• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5036 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۶ مهر

گفت‌وگوي «اعتماد» با عرفان شيرمهد جواني كه در 6 سال گذشته ۳ بار پاي چوبه ‌دار رفته و طي روزهاي آينده قصاص مي‌شود

يك هفته با شمارش معكوس

بهاره شبانكارئيان 

«عرفان شيرمهد، زنداني محكوم به قصاص»؛ ۶ سال است كه در زندان سپيدار اهواز به‌سر مي‌برد. در اين 6 سال؛ سه بار تا پاي چوبه ‌دار رفته است، اما در هر سه بار با پادرمياني بزرگان و ريش‌سفيدان طايفه، اجراي حكم او متوقف شده است. 

سال ۹۹، عرفان براي بار اول هنگامي كه ۴۸ ساعت را در قرنطينه سپري مي‌كرد، بزرگان طايفه تصميم گرفتند رضايت خانواده شاكي را جلب كنند. خانواده شاكي هم راضي به دريافت ديه به مبلغ ۳ميليارد تومان شدند. 
همان سال براي بار دوم؛ زمان مهلت جمع‌آوري ديه از سوي خانواده عرفان به پايان رسيده بود و نتوانستند ۳ميليارد تومان را جمع‌آوري كنند. 
مجدد ريش‌سفيدان و بزرگان براي دريافت مهلت به خانواده شاكي مراجعه كردند و بار ديگر از شاكي مهلت گرفتند اما خانواده متهم بار دوم هم موفق به جمع‌آوري كل مبلغ ديه نشد. 
 بار سوم در ۹شهريور ماه سال ۱۴۰۰، با پادرمياني زن خير و فعال خوزستاني، خانواده شاكي راضي به دريافت ۲ميليارد تومان شدند و اجراي حكم متوقف شد.
حالا يك هفته به مهلت تعيين شده از سوي خانواده شاكي براي دريافت مبلغ ۲ميليارد تومان ديه باقي مانده، اما هنوز مبلغ ۲۵۰ميليون تومان جمع‌آوري نشده است.  اين جوان ۱۹ ساله ساكن روستاي بخش الوار گرمسيري انديمشك؛ سال 94 ناخواسته وارد يك درگيري خياباني شد. «بهزاد شيرمهد» جوان ۲۵ ساله‌اي بود كه در اين درگيري جانش را از دست داد و «عرفان شيرمهد» به اتهام قتل بهزاد، محكوم به قصاص شد. 
حدود ساعت ۱۱صبح جمعه؛ ۲۳خرداد ماه سال ۹۴، عقربه‌ها ريتم عادي خود را از دست دادند و در رقابتي سخت از هم شروع به سبقت گرفتند. با فحاشي «بهزاد شيرمهد»؛ قلب «عرفان شيرمهد» از جا كنده شد و گوش‌هايش كر. درگيري؛ از يك نزاع قديمي طايفه‌اي، سرچشمه مي‌گرفت. وقتي بهزاد؛ ترمز دستي ماشين را كشيد و با عجله به سمت ماشين «وحيد شيرمهد»؛ برادر عرفان رفت، هر دو برادر از ماشين‌شان پياده شدند. فحاشي و درگيري به دعوا و دعوا به زد و خورد، منجر شد. 
بهزاد شيرمهد؛ در لحظه‌اي چشم بر هم زدن روي زمين افتاد و جانش را از دست داد. در اين نزاع؛ عرفان بدون هيچ سلاحي درگير و محكوم به قصاص شد. 
حالا پس از گذشت ۶ سال صبح و شب تكراري؛ زندگي «عرفان» در چهار ديواري زندان، محصور شده است.
 او در گفت‌وگو با «اعتماد»؛ از آن سوي خط در زندان سپيدار اهواز؛ جزييات حادثه را تشريح مي‌كند.
جمعه صبح؛ سال ۹۴؛ حادثه‌اي پيش‌بيني نشده
۲۵ سال دارد. اما سنش به صدايش نمي‌خورد. صداي مردي سي و پنج، شش ساله را دارد. صداي عرفان از زندان، گوش را نيش مي‌‌زند. «اختلافات طايفه‌اي در خوزستان ميان عشاير زياد است. طايفه ما از وقتي يادم است، اختلاف داشتند. كينه‌اي قديمي بين پدر و مادرهاي‌مان. ولي اختلاف بين من و بهزاد، مربوط به دوران مدرسه مي‌شد‌. بهزاد ميان چهار فرزند خانواده، فرزند سوم بود. هر چهار فرزند اين خانواده، پسر هستند. برادر كوچك بهزاد كه همسن و سال من است، يك‌بار در دوران نوجواني، به من چاقو زد و در دادگاه به دليل همين موضوع، پرونده دارد. من و خانواده‌ام او را بخشيديم.» در جملاتش، اميد تبخير مي‌شود. «6 برادر و سه خواهر هستيم. من فرزند آخر خانواده هستم. همه اعضاي خانواده‌ام به دليل پيش آمدن اين اتفاق، هم از لحاظ روحي و هم جسمي آسيب زيادي ديدند. پدرم در اين 6 سال، از غصه، قلبش را جراحي كرد. مادرم هم فشار خون گرفت.» صداي درگيري 6 سال پيش، در گوش‌هايش صوت مي‌كشد. «من روحم از قضيه خبر نداشت. وقتي آن روز، موتورم را به تعميرگاه بردم، تعميركار گفت، بايد براي موتورم بنزين تهيه كنم. با برادرم وحيد بودم، ۸ سالي از من بزرگ‌تر است. با ماشين او به سمت پمپ بنزين حركت كرديم. بنزين را تهيه كردم. تا آمدم سوار ماشين وحيد شوم، بهزاد را ديدم. سرش را از پنجره ماشين بيرون آورد و بدون مقدمه، شروع به فحاشي كرد. با دو، سه نفر از جوان‌هاي فاميل‌شان بود. پياده شدند و به سمت ما آمدند. بهزاد هم از لحاظ سني و هم از لحاظ بدني از من بزرگ‌تر بود. خدا شاهده، من هيچ سلاحي نداشتم. من مي‌خواستم به تعميرگاه بروم، نه ميدان جنگ. آنها با من و وحيد درگير شدند. ماموران نيروي انتظامي هم شاهد ما بودند. اما فقط جلوي وحيد را گرفتند. من ماندم؛ وسط كش و قوس دعوا. نه ضربه‌اي به سرش زدم؛ نه حتي مشت محكمي بر بدن بهزاد. اما ناگهان روي زمين افتاد و جانش را از دست داد.»  به سختي نفسي را كه در سينه حبس كرده، بيرون مي‌دهد. «بهزاد از بچگي با من مشكل داشت. ترم چهارم حسابداري بودم. خيلي ناراحت بود كه من دانشگاه قبول شدم.»

 تقدير بي‌رحم
پيام گوياي «تماس از زندان»، كلامش را قطع مي‌كند. مي‌خواهد صدايش شنيده شود، بنابراين به ناچار سكوت مي‌كند. حالا عقربه‌ها با بي‌خيالي مي‌چرخند و دور مي‌زنند. بعد از اتمام پيام گويا؛ زمان بدون هيچ انصافي، سوار بر عقربه‌ها مي‌تازد و به تندي جلو مي‌رود. «گزارش اوليه پزشكي قانوني؛ طي نامه شماره ۵۱۹ الف ۹۴ مورخ 24/3/1394 در شرح معاينه جسد «بهزاد شيرمهد» اعلام داشت؛ نه تنها هيچ گونه آثار ضرب و جرح ديده نشده، بلكه حتي كبودي يا خون‌مردگي در زير پوست مشاهده نشده است. اما درست دو ماه پس از شرح گزارش نامه شماره ۵۱۹ الف؛ پزشكي قانوني در نامه شماره ۹۴۰۳۳۰۷۰۰۱۹۳۰ مورخ ۲۰/۶/۱۳۹۴ علت تامه فوت را خونريزي مغزي بر اثر اصابت جسم سخت اعلام كرد. همچنين در ادامه شرح گزارش نيز عنوان كرد؛ در بررسي‌هاي آزمايشگاهي، ماده مخدر مرفين و فني توئين در خون جسد يافت شده است.» 
صدايش مي‌لرزد و بي‌گناهي خودش را در ذهنش مرور مي‌كند. «نمي‌دانم به كي قسم بخورم كه بي‌گناهم. ۲۰هكتار زمين داريم كه در ازاي رضايت، طلب كردند. در كنار اين ۲۰ هكتار زمين، ۳ ميليارد تومان نيز براي رضايت، خواستار شدند.خانواده‌ام‌ دار و ندارشان را فروختند، حتي طلاهاي خواهرم را. پدرم نزديك ۸۰ سالش است. به قدري غصه خورد كه قلبش مشكل پيدا كرد و مجبور شد، عمل قلب باز انجام دهد. مادرم هم از فكر و خيال، فشار خون گرفته.» 

رضايت دريافت ديه از ۳ ميليارد به ۲ميليارد تومان 
ترس در صدايش حلقه مي‌زند. «۹ شهريور، در همين ماه گذشته؛ براي سومين بار، پاي چوبه ‌دار رفتم. براي هر سه‌بار؛ طبق روال اعداميان از شب قبلش قرنطينه شدم. بار سوم؛ پنج ساعت مانده بود به اجراي حكمم كه معاون زندان آمد و گفت؛ با شاكيان صحبت كردند و مهلت گرفتند. اما حالا از مهلت‌شان، فقط يك هفته بيشتر باقي نمانده. شاكيان براي صرف‌نظر كردن از قصاص و رضايت دادن شرط كردند؛ ۲۰ هكتار زمين به آنها ببخشيم، به علاوه ۳ميليارد تومان. اما با كمك يكي از خيرين خوزستان «مريم دستجردي» شاكيان رضايت دادند؛ به جاي ۳ميليارد، ۲ميليارد تومان دريافت كنند. ما تمام زندگي‌مان را داديم، ولي هنوز هم موفق به جمع‌آوري كل مبلغ نشديم.»  ناراحتي و غم بزرگي كه 6 سال است در سينه‌اش نامرئي شده، بي‌اختيار در صدايش مرئي مي‌شود. «خدا را خوش نمي‌آيد؛ 6 سال است كه بدون هيچ نيت و نقشه قبلي در زندان گرفتار شدم. اگر به قصد و با نقشه قبلي؛ بيرون رفته بودم، ناراحت نبودم. چندين بار به سرم زده خودم را نابود كنم.»  

مطمئن هستم، عرفان شيرمهد بي‌گناه است 
«مريم دستجردي»؛ بانوي خير و فعال اجتماعي كه در خوزستان به «بي‌بي‌ مريم»، ناجي محكومان به قصاص شهرت دارد، درخصوص پرونده عرفان به «اعتماد» مي‌گويد: «وقتي در جريان صفر تا صد پرونده عرفان قرار گرفتم، متوجه شدم كه او بي‌گناه است. بنابراين تصميم گرفتم، براي گرفتن رضايت به ملاقات خانواده بهزاد شيرمهد بروم. سختي راه و تحمل هواي ۶۰ درجه را به جان خريدم تا براي عرفان قدم مثبتي بردارم. وقتي رسيدم تمام خانواده و طايفه بهزاد دور هم جمع شده بودند. با پيگيري و صحبت‌هاي من، قبول كردند؛ يك‌ميليارد از ۳ ميليارد توماني كه شرط رضايت‌شان بود را كم كنند. ۲۰هكتار زمين و دريافت ۲ميليارد تومان تنها شرط رضايت‌شان است كه صورت‌جلسه هم شده. تنها يك هفته از مهلتي كه داده بودند، باقي مانده. خانواده عرفان؛ تا به حال يك ميليارد و هفتصد و پنجاه ميليون تومان، از طريق فروش اموال، وام و قرض؛ به همراه كمك خيرين براي نجات جان او جمع‌آوري كردند. اما متاسفانه با وجود تمام تلاش‌ها هنوز ۲۵۰ميليون تومان كم است. اگر خيرين براي واريز ۲۵۰ ميليون تومان اقدام كنند عرفان آزاد مي‌شود. مجوز شماره حساب صرفا به جهت واريز مبلغ كسري هم، از سوي دادگاه براي كمك به «عرفان شيرمهد» تاييد شده است.» 
 (شماره تماس خانواده متهم و شماره حساب جهت واريز مبلغ، نزد روزنامه اعتماد محفوظ است). 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون