افتخار جامعه و نماد انسانيت
شهراد شاهرخي طهراني
سخن در باب معرفت و انسانيت و مردانگي است كه اين معرفت و شناخت به انسانيت است كه امثال علي لندي را در آتش مياندازد و زيباترين جلوه محبت و ايثار را در جامعه و اجتماع ميآفريند در حقيقت ايثار و مروت در جامعه نيازمند معرفتي است كه از فهم دروني آدمي شكل ميگيرد و اين فهم، فهم خداشناسي و عرفان انساني است كه وجدان بشر را به درد آورده و دست به فداكاري و شورآفريني و جوانمردي در جامعه ميزند. علي لندي نوجوان ۱۵ساله ايذهاي با شجاعت خود دو بانوي مسن را از آتش نجات داد ولي خود اسير شعلهها شد. علي لندي بعد از اين جانفشاني بهشدت و بر اثر سوختگي شديد ناشي از آتش سوزي آسيب ديد و به بيمارستان منتقل شد ولي در نهايت در يكي از بيمارستانهاي اصفهان فوت كرد. اين ققنوس عشق و عرفان و ايثار به ما درس معرفت و فداكاري و مروت داد و به ما آموخت كه بايستي جوانمردي در جامعه پا بر جا باقي بماند تا انسانيت در جامعه و ميان مردم حكمفرما شود. به راستي اگر بخواهيم به درستي بررسي كنيم درخواهيم يافت كه جامعه انساني نيازمند اين شعور و آگاهي است تا مردم بتوانند با برداشتن ديوارهايي كه در ميان خود كشيدهاند به زيباترين انديشه و عشق بازيها و هنر آفرينيهاي جاودانه و ايثار و گذشت و جوانمردي دست يابند و به صلاح و صلح همديگر فكر كرده و در خدمت هم بكوشند، چراكه اين فداكاري و گذشت و رادمردي است كه انسانها را به يكديگر وصل ميكند و قلبشان را به هم نزديك خواهد كرد و ترنم مهرباني در جامعه طنين خواهد افكند؛ وقتي در يك جامعه آدميان به انديشه پاك فكر كنند شعله حقيقت محبت از خاكستر عشق برون آمده و جانها را به انديشه خداجويانه و انساندوستانه و زيباشناسي در راستاي معرفت وصل خواهد كرد و بشر در جامعه فارغ از مشكلات و مسائل روز به تنها چيزي كه ميانديشد، عشق است و عشق است و عشق است و اين عشق به بشريت است كه رفتار آدمي را به سوي رادمردي و بشردوستي سوق ميدهد و بلكه تمام كائنات را خوب و زيبا ميبيند و در حفظ و نگهداري اين هستي آفرينش ميكوشد. در حقيقت كاري كه «شهيد علي لندي» در جامعه ما انجام داد و اين شير مرد بيشه عشق را قهرمان ملي ايران ساخت، كاري بود كه شايد هيچ كس از ما يا كمتر كسي بتواند انجام دهد و كمتر كسي بتواند اين گذشت و فداكاري را در جامعه به نمايش حقيقي درآورد، اما شهيد علي آقاي لندي نوجوان ۱۵ساله ايذهاي توانست و چون ققنوس عشق و فداكاري از حقيقت وجود و معرفت سر بر آورد و با جانفشاني، جان، در آتش گذشت و سخاوتمندي افكند و درنهايت جان به جانان حضرت دوست تسليم نمود. اين محبت است كه وقتي در وجود، شعله مياندازد و ريشه ميدواند جان را به اشتياق انداخته تا آدمي براي خدمت به جامعه و بشريت، خود را به آب و آتش زند تا حقيقت انساني را به جلوه گذارد. اگر همه انسانها در جامعه اين فداكاريها را كه شيرمرد نوجوان علي لندي و لنديها در جامعه انجام ميدهند و اين جوانمردي را در اجتماع به اشتراك ميگذارند، انجام دهند آيا ميدانيد چقدر زيبايي و عشق و مهرباني در ميان افراد اجتماع حاكم ميشود؟ و اين مهرباني اگر در ميان همگان به اشتراك گذاشته شود چه شورآفريني را در جامعه و رفتار مردم ايجاد خواهد كرد؟ آري اينگونه است كه اين زيباشناسي، علي لنديها را در جامعه ميآفريند و بايد نام او را و فداكارياش را در كتابهاي درسي دانشآموزان يادآوري كنند و ثبت نمايند. در آرزوي آن روز هستيم كه تمام انسانها فارغ از رنگ و نژاد و دين و مذهب و مليتي، در خدمت هم كوشا باشند و در جهت مهرباني و انديشه عشق ورزيدن تلاش كنند.