وفادار به دانستن و دانايي
عليرضا رمضاني
جلال ستاري، نويسنده، پژوهشگر، اسطورهشناس، هنرشناس و مترجم نهم مرداد 1400 درگذشت. او رفت، ليكن گنجينهاي از آثارش را كه بيش از صد كتاب است براي ما به يادگار گذاشت. جلال ستاري نماد تداوم در كار فرهنگي و زندگي باكرامت و عزت بود، قناعت او، ذهن جوان و پوياي او و عشق حقيقياش به فرهنگ و توسعه فرهنگي مثالزدني است. او دلبسته فرهنگ ايران بود كه در ماموريتي خودخواسته، تلاش كمنظيري در به دست دادن شناختي ژرفتر از اساطير و فرهنگ و هنر جهان داشت. گرچه دانشآموخته دانشگاه بود اما بيشتر خودآموخته بود و ارزش خودآموختگي را ميدانست و آن را به ما نيز ميآموخت. ستاري پژوهشگري روشنفكر و مستقل بود كه ناملايمات نتوانست كار روشنفكري و پژوهشي مستقل او را تعطيل كند. او دائم ميخواند. ميفهميد، مينوشت و تلاش ميكرد بر فهم و درك مخاطبانش بيفزايد. هميشه حرفي تازه داشت كه حاصل ذهني پرطراوت بود. در بازگويي خاطراتش ميكوشيد جانب انصاف و صداقت را بگيرد. سخنش سراسر فرهنگي بود و به فرهنگ رجوع ميداد و انديشه انتقادي و حقيقتجويش بارز. به كشورش احساس دين ميكرد و به دانايي و دانستن وفادار بود. آنچه در كار فرهنگي او را از برخي متمايز ميكرد، استقلال فكري و صراحت و شفافيت در ابراز عقيده و نظر بود. ستاري انديشمندي عقلي است و نه نقلي. در گفتوگوها و نوشتههايش در پسِ نقلقول از اين و آن پنهان نميشد. هميشه نظر خودش را داشت و مطرح ميكرد كه اين نشان ميداد در روند پژوهش به دنبال بصيرت است نه خودنمايي. عشق او به ايران و مسووليتي كه براي خود و خدمت به فرهنگ ايران قائل بود ـ بهرغم اينكه از او دعوت شده بود براي فعاليت فرهنگي به اروپا برود ـ ستاري را تا پايان عمرش در ايران نگه داشت. متاسفم كه بايد بگويم قدر اين پژوهشگر فرهيخته و نويسنده برجسته و فروتن دانسته نشد تا ايران او را از دست داد. ستاري اين سعادت را داشت كه از همدلي و همراهي همسرش لاله تقيان برخوردار باشد. ستاري رفت ليكن در كتابهايش زنده است.
يادش گرامي باد.