نامه يك روزنامهنگار
به رييس سازمان نظام پزشكي
يك روزنامهنگار پيشكسوت در نامهاي خطاب به رييس سازمان نظام پزشكي ايران به شرح ماجرايي پرداخت كه اخيرا در جريان مراجعه او به يكي از بيمارستانهاي تهران بهمنظور معالجه و انجام عمل جراحي ستون فقرات بر او گذشته است. رويدادي كه باعث شده او پس از اتمام اين عمل جراحي، بر اثر آنچه «اشتباه كادر پزشكي و پرستاري» خوانده و تاكيد دارد اين اشتباه بهزعم پزشك معالج او، متوجه كادر پرستاري است، همچنان در بستر بيماري و تخت بيمارستان ماندگار شود. نقي آقالو در اين نامه خطاب به جناب آقاي دكتر محمدرضا ظفرقندي رياست محترم سازمان نظام پزشكي ايران نوشته است: «به استحضار ميرساند، از تاريخ بستري شدن اينجانب نقي آقالو با شماره ملي 0036320382 جانباز زير پوشش بنياد غرب تهران در بيمارستان«س» 26 روز ميگذرد و من در تاريخ 9/2/1400 توسط آقاي دكتر «ت.ق» جراح و فوق تخصص مغز و اعصاب در اين بيمارستان، تحت عمل جراحي ستون فقرات قرار گرفتم.» اين روزنامهنگار در ادامه آورده است: «متاسفانه در زمانهاي بعد از عمل، بر اثر يك اشتباه كادر پزشكي و پرستاري كه البته اين اشتباه بهزعم پزشك، متوجه كادر پرستاري است، در تخت بيمارستان ماندگار شدم.» او ادامه داد: «پزشك محترم معتقد است، كادر پرستاري او را به موقع از بيحسي پاها و ايجاد خونريزي و لختههاي خون در اعصاب و ستون فقرات بعد از عمل، به موقع آگاه نكردهاند و البته من در شرايطي به غايت رقتانگيز و دردآور، بسان كسي كه پاهايش اره يا در كوره سوزانده ميشود، مورد MRI و عمل جراحي دوم قرار گرفتم كه، گزارش اين اشتباه يا غفلت و سهل انگاري در نامه اولم به تاريخ 11/2/1400به مقامات مسوول و از جمله رييس بيمارستان «س» منعكش شده است.» آقالو همچنين نوشت: «در حالي كه اينجانب بايد طبق معمول بعد از 24 يا فوقش 48 ساعت بعد از عمل مربوطه از بيمارستان ترخيص گردم، هنوز هم با درد و رنج ناشي از عمل و دوران رنجآور نقاهت، دست و پنجه نرم ميكنم.» اين روزنامهنگار خطاب به دكتر ظفرقندي اضافه كرد: «برادر گرامي! اين در حالي است كه، پس از گذشت سه هفته، هنوز اقدام جدي و تحول خاصي براي بهبود حال من صورت نگرفته و پاهايم از كار افتادهاند.» آقالو نوشت: «وضع پاهايم به گونهاي است كه اگر اقدام عاجل و جدي در رسيدگي، معالجه، فيزيو تراپي حسابشده و تخصصي و رسيدگيهاي تكميلي، يا مورد مشورت ديگر پزشكان حاذق يا مراجع پزشكي ذيصلاح ديگر قرار نگيرد يا به مراكز تخصصيتر اعزام و مداوا نشوم، پاهايم و به ويژه پاي راستم، براي هميشه فلج شود.» او همچنين ادامه داد: «جناب آقاي دكتر! در شرايط فعلي، به كسي بدون ضابطه، درصد جانبازي نميدهند، اما كادر پزشكي و پرستاري بيمارستان «س» معجزه كرده و يك جانباز 25درصدي دفاع مقدس را به يك معلول يا جانباز 50 و 70درصدي تبديل كرده است!» اين روزنامهنگار نوشته است: «جناب آقاي رييس! بر اثر فشار و تحمل درد و مبتلا شدن به يكي، دو درد ديگر در بيمارستان، در تاريخ 28/2/ 1400 به ترخيص از بيمارستان رضايت دادم تا از جهنم آنجا خلاص شوم، اما خدا ميداند بعد از اين، من كه درنهايت فقر به سر ميبرم و فقط از حقوق ماهانه جانبازي، خود و خانوادهام را اداره ميكنم، براي ادامه مداوا، متحمل چه خسارت و هزينههاي سنگين درماني، دارويي و فيزيوتراپي و... شوم و آيا، مسوول تامين اين هزينهها، بيمارستان نيست؟» او همچنين مينويسد: «جناب آقاي دكتر عزيز! آقاي دكتر جراح با مرخص كردن من، در واقع خود و بيمارستان را از «شر» من خلاص كرد و من مطمئنم، هيچ مسووليتي را بعد از اين به گردن نخواهد گرفت و آيا به نظر شما، اين قصور غيرقابل جبران، بايد بخشوده و بدون مجازات بماند؟ و من ناچارم در همينجا، درخواست تامين خسارت كنم.» آقالو در بند پاياني نامه خود، ضمن تشكر خطاب به رييس سازمان نظام پزشكي ايران آورده است: «اكنون، اگرچه ميدان، پزشكان محترم نزد جامعه و آن سازمان محترم، طبيعتا داراي ارج و قرب بسيار هستند، اما اينجانب آن سازمان محترم و موثر را در امور رسيدگي به مسائل و پروندههاي پزشكي، داراي صلاحيت ميدانم و با شناخت دورادور از مرام و روحيه عدالت دوستي و مردم داري و محرومنوازي رياست آن سازمان و بالاخره، پاسداري از حقوق از دست رفته جانبازان از شما انتظار ميرود به حمايت از اينجانب برخيزيد و با كمك و اقدام جدي و مساعدت به من در جهت احقاق حقم، مرا از اين مخمصه، بدبختي و رنج و درد، نجات دهيد.»