• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4990 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۱۱ مرداد

مرد پشت پرده بمب اتمي

مرتضي ميرحسيني

ويليام لانوئت زندگينامه‌اي درباره‌اش نوشت و او را مرد پشت پرده بمب اتمي ناميد؛ «ما كليدها را زديم، جرقه و روشني‌ها را ديديم، حدود 10 دقيقه تماشايش كرديم، پس از آن همه را خاموش كرديم و به خانه برگشتيم. آن شب مي‌دانستم جهان به سوي مصيبت مي‌رود.» از لئو زيلارد مجارستاني صحبت مي‌كنم؛ كسي كه از دست نازي‌ها به انگليس گريخت و دستاوردهاي تحقيقاتي‌اش را در اداره اختراعات اين كشور ثبت كرد. چكيده حرفش اين بود كه «امكان دارد در شرايطي خاص يك واكنش زنجيره‌اي هسته‌اي به وجود بياوريم و به آزادسازي انرژي در مقياس صنعتي دست يابيم و با اين فناوري بمب‌هاي اتمي بسازيم.» مدتي در انگليس ماند و بعد اواخر دهه 1930 به ايالات متحده امريكا رفت. در نيويورك مقيم شد. مطالعاتش را همان‌جا در دانشگاه كلمبيا پي گرفت و عملي بودن «بمب اتمي» را محك زد. محك زد و مطمئن شد كه ساخت چنين سلاحي واقعا ممكن است. دشمن نازي‌ها بود و مي‌دانست دانشمندان مزدور هيتلر هم روي همين موضوع مطالعه مي‌كنند و اگر او به اين نتايج رسيده، حتما آنان هم -دير يا زود- به آن مي‌رسند. تصميم گرفت مقامات امريكا را از اين خطر مطلع كند، اما به كسي كه سرش به تنش بيارزد و واقعا كاره‌اي باشد دسترسي نداشت. زيلارد آن زمان دانشمند بزرگي بود، اما آن‌قدر مشهور نبود كه بي‌واسطه به تصميم‌گيران اصلي دولت امريكا وصل باشد و بتواند آنان را متقاعد كند تا حرفش را بپذيرند. پس از آلبرت اينشتين بلندآوازه كمك خواست. آگوست 1939 در چنين روزي به لانگ آيلند رفت و در خانه ييلاقي اينشتين با او گفت‌وگو كرد. ويكتوريا شي‌رو در كتاب ساخت بمب اتمي (ترجمه فريد جواهركلام، نشر ققنوس) مي‌نويسد «زيلارد و ديگر هم‌وطن فيزيكدانش يوجين ويگنر از اينشتين خواستند كه به روزولت اطلاع دهد فيزيكدانان آلماني اتم اورانيوم را شكافته‌اند و در موقعيتي هستند كه بتوانند سلاح‌هاي اتمي بسازند. اين سه تن پيش‌نويس نامه‌اي را آماده كردند و اينشتين نيز آن را امضا كرد. يوجين ويگنر در اين زمينه بعدها گفت: اينشتين ظرف مدت نيم دقيقه خطر را درك كرد. زيلارد هم بعدها به ياد آورد و گفت هنگامي كه ما در مورد نوشتن نامه بحث مي‌كرديم اينشتين گفت: انسان براي نخستين‌بار در تاريخ از انرژي‌اي استفاده مي‌كند كه از خورشيد گرفته نمي‌شود.» آنان چند هفته بعد، با همفكري يكديگر متن نامه را نهايي كردند و به واسطه الكساندر زاكس -دوست و مشاور روزولت- به رييس‌جمهور رساندند. حرف‌شان اين بود كه پژوهش‌هاي اخير نشان مي‌دهد كه اورانيوم منبع تازه و مهمي براي انرژي است و مي‌توان از آن در ساخت بمب استفاده كرد، آن‌هم بمب‌هايي بسيار قوي؛ «تنها يك بمب از اين نوع كه با قايقي حمل شود و در بندري منفجر شود، به راحتي مي‌تواند نه تنها تمام آن بندر، بلكه حومه و اطراف آن ناحيه را نيز منهدم كند... با درنظر داشتن اين مسائل، شايد صلاح بدانيد كه ارتباطي دايمي بين دولت و فيزيكداناني برقرار شود كه در امريكا در زمينه واكنش‌هاي زنجيره‌اي كار مي‌كنند.» به اين ترتيب زيلارد و همكارانش به كمك آلبرت اينشتين پاي دولت امريكا را به اين ماجرا باز كردند. هرچند خود روزولت در آغاز به كل ماجرا بدبين بود و باورش نمي‌شد كه ساخت سلاحي چنين مخرب و مهلك ممكن باشد. به نظر مشاوران نظامي‌اش هم ادعاي اين چند فيزيكدان «با عقل جور در نمي‌آمد.» اما ترديدهاي اوليه دوام نيافت و امريكا -در رقابت با آلمان نازي و در واقع از ترس آن- پروژه ساخت بمب اتمي را به اجرا گذاشت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون