برفك بهتر است يا ابنسينا؟
مهديه مصطفوي
از دست دادن زندگي چيزي نيست و هر وقت كه لازم باشد من اين شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معناي زندگي و نابود شدن بهانه هستي؛ اين است آنچه تحمل كردني نيست. نميشود بيدليل زندگي كرد.
بخشي از نمايشنامه «كاليگولا» اثر آلبر-كامو
به مناسبت اول شهريور، زادروز ابنسينا و روز پزشك كنترل را دست گرفتم به جستوجو در شبكههاي تلويزيوني تا ببينم برنامه ويژه هر كدام از آنها به بهانه روز پزشك و به خصوص در پاسداشت ابنسينا چيست؟ طبيعي بود كه درنگم در شبكه ۴ بيش از همه باشد، به خاطر داشتم كه اين شبكه در سالهاي دور، برنامههاي ويژه و مفصلي روانه آنتن ميكرد، اما هر چه بيشتر گشتم كمتر برنامهاي يافتم. خبري از ويژهبرنامه روز پزشك و بزرگداشت شخصيت ابنسينا به عنوان فيلسوف، منطقدان، رياضيدان و... نبود. به جاي آن در اعلام برنامهها به نكات جالب توجهي برخوردم. اسامي برنامههاي اعلامي دقيقا مطابقت با نوشته كامو داشت: «ازدست رفتن معنا» و نابود شدن بهانه و فلسفه وجودي شبكه 4. اين است آنچه تحمل نكردني است!
كامو ميگويد، نميشود بيمعنا و بيدليل زندگي كرد! اما واقعيت موجود در شبكه 4 نشان ميدهد كه اتفاقا ميشود علميترين، فرهنگيترين، انديشهايترين و هنريترين شبكه كشور را به بيمعناترين و خنثيترين شبكه تبديل كرد و به زندگي بيمعنا برخلاف نظر كامو كاملا هم ادامه داد. براي مديران رسانه فرقي ندارد از چنين شبكه نخبگاني مهم كه روزي بيشترين تاثيرگذاري در جامعه دانشگاهي، علمي و فرهنگي كشور را داشت چه پخش ميشود، فقط مهم اين است كه برفك پخش نشود!
برنامههاي شبكه 4 فعلي، نه هنر است، نه ادبيات است، نه علم است، نه انديشه است، نه تاريخ است، نه سياست است، نه دانشگاه است و نه مسائل جامعه، بلكه معجوني از شبكههاي قرآن، افق، مستند و اندكي برنامههاي خارجي خنثي و البته براي صداوسيمايي كماثر بيخاصيت چه از اين بهتر.