حكايت گره و دندان
محمد خيرآبادي
چند سال پيش رييسي داشتم كه صبحها ساعت 8 در ورودي محل كار ميايستاد و تقريبا تا ساعت 8 و 45 دقيقه منتظر ميماند تا با چشم خود كساني را كه دير سر كار ميآيند، ببيند. سوالي كه هيچوقت از او نپرسيدم، اين بود كه آيا بهتر نيست آقاي رييس در اتاقش بنشيند و اميدوار باشد كه همه به موقع سر كار حاضر ميشوند و بعد از طريق مسوول واحد اداري، موضوع تاخير كاركنان را پيگيري كند؟ (جالب اينكه بدون چنين نظارت مستقيمي از طرف رييس هم، اكثريت كاركنان سر وقت ميآمدند).
برايم عجيب بود كه چنين امر بديهي و واضحي به ذهن آقاي رييس نرسيده باشد. در اينكه ايشان براي انجام كار خود دليل يا دلايلي داشته شك ندارم، اما هر قدر با خودم كلنجار ميرفتم باز هم پذيرش اين رفتار برايم سخت بود. بعضي از همكارانم بهشدت از اين كار، دلخور و ناراحت بودند. خودشان البته هيچوقت تاخير نداشتند اما احساس حضور در پادگان به آنها دست ميداد و اين احساس را با خود پشت ميز كارشان ميبردند. چند ماهي گذشت و من با چشم خودم ديدم كه عمل آقاي رييس با چه عكسالعملهايي روبهرو شد و گره تاخير كاركنان شركت، نه تنها باز نشد، بلكه چند تا گره جديد هم روي آن سوار شد. بينظميها به خصوص از طرف كاركناني كه هميشه منظم بودند بيشتر شد و تنبيه و جريمه كسري كار افزايش يافت. كاركنان از سر و ته كار ميزدند و تنش بين كاركنان و مديران بالا گرفت.
در اين روزها هم يك سوال ساده برايم پيش آمده كه هر قدر با خودم كلنجار ميروم، نميتوانم دليلش را بفهمم. آن سوال اين است كه چرا مديران شركتها، روساي سازمانها و مسوولان دولتي و حكومتي وقتي ميبينند بخشي از كاركنان يك سازمان يا مردم يك منطقه نسبت به موضوعي اعتراض دارند، فضايي مشخص و مكاني باز و فراخ براي ابراز اعتراض آنها تدارك نميبينند؟ مگر درك اين موضوع كه اين كار ساده ميتواند لااقل گره را كورتر نكند، چقدر سخت و پيچيده است؟ هر مديري با اندك دانشي ميتواند تاييد كند كه تخليه بار رواني و ابراز اعتراض، كمك بسيار زيادي به حل مشكل خواهد كرد. به نظر بديهي ميآيد كه براي مديريت امور بايد مجال اعتراض كردن بدهند، پاي حرف معترضان بنشينند و صادقانه بگويند چه تمهيدات و برنامههايي براي رفع مشكل در نظر دارند. البته مسائل كارگران، بازنشستگان و اقشار كم درآمد و همچنين گره خشكسالي، كم آبي، كمبود برق و ساير مشكلات، به سادگي باز شدني نيست. با اين حال گاهي گره را ميشود با كمك دست و كمي تامل و تدبر باز كرد ولي ما خودمان آن را كورتر ميكنيم تا بعد با دندان به جانش بيفتيم. اگر رييس من به تبعات حضورش در ساعت 8 صبح در كنار ورودي محل كار و احساسي كه با اين عمل به كاركنان القا ميكرد، ميانديشيد، آيا مديريت عملكرد پرسنل تحت امر، برايش راحتتر نبود؟ اگر مسوولان به اين فكر كنند كه با فراهم كردن فضايي براي اعتراض مردم و سپس گوش دادن به حرف آنها، چه احساسي ميتوانند پديد بياورند، بعيد است اين اندازه براي كور كردن گرهها اصرار داشته باشند. تشكيل انواع كميتهها و ستادها و به كارگيري انواع راهكارها و مقابلهها آزموده شده، عجيب است كه حتي يك بار، مشخص كردن فضا و مكاني براي اعتراض كردن را امتحان نميكنند.