ايران و سازمان همكاري شانگهاي
واقعيتهايي كه نبايد ناديده گرفت
روحالله سوري
سازمان همكاري شانگهاي در سال 2001 با هدف تمركز همكاريها ميان چين و روسيه و چهار كشور تازه استقلال يافته از شوروي سابق به منظور تضمين امنيت آسياي مركزي در عصر پساشوروي شكل گرفت و بعدها كشورهاي هند و پاكستان نيز به اين سازمان اضافه شدند. همين مساله يعني حضور كشورهاي چين، روسيه، هند و پاكستان در كنار يكديگر باعث شده است كه نتوان اين سازمان را ذيل يك سازمان متطقهاي متعارف تعريف و آن را نمادي از يك اتحاد كامل امنيتي در نظر گرفت. رقابتهاي ميان چين و روسيه و اختلاف منافع و ديدگاه ميان آنها در برخي مسائل از جمله در نوع برداشت آنها از سازمان شانگهاي و هدفي كه از طريق اين سازمان دنبال ميكنند منجر به آن شده است كه برخي حضور چين و روسيه در شانگهاي را به حضور دو عقرب در درون يك بطري تشبيه كنند. مساله حايز اهميت ديگر در رابطه با شانگهاي رقابت ميان هند و پاكستان و هند و چين است. در حالي كه بيش از هر چيزي برخي ناظران سازمان شانگهاي را نوعي همكاري جمعي در برابر غرب (امريكا) و تلاش براي چند جانبهگرايي عنوان ميكنند اما تفاوت نگاه به امريكا از سوي اعضايي چون هند و حتي پاكستان منجر به پيچيدهتر شدن وضعيت در اين سازمان شده است. با همه اين اوصاف پرسشي كه بايد مطرح كرد اين است كه عضويت ايران پس از سالها مخالفت كشورهايي چون چين و روسيه در زمان حاضر را تحت چه دلايل و انگيزههايي ميتوان تحليل كرد و مهمتر اينكه اين عضويت چه منافعي را ميتواند متوجه ج.ا.ا كند. تغيير عضويت ايران از عضو ناظر به عضو دائم در سازمان همكاري شانگهاي طيفي از تحليلهاي مختلف از سوي كارشناسان و ناظران را به همراه داشته است. در اين ميان برخي بر منافع حاصله از اين رويداد براي ج.ا.ا تاكيد داشته و برخي ديگر نيز با توجه به مسائل و واقعيتهايي كه اين سازمان با آن روبهرو است بر اين عقيده هستند كه راجع به سازمان شانگهاي و دايره تاثيرگذاري آن نبايد خيلي اغراق كرد و بر اين امر اذعان ميشود كه به دليل نوع روابط و رقابت ميان اعضاي شانگهاي از يك سو و رويكرد بعضا متناقض قدرتهاي حاضر در آن نسبت به امريكا، ج.ا.ا نبايد تمام كارتهاي بازي خود در صحنه بينالملل را خرج سازماني مثل سازمان همكاري شانگهاي كند. تاكيد اساسنامه سازمان بر عدم تحريم اعضا از سوي سازمان ملل از نگاه برخي مهمترين عاملي بوده است كه در عدم پذيرش درخواست ايران براي عضويت دائم طي سالهاي متمادي تاثيرگذار بوده است اما به نظر نميرسد كه چنين دليلي را بتوان علت اصلي مخالفت اعضاي شانگهاي به خصوص روسيه و چين با عضويت ايران قلمداد كرد، چراكه با توجه به ابهام در روابط ميان ايران و امريكا بر سر موضوع برجام نميتوان مطمئن شد كه در صورت به بنبست رسيدن مذاكرات متوقف شده ميان ايران و كشورهاي غربي در آينده مجددا شاهد ارجاع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت و اعمال تحريمهاي سازمان ملل عليه ايران نباشيم. بنابراين به نظر ميرسد كه دلايل اين مخالفت را بايد در جايي ديگر جستوجو كرد و عدم علاقه اعضاي شانگهاي به درگير شدن با مشكلات ميان ايران و امريكا را بايد دليل عمدهاي در اين رابطه ذكر كرد. اين امر به ويژه در مورد چين به خاطر سياست توسعهطلبانه اقتصادي خود بيشتر از بقيه اعضا صدق ميكرده است. اما اين تغيير رويكرد را ميتوان با ورود چين و امريكا به دورهاي جديد از تنشهاي رقابتي مرتبط دانست. اگرچه به هر حال مقدمات عضويت ايران امري نبوده كه به يكباره رخ داده باشد ولي به نظر ميرسد كه نميتوان نقش افزايش اين تنشهاي رقابتي و به ويژه شكلگيري توافقي امنيتي ميان سه كشور بريتانيا، امريكا و استراليا كه همگان آن را تلاشي براي مهار هر چه بيشتر چين از سوي امريكا عنوان ميكنند در اين رابطه بيتاثير دانست؛ موضوعي كه خشم چين را به دنبال داشته و اين كشور آن را تصميم امريكا براي شكلدهي به نوعي جنگ سرد جديد عنوان كرده است. بنابراين با توجه به اين موارد لازم است كه عضويت ايران و همچنين تاثيرات آن بر منافع ج.ا.ا را در چنين كانتكستي مورد فهم و درك قرار داد كه در اين رابطه ذكر برخي نكات ضرورت دارد: 1- سازمان همكاري شانگهاي به دليل حضور مجموعهاي از كشورهاي عمدتا رقيب شامل هند، چين، پاكستان و روسيه در مقايسه با ديگر سازمانهاي منطقهاي، در گسترش همگرايي و همكاريهاي اقتصادي ميان اعضاي خود از موفقيت چنداني برخوردار نبوده است. وبسايت سازمان در سال 2015 همگرايي اقتصادي و زيرساخت انرژي را به عنوان حوزهاي با كمترين توسعه در ميان اعضاي اين سازمان معرفي كرده است. تقابل نگاه روسيه و چين به سازمان شانگهاي از ديگر وجوه چنين وضعيتي است. در حالي كه روسيه به اين سازمان بيشتر به عنوان ترتيباتي امنيتي در تقابل با هژموني امريكا نگاه ميكند. چين بيشتر سعي دارد كه آن را به عنوان ابزاري در مسير برنامههاي توسعهطلبانه اقتصادي خود در نظر بگيرد. هرچند كه با توجه به قدرت گرفتن ابعاد رقابتي امريكا با چين و تلاش براي مهار چين از سوي اين كشور طي سالهاي اخير به نظر ميرسد كه چين نيز چندان بيتمايل به استفاده از سازمان همكاري شانگهاي به عنوان اهرمي رقابتي در روابط خود با امريكا نيست. به همين خاطر نگاه دو قدرت عمده حاضر در شانگهاي يعني چين و روسيه نسبت به عضويت ايران را ميتوان استفاده از روابط تقابلجويانه ايران و امريكا به عنوان يك كارت بازي در رقابت خود با اين كشور تفسير كرد. 2- در زمينه موضوعات امنيتي و مقابله با افراطگرايي و تروريسم كه به عنوان انگيزههاي اصلي شكلگيري شانگهاي مطرح هستند، اين سازمان با مشكلاتي مواجه است به عنوان مثال ميتوان به مساله افغانستان اشاره كرد. در حالي كه هند طي سالها پس از سرنگوني حكومت طالبان در سال 2001 سرمايهگذاريهايي را در افغانستان انجام داده اما در مقابل نقش حمايتي پاكستان از افراطيون طالبان در بيثباتي فزاينده در افغانستان قابل توجه است. بنابراين حضور مجدد طالبان در قدرت اين سازمان را با آزموني جدي در رابطه با رسالتي كه براي خود در مبارزه با تروريسم و افراطگرايي تعريف كرده مواجه نموده است.
3- ترديدي نميتوان داشت كه حضور ايران در شانگهاي را بايد همسو با سياست نگاه به شرق ايران و برداشتهاي تصميمگيرندگان مبني بر پايان دوران امريكا در نظام بينالملل در نظر گرفت اگرچه به هر حال عضويت ايران در سازمانهاي منطقهاي و شكلگيري همكاريهاي بينالمللي به خودي خود امري است كه بايد مورد استقبال قرار گيرد، اما آنچه لازم است نسبت به آن توجه جديتري مبذول شود شكلگيري نوعي احساس بينيازي در تنشزدايي و بهبود روابط ميان ايران و غرب و به ويژه در پرونده هستهاي تحت تاثير برآوردهاي غيرواقعي از نقش و تاثير عضويت ايران در سازمان شانگهاي است. آنچه بيش از هر چيز ضرورت آن در روابط بينالمللي ايران احساس ميشود، ايجاد نوعي توازن و تعادل در روابط با شرق و غرب و محاسبه عقلاني و دقيق از جايگاه و وزن هر كدام از آنها در ترسيم آينده سياسي و اقتصادي ايران است. در شرايط فقدان شكلگيري يك راهحل متناسب با منافع ملي در مواجهه كنوني با غرب به نظر نميرسد كه حضور در ترتيبات منطقهاي همچون سازمان همكاري شانگهاي بتواند دستاورد مثبت و ملموسي را براي ايران به همراه داشته باشد.
1-The Shanghai Cooperation Organisation و Giles Scott-Smith
2- همان