پاسخ اين است كه آنان براي انجام اين وظيفه انتخاب نشدهاند، و اصولا با ايده درد مردم بيگانه هستند، چون از دل رقابتي آزاد و نمايندگي واقعي بيرون نميآيند. تا هنگامي كه مردم نتوانند نمايندگان واقعي خود را در ساختار حقوقي و سياسي داشته باشند؛ صداي اعتراض آنان از تريبونهاي سياسي و حقوقي بازتاب پيدا نميكند، و كسي نخواهد بود كه حقوق مردم را پيگيري و به نتيجه برساند، در نتيجه مردم بيدفاع شده و اقدام موثر و ملموس حقوقي و سياسي نميتوانند انجام دهند. اين وضع ادامه پيدا ميكند تا هنگامي كه زخم مشكلات، عفونت ميكند و سراسر بدن را فرا ميگيرد و هيچ آنتيبيوتيكي درد آن را آرام نميبخشد و عفونت را خشك نميكند. اگر خوزستان نمايندگان واقعي داشت اجازه نميدادند كه ۳۰ سال پس از جنگ چنين وضعي در آنجا حكمفرما باشد. پرسشي كه حكومت بايد از خود بپرسد اين است كه اكنون در خوزستان با چه كسي طرف است؟ با مردمي كه فاقد نمايندگي حقوقي هستند؟ يا سران عشاير و طوايف، يا نهادهاي مدني مثل شوراها، يا احزاب، يا سنديكاها و ...؟ بله، هنگامي كه هيچ گونه نمايندگي كردن را براي مردم به رسميت نشناسيم، نتيجه همين خواهد شد كه هر گونه اعتراض به درگيري و تقابل منجر شود. نمايندگيهاي موجود نماينده و حلّال مسائل مردم نيستند و قادر به نمايندگي مطالبات مردم نميباشند، زيرا آنان از خلال فيلتر نظارت استصوابي بيرون آمدهاند و نه از رقابت واقعي مردم. به همين دليل آنان بخشي از مساله هستند و نه بخشي از راهحل. در نتيجه آنان در اين ماجرا غايب هستند و جرات حضور در ميان مردم را ندارند. بايد در تهران و در مجلس دنبال مسدود كردن فضاي مجازي باشند و نه تامين آب و برق و شغل براي مردم. آنان بايد مطالبات ولينعمتان خودشان را پيگيري كنند، اين ولينعمتان هر كه هستند مردم خوزستان نيستند. ادامه دارد
خشكيدگي دشتخوزستان
در اين دوره، پيشرفت شهرنشيني سريع بود. آگاهانه از مهمترين قلمروهاي توسعه منابع آب در دوره ساسانيان دشتهاي خوزستان (شوشتر و دزفول) بود. توسعه اين نواحي براي رونق كشاورزي و اقتصادي و تمدن بسيار مهم بود. ساسانيان خردمندانه آسيابهاي آبي يونان را با توپوگرافي پيچيده مناطق كوهستاني و آب محدود و اقليم متغير ايران براي توليد غذاي بيشتر سازگار كردند. خشكساليهاي شديد در پايان دوره ساساني بينظمي را در ايران اين دوره و اوايل دوره اسلامي تشديد كرد. پس از ورود اسلام، حاكمان مسلمان براي ايجاد تمدن اسلامي و براي شكستن ركود اقتصادي – اجتماعي، با دادن آزادي گسترده براي تبادل علمي و حضور دانشمندان غيرمسلمان، به رونق مراكز علمي و فناوري اهتمام ورزيدند. امروزه با عدم خلاقيت و سرمايهگذاري در ارتقاي فناوريهاي آب، وقوع جنگها طي 40 سال گذشته (از جنگ تحميلي هشتساله، تا جنگ خليج فارس در سال 1369 و جنگ براي اشغال عراق در سال 1381 و درگيريهاي بعدي تا امروز و ايجاد تغيير عمدي و دستكاري در تالابها و مديريت ضعيف آب، و با گرمتر شدن زمين و ظهور اثرهاي تغييرات اقليمي، ايرانيان گرفتار تبعات توسعهاي به شدت ناپايدار هستند. بحران آب در ايران امروز، با مشكلات مربوط به تغييرات اقليمي بيشتر شده است. مهاجرت و ناامني در منطقه ميانرودان و تبعات جنگ هشتساله در دشت خوزستان، افزايش جمعيت، صنعتي شدن سريع، توسعه شهري و تغييرات بيسابقه در سبك زندگي آسيبپذيري ما را در برابر بحران آب بيشتر نيز كرده است. بيشك، حل اين مشكلات و حركت به سمت آينده بهتر بدون پرداختن به گذشته و ارزيابي و تحليل واقعبينانه و علمي آن امكانپذير نيست. مسائل بهداشتي، زيستمحيطي، سياسي، اقتصادي و پايداري تقاضا براي مديريت مشكلات را بسيار افزايش داده است. بررسي تواناييهاي ايرانيان در مديريت، توسعه و نگهداري منابع آبي در شصت سال گذشته نشان ميدهد كه فناوريهاي مدرن هيدرولوژيكي در شهرهاي بزرگ به تدريج به كار گرفته شده است. در اين شش دهه انفجار جمعيت، توسعه صنعت، فرهنگ مصرفگرايي و شهرنشيني بيسابقه، همراه با خشكسالي و گرم شدن كره زمين، مشكلات زيادي را براي بخشهاي آب به همراه آورده است. حفر چاه عميق، سدسازي و انتقال آب بين حوضه، براي رفع و رجوع مشكلات انجام شده است. با اين حال، با اين روشها پايداري منابع آب نه تنها بهبود نيافته است، بلكه با سياستهاي نابخردانه مانند خودكفايي غذا، توسعه صنعتي در همه استانها حتي استانهاي خشك و يارانه دادن به آب بدتر هم شده است. برداشت بيش از حد آب زيرزميني، تخريب آب و خاك، كوچك شدن و خشك شدن آبخوانها، تشديد خطرات ناشي از سيل، گرد و غبار، خسارتهاي كشاورزي و زيستمحيطي و كاهش جمعيت مناطق روستايي از جمله شواهد عوارض چنين توسعهاي به صورت مستقيم و غيرمستقيم است. اگر مشكلات امروز خوزستان را قرار است حل كنيم، به راهحلهاي فوري - بهرغم آنكه در كوتاهمدت حتما لازم هستند- دلخوش نباشيد. مسير توسعه را بايد تغيير دهيم و براي چنين كاري حداقل در دهه بعد بايد برنامههاي متفاوت و سازگار با اقليم اجرا شود. چنين تغيير نگاهي بايد در اولويت اول برنامه دولت آقاي رييسي باشد.
نمره منفي براي ژاپنيها
از كشوري با شاخصهاي مثبت اقتصادي خيلي بعيد به نظر ميرسد كه چنين عملكرد بدي داشته باشند. اينها كه در بدو ورود با مشكل وسايل نقليه مواجه هستند چگونه قادر خواهند بود كه در اوج مسابقات ورزشكاران را به موقع به سالنهاي مختلف براي مسابقه برسانند؟ شانس بزرگ توكيو در اين است كه در خلال المپيك از ترافيك ناشي از المپيك برخوردار نيستند وگرنه فاجعه ورزشي در تاريخ المپيك رخ ميداد. معتقدم كه انصراف خيلي از داوطلبان، عدم رغبت مردم ژاپن در برگزاري المپيك، وحشت بسيار زياد از كرونا، عدم تمايل ژاپنيها به واكسيناسيون عليه كوويد ۱۹ و واكسينهشدن ۴ درصد از جمعيت ژاپن، اختلاف در بين برخي از مسوولان در برگزاري المپيك، بحران روحي - رواني در ژاپن، جملگي وضعيت اسفناكي در توكيو ايجاد كردهاند كه نويد برگزاري يك المپيك بيروح را ميدهد.