پرهيز از تكرار روشهاي منسوخ شده
زهرا نژادبهرام
نوسازي بافت فرسوده، مسالهاي پيچيده است و حل اين چالش اساسي شهر، نياز به مهارتهاي ويژه و نگاه همهجانبه دارد. موضوعي كه به دليل شرايط خاص شهر تهران و واقع شدن اين شهر در سه گسل، از اولويتهاي شهري به شمار ميرود؛ آن هم در شرايطي كه 15 هزار هكتار بافت ناپايدار و حدود 4 هزار و 200 هكتار بافت فرسوده داريم و 15 درصد جمعيت پايتخت در بافت فرسوده و 25 درصد در بافت ناپايدار زندگي ميكنند. نوسازي بافتهاي فرسوده در تهران پر از تجربيات موفق و ناموفق است. در دورهاي تجربه نوسازي بافت فرسوده در محله خوببخت را داشتيم؛ شهرداري زمينهاي مردم را در اين محله خريد و آنها را اصطلاحا به ساير نقاط تهران كوچ داد و واحدهاي مسكوني نوساز را آمادهسازي كرد، اما آنها ديگر به آن محله بازنگشتند و اين منجر به ايجاد نارضايتيهاي عمومي شد. اين محله يك دهه با مشكلات زيادي روبهرو بود تا اينكه در شوراي پنجم توانستيم بر اساس الگوهاي محلهاي، اقداماتي در اين بخش از شهر اجرا كنيم تا ترميم و التيامي بر مشكلات اين حوزه باشد. بايد بدانيم كه پيشبيني تسهيلات و ارايه بستههاي تشويقي كه باعث ترغيب ساكنان حوزه بافت فرسوده به نوسازي شود، بهترين راهكار در اين حوزه است و هر محله ويژگيهاي خاص خود را براي نوسازي دارد. يكي از پروژههاي نوسازي، پروژه بزرگ مقياس 90 واحدي بود كه حدود ده پلاك 30 تا 40 متري در آن تجميع شده بود. حتي اين پروژه نيز نارضايتي ساكنان را در پي داشت، زيرا افرادي كه قرار بود در اين واحدها ساكن شوند، آمادگي زندگي دستهجمعي و آپارتماني را نداشتند. بنابراين ما به اين تشخيص رسيديم كه تجميع نبايد بيش از دو تا سه پلاك باشد. واقعيت اين است كه پس از پشت سر گذاشتن اين تجربههاي متفاوت، ديگر نبايد شيوههايي كه قبلا تجربه شده و شكست خورده است را تكرار كرد و بايد به اين اصل معتقد بود كه «آزموده را آزمودن خطاست». بايد به اين نكته دقت كنيم كه ما در بافت فرسوده تنها با سازه روبهرو نيستيم، بلكه با آدمها، هويت محله و سبك زندگي ساكنان آن محله روبهرو هستيم. كساني كه به محله زندگي خود تعلق خاطر و نسبت به محله و همسايگانشان حساسيت و تعصب دارند، پس كوچاندن اجباري آنها به بهانه توسعه، راهكاري ناپخته است. بايد بدانيم كه شيوه «كفبري» يا همان «خراب كنيم و از اول بسازيم» امروزه يك شيوه منسوخ شده است و به از بين رفتن فرهنگ و هويت يك محله ميانجامد، ضمن آنكه تجربه هم ثابت كرده بعد از كوچ، افراد به محله قبلي خود بازنميگردند. پيشنهاد ميكنم «عليرضا زاكاني» مستندسازيهاي نوسازي بافتهاي فرسوده در دوره «محمدباقر قاليباف» را مطالعه كند و از تجارب متفاوت اين دوره بهره ببرد؛ بافت فرسوده تنها نفوذناپذيري، ناپايداري و كوچك مقياسي نيست. اينها سه ويژگي كالبدي است و بايد در حوزه نوسازي بافتهاي فرسوده، ساكنان محله ديده شوند. همچنين بايد اين واقعيت در نظر گرفته شود كه بخشهايي از بافتهاي فرسوده، محلههاي قديمي ما - مانند محله ايران، لالهزار، دروازه شميران و... - هستند كه در نوسازي آنها، بايد از تاريخ و ميراث برجامانده براي شهر تهران مراقبت شود و نميشود اين بخشها را بكوبيم و دوباره بسازيم. همچنين پيشنهاد ميكنم از تجربيات دفاتر خدمات نوسازي فعال در محلات استفاده شود؛ ظرفيتي كه در درون بسياري از محلات تهران، ايجاد شده و ميتوان به اين رسيد كه نوسازي با همكاري و نظر ساكنان به چه شكل انجام شود، از چه مصالحي استفاده شود و ... در واقع اين يك اصل مهم است كه نوسازي بايد توسط خود ساكنان انجام شود و مديريت شهري خدمات لازم را - مانند آسفالت، برق، گاز، روشنايي و ... - براي محله ارايه دهد. به عنوان مثال؛ در محله خوببخت، خانههاي خريداري شده، به نقاط بيدفاع شهري تبديل شده بود كه ما با ساخت و ساز و متناسبسازي، رونق را به محله بازگردانديم و كمك كرديم تا خود مردم محله، محلهشان را بسازند. بايد پذيرفت كه استفاده از واژه «كوچ دادن»، كم لطفي به شهروندان تهراني است. شهرداري حتي در محلاتي كه به دليل سست بودن خاك امكان ساخت و ساز نبود (مانند محله باغ آذري) سرمايهگذاري كرد؛ پروژهاي كه همچنان در حال انجام و قرار است پس از به سرانجام رسيدن آن مردم به چند كوچه آن سوتر، ساكن شوند. يا در منطقه 9 در محله امامزاده عبدالله به دليل سستي خاك، با نظارتهاي نظام مهندسي، قرار است ساخت و سازها با شيوه متفاوتتري انجام شود تا دوباره بناهاي نوساز به دليل جنس خاك، فرسوده نشوند. در اينجا بايد توجه داشت كه هر محله روش خاص خود را براي نوسازي دارد و نبايد تنها با يك الگو به نوسازي بافت فرسوده اقدام شود؛ در غير اين صورت همان ميشود كه در اين سالها اتفاق افتاده يعني به جاي نوسازي بافت به «درجاسازي» ميرسيم! تا سال 96 حدود 40 درصد بافت فرسوده نوسازي شده بود كه در اين دوره با الگوهاي متفاوت 7 درصد به اين رقم افزوده شد. يكي از نمونههاي موفق، محله مينابي است كه با ارايه خدمات اعم از مركز محله خدمات 7گانه، ايجاد بوستانها و مركز بهداشتي، محله رونق خودش را به دست آورد، در پي آن مردم هم شروع به نوسازي كردند و تسهيلات هم براي آنها در نظر گرفته شد. بنابراين نبايد از روشهاي منسوخ شده در حوزه بافت فرسوده استفاده كرد. بهتر است چرخ را از اول نسازيم و از تجربيات تمام مديران گذشته سازمان نوسازي بافتهاي فرسوده از زمان آقاي عندليب تا آقاي اكبري استفاده شود تا تلاشهايي كه در اين حوزه قرار است بشود، به رضايت شهروندان ختم شود نه نارضايتي آنها.
عضو كميسيون شهرسازي و معماري شوراي پنجم شهر تهران