راهحل ريشهاي
سيد حسن اسلامي اردكاني
«ببخشيد آقاي دكتر، هنگام برگشت از كوه خيلي زانوانم درد ميگيرد، چه كنم؟»
«خب، كوه نرو!»
«ببخشيد آقاي دكتر هنگام دويدن در مسافت بلند، كشاله رانم تير ميكشد، چه كار كنم؟»
«خب ندو. مجبور نيستي كه اينقدر بدوي.»
اين پرسشها و پاسخهاي واقعي احتمالا براي خيليها آشنا است. هنگامي كه با مشكلي مواجه ميشويم، نميگوييم بهطور مشخص با اين مشكل چگونه بايد زيست، يا آن را درمان كرد. برعكس، سريع ميرويم سراغ ريشه مشكل و در واقع ريشه آن را ميزنيم. با همين منطق اگر كسي به مشاور خانواده مراجعه كند و بگويد: «من و همسرم سر خيلي چيزها بگو مگو داريم و هميشه در حال دعوا هستيم!» او نيز ميتواند پاسخ بدهد: «خب ازدواج نميكردي. حالا هم بهتر است جدا شويد.»
اين شيوه برخورد با مسائل و راهحل ريشهاي حتي در سياستگذاريهاي عمومي و شهري ما هم ديده ميشود. برخي موتورسواران تفاوتي بين پيادهرو و خيابان نميگذارند و بيپروا در پيادهروها موتورسواري ميكنند. راهحل رايج آن معمولا اينگونه است كه در بخشهاي مختلف پيادهروها موانع فلزي و سيماني كار ميگذارند تا جايي كه گاه حتي عابران پياده هم بايد پرش با مانع بلد باشند تا بتوانند از آنها بگذرند.
همچنين چون ممكن است كساني از توالتهاي عمومي سوءاستفاده كنند، كلا تعطيلشان ميكنيم. اين همان منطق است كه در گفته سعدي خودش را نشان ميدهد «سر چشمه شايد گرفتن به بيل». اين نگرش در مجموع ما را در عرصههاي مختلف به محافظهكاري، محدودنگري و وضع و ترويج قوانين بازدارنده ميكشاند. نشانه آن دستاندازهاي مختلف در جادههاي كشور است كه هنوز اسم معيني هم ندارد و گاه سرعتگير و زماني سرعتكاه! ناميده ميشود. اما يك ويژگي دارند: نفسگير و جانكاه! هستند.
نردههايي كه ميان بلوارها كشيده شده است و گاه اين نردهها شكسته و يك ميله يا دو ميله آنها برداشته شده است تا بتوان از آن گذر كرد، نمونه ديگري از اين سياست است. وقتي يك متخصص ارتوپدي كه دانشآموخته است و تخصص دارد، بهترين پيشنهادش براي كسي كه عاشق كوهنوردي است، آن است كه دست از كوهنوردي بكشد، ديگر تكليف مديران رده پايين و مياني روشن است.
شايد بد نباشد، بياموزيم كه نخواهيم همواره صورت مساله را پاك كنيم. بياموزيم كه اگر كسي خواست همچنان ورزش كند، چگونه با زانوي خود مدارا كند. بياموزيم به جاي افزايش سرعتگيرهاي جانكاه، بخشي از بودجه آنها را صرف ارتقاي فرهنگ استفاده درست از بزرگراهها كنيم. بياموزيم به جاي نردهكشي ميان خيابانها به رانندگان آموزش دهيم به حق عابران پياده احترام بگذارند. البته اين كارها دشوار است و زمانبر. پس زندهباد راهحلهاي ريشهاي.