فرصت جديد ديپلماسي
حسين مسعودنيا
حسين مسعودنيا
خروج نيروهاي امريكايي از افغانستان بيانگر آغاز دوران جديدي از سياست امريكا در منطقه غرب آسيا و خاورميانه پس از واقعه يازده سپتامبر بود. امريكا با استفاده ابزاري از حادثه يازده سپتامبر و به بهانه مبارزه با تروريسم نهتنها با استفاده از نيروي نظامي رژيمهاي سياسي حاكم بر افغانستان و عراق را تغيير داد، بلكه پس از آن با استدلال لزوم تداوم حضور نيروهايش در منطقه براي مقابله با تروريسم، از طريق عقد قراردادهاي دوجانبه دفاعي با كشورهاي منطقه و ايجاد پايگاههاي نظامي هدف اصلي خود مبني بر استقرار دايمي نيروهايش در منطقه را تحقق بخشيد. بدينترتيب ساختار امنيتي جديدي در منطقه شكل گرفت كه بنياد اصلي آن مسووليتپذيري امريكا و مداخله اين كشور براي مقابله با بحرانهاي احتمالي بود. از زمان باراك اوباما مساله خروج نيروهاي امريكايي از منطقه مطرح گرديد. پس از او ترامپ نيز براساس سياستهاي ناسيوناليستي خود بر آن صحه گذاشت اما جو بايدن آن را عملي كرد. نقطه شروع سياست جديد امريكا، خروج نيروهاي اين كشور از افغانستان بود اما اين آغاز راه بود، چراكه بايدن به صراحت اعلام كرد كه ديگر امريكا نميتواند شهروندان خود را براي جنگ به خاطر ديگران به كشتن دهد. در راستاي همين سياست رييسجمهور امريكا در ماه آوريل اعلام كرد كه تصميم به خارج كردن بيست هزار نيرويش به همراه سامانههاي موشكي پاتريوت و تاد از عربستان گرفته است. امريكا در حالي تصميم به اتخاذ اين سياست ميگرفت كه منابع نفتي و تاسيسات نظامي عربستان در معرض تهاجم حملات پهپادي مبارزان يمني قرار داشت، ازاينرو دولت عربستان براي مقابله با اين تهديدات از دولت يونان تقاضا كرد تا يك سامانه پاتريوت در اين كشور مستقر كند. به نظر ميرسد سياستهاي بايدن بيشتر براي دو متحد استراتژيك امريكا در منطقه خاورميانه يعني رژيم صهيونيستي و عربستانسعودي خوشايند نباشد. در دوران رياستجمهوري دونالد ترامپ امريكا تمامقد از اين دو رژيم و اقدامات سركوبگرايانه آنها حمايت كرد. اما به نظر ميرسد اكنون بهرغم تاكيد بايدن بر حفظ روابط دوستانه با رژيم صهيونيستي و استراتژيك خواندن روابط دو كشور در جريان سفر نخستوزير و وزير دفاع اسراييل به واشنگتن، واقعيت چيز ديگري است و آن اينكه امريكا ديگر حاضر به قبول شرايطي نيست كه رژيم صهيونيستي از صفر تا صد سياست اين كشور در قبال خاورميانه بهويژه موضوع توافقنامه برجام را مشخص كند. براساس رويكرد جديد امريكا بود كه بني گانتز، وزير دفاع رژيم صهيونيستي، گفت اگر كشورش ناگزير گردد با بازگشت امريكا به برجام و احياي آن موافقت ميكند. علاوه بر اين آناليز سياست خارجي دولت بايدن در قبال عربستان نيز به سه دليل بيانگر تحول است:
1- در دوران ترامپ طرف اصلي امريكا در روابط با عربستان وليعهد اين كشور، شاهزاده محمد بنسلمان، بود؛ كسي كه متهم به سركوب مخالفين خود در داخل و خارج بود اما ترامپ در مقابل تمامي اقدامات سركوبگرايانه وليعهد سعودي سكوت اختيار كرد، چراكه نگاهش به عربستان گاو شيرده بود اما پس از به قدرت رسيدن بايدن ديگر نماينده عربستان در روابط با امريكا نه وليعهد بلكه خود ملك سلمان است؛ موضوعي كه رسما از سوي كاخسفيد اعلام گرديد. جايگاه وليعهد سعودي در سياست خارجي امريكا به اندازهاي تنزل كرده است كه حتي برخي منابع مدعي گرديدهاند كه امريكا ملك سلمان را براي تغيير وليعهد تحت فشار قرار داده است.
2- تصميم امريكا مبني بر خروج نيروهايش به همراه سامانههاي موشكي خود از عربستان درحالي كه اين كشور به لحاظ امنيتي با تهديد از سوي نيروهاي پهپادي يمن مواجه است، بيانگر تنزل جايگاه عربستان در سياست خارجي امريكا است
3- تحول سوم در سياست خارجي امريكا در قبال عربستان دستور بايدن به افبيآي براي انتشار اسناد طبقهبندي شده مربوط به حادثه يازده سپتامبر طي يك دوره زماني 6 ماهه است. به دنبال اين دستور افبيآي اولين سري از اسناد مرتبط با تحقيقات اين سازمان به نام عمليات الكورن را كه مربوط به نقش اتباع سعودي در حادثه يازده سپتامبر است منتشر كرد.
براساس شواهد موجود در اين اسناد از ميان نوزده متهم اصلي حادثه، چهارده نفر تابعيت سعودي دارند ضمن آنكه خود بنلادن رهبر القاعده نيز كه نقش سازمان خود در اين حادثه را پذيرفته است، تبعه سعودي است. اگرچه برخي تحليلگران مدعياند كه انتشار اين گزارش از سوي بايدن تلاشي براي گذاشتن مرهم بر زخم خانوادههاي قربانيان حادثه يازده سپتامبر در داخل امريكاست اما به نظر ميرسد هدف رساندن اين پيام از سوي واشنگتن به رياض است كه ماهعسل رياض- واشنگتن در مسير سراشيبي است و امريكا مصمم به كاهش نقش عربستان در سياست خاورميانهاي خود و عدم اجازه به اين كشور براي دخالت در سياستهاي امريكا در قبال موضوع برجام ميباشد. لذا نگارنده بر اين باور است كه موضعگيري وزير دفاع رژيم صهيونيستي مبني بر پذيرش برجام به عنوان يك واقعيت در صورت ضرورت همراه با رويكرد جديد امريكا در قبال عربستان براي كاستن از نقش منفي اين كشور در قبال مذاكرات احياي برجام فرصت مناسب براي جمهوري اسلامي ايران هم در سطح بينالمللي و هم در سطح منطقهاي فراهم كرده است. از نظر بينالمللي پس از توافق با آژانس به دنبال سفر گروسي، مديركل آژانس، به تهران، تاكيد كشورهاي اروپايي و حتي روسيه به تسريع در احياي مذاكرات مربوط به برجام در وين همراه با قطعي شدن عضويت ايران در سازمان شانگهاي اكنون جمهوري اسلامي ايران به لحاظ بينالمللي در وضع مطلوبي قرار دارد، لذا بايد با محوريت راهكار مذاكره براي نيل به نتيجه بدون فرصتسوزي به مذاكرات وين بازگردد. از نظر منطقهاي نيز از آنجا كه يكي از محورهاي اصلي سياست خارجي دولت سيزدهم گسترش روابط با همسايگان است و در اين دكترين كشورهاي حاشيه جنوبي خليجفارس، بهويژه عربستان، جايگاه ويژهاي دارند اكنون فرصت مناسبي دراختيار دولتمردان ايراني قرار گرفته است تا از يك طرف از فضاي بياعتمادي ايجاد شده در روابط اين كشورها با امريكا در جهت تنشزدايي و گسترش روابط با آنها استفاده كند و از طرف ديگر به دليل تصميم امريكا مبني بر خروج نيروهايش از منطقه و شكلگيري نوعي خلأ امنيتي در منطقه، در چارچوب برنامه صلح هرمز دكترين امنيتي مورد نظر خود مبني بر شكلگيري نوعي ساختار امنيتي با مشاركت تمامي دولتهاي منطقه را مطرح و درصدد عملياتي كردن آن برآيد. لذا اكنون بايد منتظر باقي ماند و ديد مسوولان ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران به ويژه شخص وزير امور خارجه و دستياران جديدش تا چه اندازه اعتقاد به اين فرصت ايجاد شده در صحنه بينالمللي و منطقهاي داشته و چه راهكارهايي براي استفاده از اين فرصت در جهت تحقق منافع ملي ايران در دستور كار خود قرار ميدهند؟