موزههاي نامتعارف
سارا كريمان
عنوان موزههاي عجيب يا موزههاي نامتعارف عمدتا به صورت تيتر ژورناليستي يا عنواني در وبسايتها و ديگر بسترهاي فضاي مجازي مورد استفاده قرار ميگيرد. اگرچه نهادهاي علمي مرتبط با موزه تاكنون نتوانستهاند دستهبندي جامع و نهايي در حوزه گونهشناسي موزهها ارايه دهند اما به هر روي برخي از انواع موزهها براي عموم مردم واجد وضعيتي شناخته شدهتر و معمولتر هستند. به عنوان مثال موزههاي باستانشناسي، موزههاي مردمشناسي، موزههاي هنري و غيره. با ايجاد و افزايش چشمگير موزهها مساله گونهشناسي نيز مرتبا توسعه پيدا ميكند و در نتيجه هر چند سال يكبار مهمترين نهاد موزه كه همان ايكوم جهاني است بالاجبار تعريف جديدتر و جامعتري از موزه ارايه ميكند. به دلايل مختلف علمي و سياستهاي اجتماعي ممكن است موزههايي ساخته شوند كه به صورت عمومي براي مردم تعجببرانگيز باشند و به راحتي در دستهبنديهاي معمول قرار نگيرند. اما ساختار و ارايه محتوا در اين مجموعهها به گونهاي است كه معمولا انطباق بالنسبه كاملي با تعاريف جامع موزه پيدا ميكنند. يعني هم كاركرد علمي و معرفي دارند، هم به حفاظت و نگهداري بخشي از دستاوردهاي بشري اقدام ميكنند و هم سرگرمكننده هستند. به عنوان مثال موزههايي مانند موزه هنر زير آب مكزيك، موزه اصوات در خطر، موزه نئون لاسوگاس، موزه شكنجه آمستردام، موزه ملي اسكيت نبراسكا، موزه بينالمللي توالت دهلي، موزه هنرِ بد بوستون، موزه روابط شكست خورده زاگراب، موزه بينالمللي جاسوسي واشنگتن ديسي و بسياري نمونههاي ديگر در نگاه اول واجد وضعيتي متفاوت از درك عمومي از موزه هستند. حتي بسياري از مردم با شنيدن نام برخي از اين موزهها ممكن است تصوراتي هجو يا خندهدار پيدا كنند و اين پيشفرض براي آنها به وجود آيد كه اين موزهها در حقيقت ضد موزه هستند و صرفا جهت خنده يا تفريح يا بهسخره گرفتن مخاطب احداث شدهاند. اما واقعيت برخلاف اين پيشفرض است. هر كدام از اين موزهها به نگهداري و معرفي بخشي از ميراث بشري ميپردازند. ميراثي كه اگر در بستري مانند موزه يا آرشيو نگهداري نشود بسيار در خطر زوال و نابودي است و قطع به يقين هرگونه نسياني از اين دست منتهي به ضرر خواهد شد. موزهاي به نام «موزه مجازي صداهاي در خطر» كه در حقيقت يك وبسايت است، فضايي را تعريف كرده كه در آن با يك كليك روي هر عكس مخاطب ميتواند چند ثانيه از يك فايل صوتي يا صدايي كه در چند سال پيش هر روزه ميشنيده ولي اكنون به دليل تغييرات تكنولوژيكي اثري از آن نيست را مجددا بشنود. صداهايي مانند صداي كليد ماشين تحرير، صداي اتصال مودم دايالاپ به اينترنت، صداي زنگ تلفنهاي همراه قديمي و تعداد زيادي فايل صوتي از اين دست كه عموما امروز كاربرد ندارند اما برخي از آنها به شدت داراي بار عاطفي براي شنونده هستند. اين برانگيختگي خود ميتواند ذيل كاركرد دلالتي اثر تاريخي قرار بگيرد و در نتيجه واجد مجموعهاي از دادههاي علمي با مختصات موزهاي شود. با كمي تامل ميتوان به اين نتيجه رسيد كه هر كدام از اين موزههاي غيرمتعارف خود ميتوانند در دستهبندي معمول موزهها قرار گيرند و همه نقشي كه براي موزه تعريف ميشود، عهدهدار باشند. بر اين مبنا ميتوان اينگونه برداشت كرد كه استفاده از كلمه غيرمتعارف ريشه در فهم ناصحيح خود لغت دارد. كلمه متعارف از ريشه عرف به معناي شناخت ميآيد كه يكي از كاركردهاي اصلي و محوري موزه است. شيخ فريدالدين عطار نيشابوري عارف و اديب بزرگ ايران از قول حسين منصور حلاج ميگويد «معرفت ديدن اشيا است و هلاك همه در معني.» اين كلام در دانش موزهشناسي قابل تاويل است. در مبحث موزههايي كه ذكر آن گذشت مفهوم شيء در قامت اثر گسترش مييابد. مثلا صداي ماشين تحرير واجد نشانههاي متعدد علمي و احساسي است. پس ميتواند به عنوان يك اثر قلمداد شود. گستره عظيمي از تاريخ علم را يادآوري كرده و مجموعه بزرگي از دانش را با خاطرات زمانبندي شده پيوند بزند. نتيجه اينكه اگرچه اين موزهها در نگاه اول عجيب به نظر ميرسند اما به لحاظ كاركرد و محتوا بسيار موفق عمل ميكنند، زيرا خود در راستاي نوعي معرفت ايفاي نقش مينمايند.