اولويت با كدام قرائت
كوروش احمدي
اشتغالات مستمر تهران طي چند ده سال گذشته در حوزههايي كه به لحاظ منافع و امنيت ملي در درجه اول اهميت قرار ندارند، اين روزها در حال آشكار كردن آثار سوء خود در مرزها است. در مرزهاي شرقي عوامل بيثباتي طي يكي، دو ماهه گذشته شرايط جديدي را رقم زده و منطقه را وارد دوره كيفيتا متفاوتي كردهاند. طالبان كه نه از انسجام كافي در صفوف خود و نه از توانايي لازم براي اداره موثر افغانستان برخوردار است و حمايت مردم و ديگر اقوام افغانستان را نيز ندارد، تنها توانسته افغانستان را به دور خطرناكتري از بيثباتي براي منافع ما وارد كند؛ ضمن اينكه تاثير طالبان و گروههاي تروريستي متحد آن كه مباني اعتقادي آنها عمدتا تكفيري است، بر ساير معادلات منطقهاي نيز به سود منافع ايران نخواهد بود. در مرزهاي شرقي همچنين شاهد دستاندازهايي در روابط با پاكستان هستيم. پاكستان در دوره بعد از استقلال هميشه يكي از بهترين و بيمشكلترين دوستان ايران بوده و اين روابط خوب بهرغم برخي مناقشهها در ارتباط با فعاليت برخي گروههاي تروريستي در داخل پاكستان و در مرزهاي دو كشور عليه ايران دوام داشته است، اما برخي سمتگيريهاي اخير اسلامآباد طي يكي، دو ماهه گذشته ترديدهايي را ايجاد كرده است. نقش عمده و تهاجمي پاكستان در بركشيدن طالبان در افغانستان اگرچه جديد نيست، اما با غلبه طالبان بر آن كشور نمود بيشتري در ايران يافته است. فعاليت شديد پاكستان براي تشويق جامعه بينالمللي به شناسايي طالبان و بياعتنايي اسلامآباد به حقوق مردم و منافع ديگر اقوام افغانستاني ميتواند مشكلات بيشتري ايجاد كند. مشاركت پاكستان در محور تركيه و جمهوري آذربايجان و از جمله حضور در «رزمايش سه برادر» در جمهوري آذربايجان نيز در شرايط خاص كنوني ميتواند عاملي منفي در روابط ايران و پاكستان باشد. در منطقه قفقاز جنوبي، طي هفتههاي گذشته تلاش جمهوري آذربايجان با حمايت تركيه براي ايجاد تغييرات ژئوپليتيك به ضرر منافع مسلم ايران وارد مرحله جديدي شده است. اين تلاشها كه همزمان با جنگ آذربايجان و ارمنستان آغاز شد، اخيرا وارد فاز عملياتيتري شده و از جمله مشكلات عمدهاي براي استفاده كاميونهاي ايراني از جاده استراتژيكي كه ايران را به ارمنستان و گرجستان و دريايي سياه و از آنجا به اروپا متصل ميكند، ايجاد كرده است. اين اقدام با توافق آتشبس بين آذربايجان و ارمنستان مغاير است و روسيه نيز كه ناظر بر اجراي اين توافق است، موضعي خنثي در اين رابطه اتخاذ كرده، چراكه اين جاده مهم مواصلاتي كه هند و ايران را بدون نياز به روسيه به اروپا متصل ميكند، چندان مطلوب مسكو نيست. چنانچه تركيه و آذربايجان بتوانند مقاصد خود را در امتداد اين جاده عملي كنند، تمركز آنها در مرحله بعد متوجه دالان زنگزور خواهد شد. اين دالان كه نخجوان را به جمهوري آذربايجان وصل ميكند...
تنها راه ارتباطي تركيه به درياي خزر و دو سوي آن است و هر تغيير در آن اهميت تاريخي خواهد داشت. امپراتوري عثماني كه در پي ارتباط زميني با ازبكان عليه دولت صفوي بود، قرنها براي اين منظور به عبث كوشيد. اين اتفاقات به ويژه باتوجه به اينكه در بستر ترويج نوعي پانتركيسم تهاجمي رخ داده، حساسيتهاي بيشتري را برانگيخته است. مسوولان مربوطه ايراني متاسفانه طي سالها دركي از زمينهسازيها براي رقم زدن چنين تحولاتي نداشتند، يا اگر داشتند دست به اقدامات كمهزينه لازم مثل ائتلافسازي، كاهش تنش در حوزههاي بياهميت، كار موثر روي افكار عمومي و زمينهسازيهاي اقتصادي نزدند. رزمايش در مرز كه اين روزها شايد براي بازگرداندن آب رفته به جوي انجام ميشود، ميتواند بسيار پرهزينه باشد و قاعدتا نبايد توسل به آن لازم ميشد. مرزهاي آبي جنوبي نيز طي يكي، دو سال گذشته بيش از پيش از جانب تعرضهاي اسراييل تحت فشار است. سفر اخير وزير خارجه اسراييل به بحرين مشكلاتي را كه از اين جهت وجود دارد، بار ديگر آشكار كرد. حضور فزاينده اسراييل در اطراف ايران در بستر حضور رو به كاهش امريكا در منطقه نيز قابل توجه است. هرگاه طي 5 دهه گذشته كشورهاي منطقه متوجه همكاري با اسراييل شدهاند، كار اطلاعاتي و نظامي وجه غالب در آن همكاريها بوده است. اينبار نيز با توجه به كاهش حضور امريكا در منطقه و نيز با توجه به ناكارآمديها و ناشيگريهاي امريكا در افغانستان و تا حدودي عراق، بعيد نيست بُعد اطلاعاتي و نظامي همكاري برخي اعراب با اسراييل غلبه داشته باشد. عراق نيز همسايه ديگري است كه به ويژه با توجه به انتخابات 18 مهر بايد مورد توجه باشد. آنچه كه به انقلاب تشرين در عراق مشهور شده، طي دو سال گذشته لطماتي را به روابط ايران و عراق وارد كرده است. اكنون سوال اين است كه اين انقلاب به چه شكل خود را در انتخابات آتي بازتاب خواهد داد. مساله اصلي اين است كه همسايگان ما درگيري ايران در خاورميانه و نيز در تنشي طولاني، عميق و گسترده با قدرتهاي فرامنطقهاي را فرصتي تاريخي براي تضعيف ايران دانستهاند. يكبار انقلاب و تسخير سفارت امريكا فرصتي تاريخي به عراق صدام براي جبران تحقير توافق 1975 داد كه نتيجه آن يك جنگ مصيبتبار 8 ساله بود. بقيه همسايگان ما نيز هميشه دچار وسوسهاي مشابه بوده و تمايل داشتهاند از فرصت فرسايش توان ايران در نزاعهاي بيپايان و بيحاصل بهره برده و شبح ايران قدرتمند در منطقه را عقب بزنند. در شرايطي كه دولت سيزدهم اعلام كرده كه به همسايگان اولويت ميدهد، مهم اين است كه چه قرائتي از اين اولويت مدنظر است. تنها قرائت درست كاستن از تنشهاي بيحاصل در مناطق دوردست و افزودن بر توان اقتصادي و ديپلماتيك ايران براي بازگرداندن آبهاي رفته به جوي در مناطق همجوار است.