سياست خارجي و مسائل مبتلابه
قاسم محبعلي
كشور ما در حال حاضر درگير سلسلهاي از بحرانهاي حاد و مزمن است كه حلوفصل آنها عموما با رويكردهاي جاري و سنتي سياست و خصوصا سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران گره خورده است. حادترين و بحرانيترين موضوعات در حال حاضر دو موضوع سلامت و معيشت مردم است كه عبور از آنها يا حداقل كاهش آنها به نحو بسيار بارزي به مناسبات خارجي و معضل رفع تحريمهاي بينالمللي و به ويژه امريكايي مرتبط است.
واضح است كه رفع تحريمها يا حداقل كاهش آنها در درجه اول به مناقشه هستهاي ايران و امريكا مربوط بوده و بازگشت امريكا و جمهوري اسلامي ايران به توافق برجام ميتواند باعث گامي مهم و موثر در كاهش بحرانهاي سلامت و معيشت مردم شود. طبعا نميتوان انتظار داشت كه بازگشت به برجام بنا به متني كه در سال 2015 حول آن توافق شده بود به رفع كامل كليه تحريمهاي موجود و فعال عليه كشور منجر شود اما ميتواند مناسبات خارجي كشور را از گروگان مناقشه جاري پيرامون برنامه هستهاي خارج ساخته و زمينهساز كاهش بحرانهاي اقتصادي و خصوصا بهبود وضع سلامت و معيشت مردم و نگرانيهاي امنيتي كشور شود. به علاوه اين فرصت را فراهم ميسازد كه با فراغ بال و از موضع قويتر به ساير مسائل مبتلابه كشور در روابط خارجي پرداخته شده و براي حلوفصل آنها با فرصت زماني بيشتر اقدام كرد. علاوه بر برجام و مناقشه هستهاي، موضوع افاي تياف و خروج ايران از ليست سياه آن نيز موضع ديگري است كه به كاهش دو بحران فوقالذكر ياري خواهد رساند چراكه اگر حتي برجام احيا شود باز هم بدون تصويب آن سيستم بانكي كشور، عملكرد سازندهاي در حوزه مربوطه نخواهد داشت.در عين حال بايد توجه داشته باشيم كه احياي برجام كه اكنون با موانعي نسبتا جدي نيز روبرو شده است حتي اگر محقق شود، بهطور موثر نيز اجرا و تحريمهاي مرتبط با برنامه هستهاي ايران و احتمالا بخشي ديگر از تحريمها رفع شود به دليل اينكه از عمر هشت ساله آن كمتراز دو سال باقي مانده است در نهايت حلوفصلي موقتي تلقي خواهد شد، در نتيجه طرفين نيازمند آن هستند براي حلوفصل كامل اين مناقشه و عادي شدن آن از ديدگاه جامعه بينالمللي مجددا وارد مرحلهاي تازه از مذاكرات و گفتوگوهاي جديد شوند كه تنها به برنامه هستهاي محدود نخواهد شد. چرا كه در غير اين صورت ممكن است بار ديگر مناسبات طرفين تيره و كشور دچار چالشهاي جديدي شود. بايد پذيرفت كه تضادي جدي بين ادامه اين مناقشه و توسعه اقتصادي كشور شكل گرفته و تجربه نشان داده است تا وقتي برند ايران، برندي امنيتي باشد، امكان جذب سرمايه و تكنولوژي بهروز و همكاري با كشورها و شركتهايي كه ميتوانند در امر حل معضلات متعدد كشور در بخشهاي نفت و گاز، برق و ديگر بخشهاي صنعتي موثر باشند ميسر نخواهد بود و روابط از سطح مبادلات تجاري آن هم همچنان پرهزينه فراتر نخواهد رفت.اما نكته ديگري كه بايد مسوولان و دستاندركاران حال حاضر به آن توجه داشته باشند، موضع مناسبات منطقهاي و روابط با همسايگان است كه اين بعد از سياست خارجي ايران اگرچه از جمله موضوعات اولويتدار و مبتلابه كشور در سياست خارجي است اما اين موضوع و موضوع احياي برجام در ارتباط متقابل هستند. به عبارت ديگر حساسيت بالا و نگرانيهاي امنيتي ابرازشده نسبت به برنامه هستهاي تا حد قابل توجهي به مناسبات منطقهاي و سياست خاورميانهاي جمهوري ايران باز ميگردد. مناسبات با عربستان سعودي و دول كوچكتر عرب خليج فارس اگر همزمان با مسيري كه براي احياي برجام پيموده ميشود بهبود يابد ميتواند تاثيرات متقابل داشته باشد. البته اين امر نيازمند بازنگري در سياست خاورميانهاي در خصوص برخي از سياستها و رفتارهايي است كه زمينهساز تشديد ايرانهراسي بيشتر خواهد بود. كاهش تشنجات موجود فيمابين ايران و عربستان به ويژه در قضيه يمن، كاهش سطح بحران با اسراييل، كمك به كاهش بحران در عراق و لبنان در پيشبرد امر بهبود مناسبات با همسايگان و منطقه موثر خواهد بود.
تحولات جديد افغانستان نيز معضلي بر معضلات موجود سياست خارجي افزوده است. سلطه كامل طالبان بر افغانستان ميتواند موقعيت، منافع و حتي ارزش فرهنگي و تاريخي مذهبي ايران را تضعيف و حتي تهديد نمايد. طبعا كشور در سالهاي آتي درگير افغانستاني بيثبات و صادركننده بحران به اطراف بوده و با موضع سيل احتمالي پناهندگان ازبرادران و خواهران شيعه و فارسزبان افغانستاني روبرو خواهد شد. فقدان توازن در سياست خارجي باعث شد كه جمهوري اسلامي ايران از ايفاي يك نقش سازنده و موثر در تحولات افغانستان در چارچوب منافع ملي و منافع مردم افغانستان باز بماند و دنبالهرو سياستهاي ديگران خصوصا همسايه ديگر افغانستان يعني پاكستان شده و بدون اينكه دستاورد قابل توجهي در آينده افغانستان داشته باشد رسانههاي حكومتي ايران از بازگشت طالبان به قدرت احساس شادماني مينمايند. نوسازي سياست كشور در قبال افغانستان پس از خروج امريكا از افغانستان و تغيير صحنه بازي و سلطه هر چند نا كامل طالبان و تنظيم آن بر سه پايه امنيت ملي، منافع ملي و ارزشهاي ايران بزرگ و تاريخي از جمله ضرورتهاي فوري سياست خارجي كشور خواهد بود.
هر حكومتي در ايران قدرت در دست داشته باشد، بنا به مزيتها و نيازمنديهاي كشور و سرزمين ايران محتاج سرلوحه قراردادن يك سياست خارجي متوازن و همهجانبه است. مفهوم و معني سياست خارجي متوازن هم روشن است. ايران بايد همزمان روابط مثبت و سازنده با همه طرفهاي موثر در نظام بينالمللي و جهان به هم پيوسته كنوني برقرار نمايد. به عبارت بهتر مناسبات با همه دول خصوصا قدرتهاي بزرگ الزاما بايد بر پايه سه پارادايم مشاركت رقابت و مديريت تنازع در عرصههاي اختلافي بنا شود تا بتوان از مزيتهاي ژئوپليتيكي، تمدني، فرهنگي، مذهبي، منابع طبيعي و ترانزيتي ايران، بهرهبرداري بهينه براي توسعه اقتصادي كشور، رفاه مردم، ارتقاي امنيت ملي، پيشبرد منافع ملي و افزايش اعتبار و موقعيت منطقهاي و جهاني نمود.