حسبحال نوشت كرونايي
علي وراميني
كرونا خيلي وقت است كه از چهره بامزه و سانتيمانتالش جدا شده است؛ چهرهاي كه اوايل همه را به نان پختن انداخته يا ملت را به پخش فيلم شستن موز و پفك در صفحههاي اجتماعي واداشته بود. البته همان اوقات هم براي كارگر روزمزد، راننده تاكسي، پيك موتوري و همه آنهايي كه قوت فردايشان گرو كار امروزشان است، اين ادا و اطوارهاي آنها كه ميتوانستند حداقل اندكي بدون كار روزانه دوام بياورند، مضحك و لوسبازي بود. حالا كرونا به سختترين وضعيت خودش رسيده است. انگاري سياهترين وقت شب كه ديگر بعد از آن دم سحر است (حداقل در اذهان چنين است و تا ببينيم به واقعيت چه شود). ديگر نه مقام و مسوولي باافتخار در شبكههاي اجتماعي از ابتلايش ميگويد و نه گروهي راه ميافتند تا خودپردازها را الكلي كنند! از مستعان خبري نيست و رقابت بر سر توليد واكسن داخلي جاي خود را به رقابت بر سر اينكه چه كسي واكسن وارد كرد داده است.
براي مردم و به خصوص آنها كه اين روزها به كرونا مبتلا ميشوند يا بدتر عزيزي از دست ميدهند، اين روزها، حسهاي توأمان با پاندمي يكسره اضطراب، استيصال و خشم است. من هم كه در روز دهم ابتلا و قرنطينه مشغول نوشتن اين سطور هستم و حال تيمي دارم كه در دقيقه نود گل خورده، همه اين حسها را به صورت ادواري تجربه ميكنم. همه اين مدت كه اضطراب ناشي از اينكه چه ميشود به سراغم ميآمد و ميآيد بلافاصله به آنهايي فكر ميكنم كه اين اوقات و پيشتر در به در بيمارستانها بودند تا بلكه تختي گير بياورند يا داروي قارچ سياه و رمدسيوير براي عزيزانشان ميخواستند و يافت نميشد. چندي پيش آزاده محمدحسين، همكار خوشقلمم در همين روزنامه اعتماد شرح مفصل يا در حقيقت رنجنامهاي خواندني از يكي از ما مردم كه براي يافتن دارويي آواره ايران شده، نوشته بود. آن مسيرِ رنج مدام اين روزها در سرم ميچرخيد، گاهي خودخواهانه به خودم فكر ميكردم و «خدا را شكر»ي ميگويم كه خوب شد كروناي من تا به الان به اين سمت نرفته است و گاهي كه سعي ميكردم خودم را در قامت آن ديگري تخيل كنم و ميديدم چه خشم انباشت شدهاي دارم از آنهايي كه ميتوانستند از پيش آمد اين روزهاي سياه جلوگيري كنند و نكردند. ميبينيم چه استيصالي است براي كارگر و كارمندي كه حداقل حقوق هم نه حتي چند برابر آن را بگيرد و بخواهد از پس اين داروها و آزمايشها و بيمارستان و... بربيايد. به اين فكر ميكنم كه اين روزهايمان شده مثل يكي از رايجترين عوارض كرونا، بيطعم، بيبو و بيمزه؛ گس مطلق.