پايان جنگ كره
مرتضي ميرحسيني
وعدهاش را آيزنهاور داده بود، در يكي از سخنرانيهايش در روزهاي كارزار انتخابات رياستجمهوري امريكا. گفته بود: به شما مردم كشورم قول ميدهم كه جنگ كره را به زودي و آبرومندانه تمام ميكنم، حتي اگر لازم باشد خودم به كره ميروم و سربازانمان را از «گورستان 21 هزار امريكايي» بيرون ميكشم. ميگويند با همين وعده هم انتخابات را بُرد و قدرت را به دست گرفت. اما براي عمل به قولي كه داده بود راه آساني در پيش نداشت و جنگ- البته با شدتي كمتر - بيشتر از 6 ماه ديگر ادامه يافت. جنگ طولاني و مذاكرات صلح فرسايشي و بينتيجه شده بود چون هم شوروي از مشغول نگه داشتن امريكا در جنگي چنين پرهزينه استقبال ميكرد و هم براي طرفهاي درگير، كنار گذاشتن دشمني و نفرت ناممكن شده بود. آنقدر خون ريخته و از يكديگر كشته بودند كه به نظر ميرسيد هيچ راه بازگشتي وجود ندارد و جنگ تا شكست و تسليم قطعي يكي از دو طرف يا نابودي كامل كره ادامه پيدا ميكند. در كتاب «كره: جنگ ناتمام» (نوشته جان هليدي و بروس كامينگز) ميخوانيم: تمام گروههاي درگير جنگ مرتكب خشونتهاي وحشيانه شده بودند. نيروهاي كرهشمالي صدها تن از زندانيان جنگي امريكايي را اعدام كرده بودند، البته به شكل ديرينه و مرسوم و «انساني» در جنگها: يعني شليك يك گلوله به پس كله. بايگانيهاي سازمان ملل حاوي شرحهاي مستندي هستند كه شاهدان و بستگان صحتشان را تاييد ميكنند؛ اين گزارشها مربوط به چندين مورد كشتار جمعي جنوبيها به دست اشغالگران شمالي بودند. ادعا شده بود كه سربازان كرهشمالي در تائجون دست به يكي از بزرگترين كشتارهاي ساليان جنگ زده و 5 تا 7 هزار نفر را قتل عام و در گورهاي دستهجمعي مدفون كرده بودند. يا جان آزبرن در يكي از گزارشهايش درباره قساوت سربازان امريكايي نوشت: اين خشونت، خشونتي معمولي نيست كه وحشيانه و ناگزير است - تخريب كامل روستاهايي كه ممكن است دشمن در آنها پنهان شده باشد، تيراندازي به پناهندگاني كه شايد سربازان كرهشمالي با لباس مخصوص و سفيدرنگ رعاياي كرهاي در ميان آنها پنهان شده باشند، يا شايد كرهايهايي باشند كه به سربازان دشمن كه به سمت ما ميآيند پوشش ميدهند. اما در كنار اين واقعيتهاي تكاندهنده، واقعيت مهم ديگري هم وجود داشت و آن اينكه هر دو طرف از جنگ خسته و از رسيدن به نتيجه مطلوبشان نااميد شده بود. در چنين شرايطي ابتدا نشستن آيزنهاور روي صندلي رياستجمهوري امريكا و بعد مرگ استالين، رسيدن به صلح و جمع كردن بساط جنگ را ممكن كرد. خلاصه سال 1953 در چنين روزي معاهده صلحي امضا شد كه براي هيچكدام از دو طرف خوشايند نبود، اما انتخاب ديگري هم نداشتند. جنگ به مرگ بيشتر از 4 ميليون كرهاي منجر شد. اين عدد زماني معني روشنتري پيدا ميكند كه در نظر بگيريم جمعيت كل دو كره در آن زمان حدود 30 ميليون نفر بود. مرز كرهجنوبي كمي جلوتر رفت و جالب اينكه بسياري از سربازان كرهشمالي كه اسير شده بودند حاضر به بازگشت به كشورشان نميشدند. در جنگ كره، هم امريكا شكست خورد و هم هزينه سنگيني به سرزمين كره تحميل شد، اما به چين منافع زيادي رسيد. به قول ديويد ريس (مولف كتاب «جنگ كره: تاريخ و تاكتيكها») چين با مداخله در اين جنگ «به نيروي توازنبخش هراسناكي در جنبش جهاني كمونيسم بدل شد» و قدم در مسير ابرقدرتي گذاشت.