بحران در روابط ايران و آذربايجان
حسين مسعودنيا
با فروپاشي شوروي در سال 1991 جغرافياي سياسي شمال ايران دچار تغيير شد چراكه از اين پس جمهوري اسلامي ايران به جاي يك كشور با هشت كشور همسايه شد. كشورهاي به استقلالرسيده در جنوب شوروي سابق فاقد توانايي براي دولت - ملتسازي بودند. يكي از دلايل آن اختلافات مرزي ميان كشورها به جامانده از دوران سلطه كمونيسم بود. يكي از مهمترين اين اختلافات مرزي، اختلاف ميان آذربايجان و ارمنستان بود. اختلاف دو كشور يكي بر سر ناحيه قرهباغ بود كه در اشغال نيروهاي ارمنستان بود و ديگر منطقه نخجوان آذربايجان كه در خاك ارمنستان وجود داشت و آذربايجان مشكل دسترسي به اين منطقه را داشت. منافع ملي جمهوري اسلامي ايران به دلايل سياسي، تاريخي، امنيتي و جغرافيايي ايجاب ميكرد كه به حوزه جديد گشودهشده فراروي سياست خارجي منطقهاي خود در آسياي مركزي و قفقاز توجه داشته باشد. اساس سياست خارجي ايران در اين منطقه تاكيد بر پيوندهاي تاريخي، فرهنگي و مذهبي، ايفاي نقش ميانجي و تلاش براي گسترش روابط اقتصادي بود. بدينترتيب حوزه ژئوپليتيك جديدي براي ايران در شمال ايجاد شد كه اهميت آن كمتر از جنوب نبود. با گذشت زمان و بروز چالش در روابط ايران و غرب بر سر موضوع هستهاي ايران و برقراري تحريمهاي يكجانبه غرب عليه جمهوري اسلامي ايران، جايگاه و اهميت حوزه قفقاز و آسياي مركزي در سياست منطقهاي ايران افزايش يافت. موضوع احداث كريدور شمال - جنوب از طريق ايران، احياي جاده ابريشم، پيوستن ايران به اتحاديه اوراسيا و عضويت قطعي ايران در پيمان شانگهاي از مهمترين راهكارهاي جمهوري اسلامي ايران در حوزه قفقاز و آسياي مركزي براي تحقق اهداف خود در اين منطقه بود. با استقرار دولت سيزدهم اهميت حوزه قفقاز و آسياي مركزي در سياست خارجي منطقهاي ايران دوچندان شد چراكه ازيكطرف دولت جديد ايران تاكيد بر گسترش روابط با همسايگان داشت و از طرف ديگر با توجه به تاكيد دولت بر دكترين شرقگرايي منطقه اوراسيا اهميت خاصي در اين دكترين داشت. نقطهعطف براي تحقق اين هدف پذيرش قطعي عضويت ايران در پيمان شانگهاي بود. البته لازم به يادآوري است كه ايران رقباي سرسخت منطقهاي و فرامنطقهاي از زمان فروپاشي شوروي تاكنون در اين منطقه داشته است. اما آنچه از همان ابتدا، سياست خارجي منطقهاي دولت سيزدهم را در حوزه شمالي با چالش مواجه ساخت، شكلگيري بحران در روابط ايران و آذربايجان بر سر موضوع عبور كاميونهاي ايراني براي سفر به ارمنستان بود تا جايي كه دو تن از رانندگان ايراني دستگير و روانه زندان شدند. بحران در روابط دو كشور وقتي به اوج خود رسيد كه از يكطرف دولت آذربايجان اقدام به برگزاري مانور نظامي با مشاركت پاكستان و تركيه در نزديكي مرزهاي ايران نمود و از سوي ديگر رييسجمهور آذربايجان ديدگاههاي خلاف عرف ديپلماتيك در قبال جمهوري اسلامي ايران مطرح كرد. اگرچه موضوع اختلاف ساده به نظر ميرسد و از طريق ديپلماتيك قابلحل بود اما واقعيت اين است كه ريشه بحران در تلاش آذربايجان و برخي دولتهاي منطقه و فرامنطقه براي تغيير جغرافياي سياسي و موقعيت ژئوپوليتيكي منطقه است. آذربايجان مدتها با ارمنستان بر سر اشغال ناحيه قرهباغ از سوي اين كشور و عدم دسترسي خود به ايالت نخجوان از طريق خاك ارمنستان مشكل داشت. به همين دليل دولت آذربايجان از مسير زميني ايران براي ارتباط با نخجوان استفاده ميكرد. ايران نيز از گذرگاه زنگه زور و خاك ارمنستان امكان ارتباط با قفقاز و اروپاي شرقي را داشت.
به دنبال جنگ 44 روزه ميان آذربايجان و ارمنستان در سال قبل و سلطه آذربايجان بر بخشي از قرهباغ با وساطت دولت روسيه راهي ارتباطي براي دستيابي آذربايجان به ايالت نخجوان فراهم شد كه آذربايجان خود را مالك اين راه ميداند. لذا كاميونهاي ايراني پس از ورود به خاك ارمنستان ناگزير از طي مسافتي نزديك به شانزده كيلومتر در اين مسير هستند كه دولت آذربايجان خواهان پرداخت عوارض صدوسي دلاري از سوي هر خودرو ايراني است. اما مشكل به اينجا ختم نميشود ريشه بحث و مشكل اساسي آنجاست كه آذربايجان درصدد است با حمايت تركيه و اسراييل و برخي ديگر از كشورها، جغرافياي سياسي منطقه را از طريق تصرف تدريجي ايالت سيونيك ارمنستان و برقراري كامل ارتباط زميني با نخجوان و سپس تركيه براي خود فراهم كند. اهميت ايالت سيونيك در اين است كه تنها مرز مشترك ايران با ارمنستان است كه گذرگاه زنگه زور براي ورود ايران به ارمنستان از اين منطقه صورت ميگيرد ثانيا در صورت تحقق اين امر باكو موفق به ايجاد ارتباط زميني با تركيه از طريق نخجوان ميشود؛ موضوعي كه در راستاي آرزوي ديرينه تركيه است. وقوع چنين تحولي در جغرافياي سياسي منطقه نهتنها موقعيت اقتصادي و ژئوپوليتيكي ايران را به چالش ميكشد بلكه تلاشهاي اين كشور را براي در اختيار داشتن راهي براي ارتباط با قفقاز و اروپا از طريق ارمنستان با چالش مواجه ميكند ضمن آنكه كفه ترازو را به نفع رقيب منطقهاي ايران يعني تركيه تغيير ميدهد مضافا اينكه اين تهديد زماني جديتر ميتواند تلقي شود كه با توجه به افزايش حضور اسراييل در جمهوري آذربايجان و تقويت محور باكو- آنكارا- تلآويو نقش اسراييل در منطقه افزايش مييابد. توضيح اينكه پس از تصميم امريكا مبنيبر خروج نيروهاي نظامي خود از منطقه و تنزل جايگاه متحدين اين كشور در سياست خارجي امريكا بهويژه اسراييل، رژيم صهيونيستي درصدد برآمد تا از يك طرف با تقويت محور عبري- عربي به مرزهاي ايران نزديك شود و از سوي ديگر با بحرانآفريني در مرزهاي شمالي ايران نهتنها در اين حوزه خود را به مرزهاي شمالي ايران نزديك كند بلكه از سوي ديگر با استقرار نيروهاي نظامي و اطلاعاتي خود در آذربايجان اقدامات نظامي و اطلاعاتي ايران را رصد كند ضمن آنكه ممكن است در آينده با انتقال بقاياي داعش از سوريه به اين منطقه كانون بحران جديدي براي ايران در كنار مرزهاي شمالي ايران خلق گردد. بدينترتيب به نظر ميرسد چالش به وجودآمده در روابط ايران و آذربايجان بخشي از سناريوي امريكا، رژيم صهيونيستي و متحدين آنها در منطقه پس از تغيير سياست امريكا در قبال خاورميانه براي تشديد محاصره ايران و ايجاد كانونهاي بحران در اطراف مرزهاي ايران است اما جمهوري اسلامي ايران بايد ضمن خويشتنداري و تلاش براي حل موضوع از طريق مجاري ديپلماتيك بهشدت با تغيير جغرافياي سياسي منطقه و افزايش نفوذ اسراييل در آذربايجان مقابله كند و در عين حال نبايد از رفتارهاي تركيه نيز غافل بماند چراكه اين كشور بهرغم دوستي با ايران، رقيبي سرسخت در منطقه به شمار ميآيد و محور باكو- آنكارا- تلآويو ميتواند محور جدي عليه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران باشد البته بايد منتظر ماند و ديد دولت روسيه در قبال اين بحران چه موضعي اتخاذ ميكند؟