• ۱۴۰۳ سه شنبه ۴ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5017 -
  • ۱۴۰۰ يکشنبه ۱۴ شهريور

شكست صدام

مرتضي ميرحسيني

امروزه فقط خاطره‌اي تلخ و تيره از صدام به جاي مانده است، هرچند هنوز پيامدهاي پيدا و پنهان سال‌هاي طولاني سيطره او - و رژيمي كه او در راس آن بود - در عراق (و نيز در بخش‌هايي از ايران) ادامه دارد و از برخي زخم‌هاي به جاي مانده از آن دوران همچنان خون مي‌چكد. در آن سال‌ها، گاهي سوسياليست مي‌شد و گاهي به مسلماني تظاهر مي‌كرد، اما از همه بيشتر روي «عرب» بودنش تبليغ مي‌شد. به اينكه رهبر و ناجي جهان عرب است و مي‌تواند اين «نژاد» چندپاره را زير پرچم خودش متحد كند و در شروع عصري نو براي آنان پيشگام باشد. حتي زماني كه مصمم به شروع جنگ با ايران شده بود از «قادسيه دوم» سخن مي‌گفت و جاه‌طلبي‌هاي آميخته به جنون خودش را به تاريخي آلوده به جعل و تحريف پيوند مي‌زند. همان روزها در يكي از مقالات نشريه آبزرور آمده بود «كساني كه صدام را مي‌شناسند، معتقدند هدف او در دست گرفتن رهبري خليج فارس و جهان عرب است.» آن زمان براي رسيدن به هدفش از كمك‌هاي دولت‌هاي غربي، هم امريكايي‌ها و هم اروپايي‌ها بهره‌ها برد، اما نه به آنچه مي‌خواست رسيد و نه حتي بخشي از نقشه‌هايش عملي شد (و پيشگويي آن شعر مشهوري كه يكي از رزمنده‌هاي ما در روزهاي نخست تجاوز عراق مي‌خواند، محقق شد: خليج فارس مي‌خواهي؟/ چنين گستاخ مي‌گويي؟/ تو خوزستان همي‌ خواهي؟/.../ برايت من حديث مرگ مي‌خوانم/ و تخم مرگ افشانم/ به پيش آن دروغين رب بي‌چيزت/ سيه روزت بگردانم/ تو را بر خاك بنشانم). اما صدام با تكيه به همين متحدان غربي از جنگي كه قطعا به شكست و سقوطش منتهي مي‌شد، زنده بيرون رفت و به اصطلاح «جان به در برد.» قبل از شروع جنگ به پيروزي‌اش مطمئن بود، اما از جايي به بعد فقط دست‌وپا مي‌زد تا شكست نخورد و مجبور به پرداخت تاوان شكست نشود. همان زمان هم غربي‌ها - و از همه بيشتر خود امريكايي‌ها - به او اعتماد نداشتند، به نقشه‌هاي احتمالي بعدي‌اش مشكوك بودند و حتي در برخي گزارش‌هاي سازمان‌هاي امنيتي و اطلاعاتي از صفت «ديوانه» برايش استفاده مي‌كردند (به ويژه آنكه او گاهي حرف‌هايي در ضديت و دشمني با اسراييل به زبان مي‌آورد). اما او ايران انقلابي را درگير جنگ مي‌كرد و منطقه را از صلحي كه مي‌توانست مقدمه بالندگي و تغييرات بزرگ همراه آن باشد، محروم مي‌داشت.
چنانكه مي‌دانيم دوره ماه‌عسل او با امريكايي‌ها سرانجام به پايان رسيد و بعد از حمله‌اش به كويت به تهديدي جدي و «دشمني شيطاني» براي آنان تبديل شد. تنش و مخاصمه كه بالا گرفت، سال 1990 در چنين روزي از همه جهان عرب‌ خواست پشت سرش بايستند و در رويارويي تاريخي او با غرب همراهي‌اش كنند. مي‌دانيم كه اين اتفاق نيفتاد و دستي براي كمك يا اتحاد به سمت او دراز نشد. جالب اينكه در اوج بحران و تنگنا، زماني كه درمانده و بي‌آبرو شده بود باز مدعي رهبري اعراب بود و از توهماتش دست نمي‌كشيد. او جنگ را باخت، سياست را باخت، اقتصاد كشورش را نابود كرد و خون آن سرزمين باستاني را تا انتها كشيد. اما تا چند سال بعد، در بدترين روزهاي محاصره اقتصادي و بن‌بست سياسي عراق در قدرت باقي ماند، چون فرماندهي ارتش و نيز پايتخت را در اختيار داشت. همچنين براي اينكه در قدرت باقي بماند، هيچ خط قرمزي نمي‌شناخت و از هيچ جنايتي شرم و ابا نمي‌كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون