موزههاي مشاغل، بازنمايي تاريخ، ترسيم آينده و آرزو
سارا كريمان
از جمله سوالات و چالشهايي كه بهطور قطع همه كودكان دنيا در اولين سالهاي زندگي يا شروع آموزش در مدرسه با آن مواجه ميشوند، اين پرسش اساسي است كه ميخواهيد در آينده چه كاره شويد. اين سوال در دوره خردسالي جنبه تفريح و تفنن داشته و كمترين اهميت به پاسخ كودك داده ميشود. هر اندازه پاسخ كودك به واقعيت زندگي و مشاغل رايج در اجتماع نزديكتر باشد از نظر اطرافيان خندهدارتر است. در دوران تحصيلات ابتدايي نيز اين يك پرسش رايج است كه كماكان به عنوان موضوعي براي تكميل ساعت درسي دانشآموزان بوده و بيشتر موكد بر توان جملهسازي و خيالپردازي است. تجربه عمومي همه ما نشان ميدهد كه پاسخ به اين سوال، نتيجه متفاوتي در رويكرد اوليا و آموزگاران به اتخاذ روشهاي علمي مبتني بر آناليز شخصيت و هدايت آموزشي ندارد. اما به واقع اين سوال را ميتوان يكي از چند مساله اساسي زندگي هر انسان دانست. به ناگاه و در ابتداي شروع تحصيلات متوسطه، دانشآموز در موقعيتي قرار ميگيرد كه با انتخاب رشته تحصيلي تا حدود زيادي مسير آينده خود، تا پايان زندگي را آغاز ميكند. اما به راستي انسانها چه ميزان شغل خود را انتخاب ميكنند؟ يقينا شرايط حاكم بر جامعه و خانواده مهمترين نقش را در هدايت شغلي افراد بازي ميكنند و انتخاب و علاقه همراه سهمي از موقعيت شغلي است و نه عامل اساسي. ميدانيم كه كاركرد و نقش آموزشي موزهها يكي از ابعاد اصلي و محوري آنهاست. اين نهاد از دوران پيشدبستان تا تحصيلات عالي بازو به بازوي مدرسه و دانشگاه حركت ميكند. حال اين سوال مطرح است كه موزهها چه نقشي در هدايت شغلي ايفا ميكنند؟ به نظر ميرسد پاسخ به اين سوال حداقل در كشور ما اميدواركننده نيست. نهايتا خود كار كردن در موزه ممكن است به ذهن برخي مراجعهكنندگان برسد. در سال 1399 وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعي از تاسيس موزه ملي كار خبر داد ولي تاكنون خبر جديدي از اين موزه منتشر نشده است. همچنين موزه بازار و مشاغل تبريز نمونه معدود از اين دست بودند كه در سال 99 به تعطيلي كشيد. مركز آفرينشهاي هنرهاي سنتي كه در حقيقت بخشي از ساختمان وزارت ميراث فرهنگي است را ميتوان بهترين نمونههاي موزهاي محسوب كرد كه بازديدكننده علاوه بر بازديد از آثار هنري نفيس ايراني، با استادكاران رشتههاي مختلف در يك محيط كارگاهي نيز آشنا ميشود. اين موزه در حقيقت يك كارگاه بزرگ هنري در پس ديوارهاي شيشهاي و ويترين موزهاي است. به عنوان مثال در اين موزه بازديدكننده آثار نفيس هنر سفالگري يا سازسازي سنتي را در ويترينها مشاهده ميكند و از پس ديوارهاي شيشهاي اساتيد صاحبنام اين هنرها را در حال توليد آثار ميبيند و ميتواند وارد كارگاه شده و سوالات خود را از ايشان بپرسد. اما مشاغل هنري بخش نه چندان بزرگي از بازار كار را تشكيل ميدهد و نمونههاي مشابهي در زمينه ساير مشاغل توليدي، صنعتي يا اداري تاكنون در كشور ايجاد نشده است. از نمونههاي مهم خارجي موزههاي مرتبط با كار يا مشاغل، ميتوان به موزه تاريخ مشاغل شيكاگو «LABOR HISTORY MUSEUM» اشاره كرد. در بخشي از بيانيه اين موزه آمده است: «داستان امريكا داستان افرادي است كه آن را ساختهاند؛ صاحبان مشاغل، كشاورزان، كارگران كارخانه و بردگان. بيش از 100 سال است كه كارگران پيشرو هستند. اين نمايشگاه تاريخچه مختصري از سازماندهي كار در ايالات متحده و اداي احترام به تلاش آنها در پيگيري روياي امريكايي است. انقلاب صنعتي شرايط كار را تغيير داد. رابطه بين كارفرمايان و كاركنان را تغيير داد. كارگران در اتحاديههاي كارگري گرد هم آمدند تا به شغلهاي خود ايمنتر، امنتر و مرفهتر كمك كنند. اتحاديهها منافع طبقه كارگر را نمايندگي ميكردند. اين موزهها دائما در حال برگزاري نمايشگاههاي مختلف در زمينه مشاغل گوناگون هستند و ابعاد مختلف مسائل اجتماعي را از منظر مشاغل واكاوي و به نمايش در ميآورند. نوع بيان اين برنامهها به گونهاي است كه توامان به نكات مثبت و منفي هر يك از مشاغل ميپردازند و جايگاه آنان را در سير تكوين تاريخ هر كشور در معرض ديد بازديدكننده قرار ميدهند. نگارنده پيشنهاد ميكند شوراي اصناف از طريق اتحاديهها و مجامع پيگير تاسيس موزه براي هر يك از گروههاي شغلي باشد تا بدين وسيله هم ميراث توليد و فرهنگ مرتبط با مشاغل حفظ شود و هم بازديدكنندگان و به ويژه كودكان افقهاي وسيعتري از آينده زندگي و كاري خود را ترسيم كنند.»