ميراث فرهنگي آشتي با خود است
رضا دبيرينژاد
ميراث فرهنگي آن بناي تاريخي يا آن سايت باستانشناسي يا آن شيء قديمي جاي مانده در موزهها نيست. ميراث فرهنگي يك نگاه است، نگاهي كه به ادراك فرهنگ و تاريخ ميانجامد. نگاهي كه فرهنگ را يك جريان در حال زايش ميداند كه بر اثر ارتباطات بينافرهنگي زاده ميشود و پيش ميرود. تاريخ تنها روايت برآمدنها نيست بلكه فرو آمدنها و فرو ريختنها را هم دربر ميگيرد، تاريخ تجربه زيسته است، تجربه اما هميشه موفقيتها و شاديها نيست بلكه غمها و شكستها را هم شامل ميشود.
اينگونه است كه ميراث فرهنگي تداوم فرهنگ و پيوند امروز و ديروز است، از همين رو ميراث فرهنگي جدا كردن گذشته و نگه داشتن آن در ديروزها نيست بلكه بايد آن را به زيست امروز پيوند زد. ميراث فرهنگي نگاهي است كه احترام به گذشته، احترام به تاريخ و احترام به فرهنگ را در ما ايجاد ميكند. احترام به گذشته يك فهم اجتماعي است كه اثربخشي دو سويه دارد يعني هم جامعه به گذشته خود احترام گذاشته و هم افراد ميآموزند آن را پاس بدارند.
احترام و درك گذشته و فرهنگ اما نميتواند با رويهاي گزينشي و حذفي باشد. وقتي بخواهيم بخشي از گذشته يا تاريخمان را ناديده بگيريم يا بخشي از نشانهها و دادهها يا اسناد تاريخيمان را حذف كنيم نميتوانيم مدعي درك ميراث فرهنگي و حفظ آن باشيم بلكه اين رويه خود ميراث فرهنگي را متزلزل ميسازد. رسيدن به درك چنين نگاهي تنها نميتواند در برخورد با ميراثهاي مادي يا ابنيه تاريخي باشد بلكه درك ميراث فرهنگي بايد به نظام فكري افراد جامعه برسد. وقتي كه افراد ياد بگيرند كه به همه گذشته شخصي خودشان و همه يادگارها يا خاطراتشان احترام بگذارند حتي اگر از آن جدا شده باشند، ميآموزند كه به گذشته جمعي و خاطرههاي ملي يا قوميشان نيز احترام بگذارند. با چنين رويهاي است كه افراد و جامعه به صلح و آرامش و رضايت از خود ميرسند حتي اگر از برخي تجربياتشان راضي و خشنود نباشند.
جنگيدن با خاطرات و حذف گذشته به خاطرات افراد زخم ميزند و روح آنها را خراش داده و به اين ترتيب جامعه را هم تحت تاثير خود قرار ميدهد. اگر جامعه به تاريخ و گذشته خود احترام بگذارد به صلح دروني و تفاهم داخلي ميرسد، چراكه احترام به تجربيات زيسته جامعه احترام به كثرت و سلايق مختلف است. در واقع فهم ميراث فرهنگي به مثابه احترام به گذشته و تاريخ و فرهنگ را بايد بستر مصالحه و آرامش يك جامعه دانست. اما در جامعهاي كه نگاه احترام به گذشته به مثابه همه تجربه فراز و فرودها نباشد ميراث فرهنگي به ثبات در حفاظت نميرسد. در جامعهاي كه افراد با گذشته خود در جنگ باشند و بخواهند بخشي از گذشته خود را حذف كنند افراد مدام دچار زخم خاطره ميشوند و در زخم خاطرهها ميراث فرهنگي احترام خود را به دست نميآورد.