محمدحسين لطفالهي |پيش از آغاز تابستان سال 1400، دور ششم مذاكرات وين ميان ايران، كشورهاي 1+4 و ايالات متحده بدون نتيجه نهايي به پايان رسيد و تاكنون كه بيش از يك ماه و نيم از روي كار آمدن رييسجمهور جديد ميگذرد، هنوز تهران خود را براي شركت در دور جديد گفتوگوها آماده نميداند. اين در حالي است كه تحريمها هرروز آسيب بيشتري بر پيكره اقتصاد و شهرونداني كه از فقر خسته شدهاند وارد ميآورند و بيم آن وجود دارد كه با تكرار برخي اشتباهات گذشته، شرايط به مانند سالهاي 1384 تا 1392 به ضرر ايران و ايراني تمام شود. «اعتماد» در گفتوگو با جاويد قربان اوغلي، ديپلمات پيشين و تحليلگر مسائل بينالمللي به بررسي اين موضوع پرداخته است. او معتقد است دولت جديد هنوز راهبردي براي مذاكره ندارد. اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
در شرايطي دولت سيزدهم كار خود را آغاز كرد كه شش دور از مذاكرات وين سپري شد و انتظار ميرفت دور جديد خيلي زود آغاز شود. اين اتفاق نيفتاد و حالا گروهي تاخير را به نفع ايران ميدانند و گروهي آن را برخلاف منافع ايران. ارزيابي شما در اين باره چيست؟
با تغيير دولت، پرونده هستهاي ايران با سه چالش جدي روبرو است. اول، مشخص نبودن رويكرد دولت جديد در مذاكرات وين. دوم، مشكل طرف ايراني مذاكره كننده و سوم تغيير ادبيات آژانس بين المللي انرژي هستهاي در قبال ايران. در رابطه با چالش نخست اينكه چرا مذاكرات از سر گرفته نميشود، به نظرم فقدان راهبرد مذاكره از طرف ايران است. آقاي رييسي و وزير خارجه او با يك پارادوكس روبرو هستند. از يك سو ازسرگيري مذاكره، حصول توافق و برون رفت از شرايط تحريم براي دولت آقاي رييسي كه وعده بهبود معيشت مردم را داده ضروري است. از سوي ديگر، اما مذاكرات با موانعي روبرو است؛ فشار مخالفان برجام و مشخصا پايداريها، شروطي نظير لغو همه تحريمها و راستيآزمايي گذاشته شده و مصوبه سال گذشته مجلس شوراي اسلامي كه تبديل به قانون شد، عملا مذاكرات را با بن بست روبرو كرده است. قانون مجلس كه به طور كاملا روشني با هدف فشار به دولت روحاني و بستن دست مذاكره كنندگان عجولانه به تصويب رسيد، الان دست دولت رييسي را هم بسته و صداي اميرعبداللهيان را هم در آورده است. از سوي ديگر در واقع ما شعري گفتهايم كه در قافيه آن ماندهايم. در رابطه با چالش دوم، با رفتن عراقچي تيم مذاكره كننده آينده (البته اگر مذاكرهاي وجود داشته باشد) با خلأيي جدي روبرو است. از نظر فني حذف عراقچي از مذاكرات يعني پاك كردن «حافظه مذاكراتي» و از نظر روشي هم با اين اتفاق مذاكره كننده قابلي كه از عهده اين نبرد ديپلماتيك برآيد، وجود نخواهد داشت. شما را ارجاع ميدهم به تعريض كنايهدار آقاي ولايتي به سعيد جليلي در مناظرههاي انتخاباتي ۱۳۹۲. البته اگر عراقچي هم ميماند، چون فرمان راهبرد مذاكره دست فرد ديگري است همان اتفاق دولت نهم و دهم تكرار ميشد. ديپلمات لايق و مذاكره كننده توانمندي مانند عراقچي در آن دوره «ميرزا بنويس» تيم سعيد جليلي و باقري شده بود كه فاجعه گرفتار كردن ايران در چنبره شش قطعنامه شوراي امنيت و تحريمهاي فلج كننده و انزواي مطلق ايران دستاورد آن تيم بود. در رابطه با چالش سوم، از ادبيات آژانس و مديركل آن آقاي گروسي ارجاع پرونده به شوراي امنيت استشمام ميشود، مگر اينكه ايران بتواند تصميمي جدي اتخاذ كند. در اين موضوع هم متاسفانه توپ در زمين ايران افتاده است. با اين وضعيت عنصر «زمان» و تاخير در مذاكرات به زيان ماست. الا اينكه هدف از تأخير «كاهش زمان گريز هستهاي» و افزايش ميزان اورانيم غني شده براي بالا بردن قدرت چانهزني و تحت فشار قرار دادن امريكا و سه كشور اروپايي باشد. البته در اين عرصه غربيها علاوه بر فاكتور تحريم، برگهاي ديگري براي افزايش فشار به ايران دارند.
وزير خارجه ايران در نيويورك حاضر نشد با وزراي 1+4 دور يك ميز بنشيند و درباره برجام گفتوگو كند. آيا اين اقدام باعث نشد كه توپ در زمين ايران بيفتد؟
با خروج ترامپ از برجام، توپ در زمين امريكا افتاد. متحدان اروپايي واشنگتن نيز زبان به انتقاد گشودند. هژموني امريكا باعث شد اروپا بهرغم اراده سياسي، در همكاري اقتصادي با ايران دست بسته بماند. گامهاي پنجگانه هستهاي، تحولات موشكي و بحرانهاي منطقهاي و تغيير رييسجمهور در امريكا عواملي بودند كه به اتحاد و همسويي مجدد امريكا و اروپا انجاميد. به شخصه اميد داشتم كه با آمدن آقاي رييسي، ايران به سرعت به مذاكرات بازگردد چون اين كار مجددا اختلاف در جبهه غرب را افزايش ميداد. اما نه تنها فعلا اين اتفاق نيفتاده بلكه همان طور كه در سوال گفتيد، وزير خارجه در حاشيه مجمع عمومي كه فرصت خوبي بود، از ملاقات با وزراي خارجه 1+4 طفره رفت، هر چند ملاقاتهاي دوجانبه با آنها برگزار شد. فكر ميكنم دليل اصلي امتناع اميرعبداللهيان براي ملاقات با 1+4، همان فقدان «راهبرد مذاكره» در دولت رييسي است. مواضع دولت سيزدهم و عليالخصوص وزير خارجه نمايانگر نوعي سردرگمي است، مگر اينكه همان طور كه قبلا گفتم، راهبرد تاخير با هدف افزايش قدرت چانه زني از طريق دستاوردها در عرصه فني هستهاي را در دستور كار داشته باشند. در جريان گامهاي پنجگانه در مصاحبهاي گفتم «ايران بايد تصوير روشني از گامها داشته باشد. چه آنكه در غير اين صورت، در مظان اتهام قرار گرفته و بار ديگر اروپا و امريكا را به هم نزديكتر خواهد كرد.
طرف غربي مدام تاكيد ميكند كه مذاكرات وين هميشگي نيست و ايران تا هميشه نميتواند صبر كند. در صورتي كه ايران مذاكرات را به زودي آغاز نكند، چه سناريوهايي در پيش است؟
بعيد ميدانم دولت بايدن ميز مذاكره را ترك كند و سناريوي ترامپ را دنبال كند. از سرگيري مذاكره با ايران و احياي برجام از وعدههاي اصلي بايدن بود. حتي موضع اسراييل هم مثل دوره نتانياهو نيست. امريكا نميخواهد ايران را به سمت تكرار سناريوي كره شمالي سوق دهد. لذا در تلاش است از طريق افزايش فشار ايران را به ميز مذاكره برگرداند. فشار به چين براي كاهش خريد نفت، افزايش تحريمها و رايزني با روسيه از اهرمهاي فشار به ايران است. مضافاً اينكه وضعيت اقتصادي كشور خود به خود اهرم فشاري جدي به دولت رييسي و كشور است.
امتيازهايي كه ايران براي استفاده در ميز مذاكره در اختيار دارد، هميشه نقدشدني است؟ آيا زمان باعث نميشود اين امتيازها ارزش خود را از دست بدهند؟
تنها اهرم ايران براي مذاكره در شرايط كنوني، مواضع به ظاهر تند دولت جديد و افزايش كميت و كيفيت غنيسازي است. موضوعي كه غرب هم نگران آن است و اصرار امريكا و اروپا به دليل نگراني از افزايش زمان گريز هستهاي است كه با برجام تحت كنترل بود. هر چند اين عامل تيغ دولبه است و همان طور كه عامل نگراني غرب نسبت به فعاليت و نيات هستهاي ايران است، همسويي دولتهاي غربي و استفاده از اهرم آژانس براي ارجاع مجدد پرونده ايران به شوراي امنيت را هم ميتواند در پي داشته باشد. اهرمهاي ديگر ايران نفوذ و فعاليتها در منطقه و توان موشكي است كه اعلام كرده قابل مذاكره نيست و با روي كار آمدن دولت جديد ظاهرا اين موضع محكمتر هم شده است. در اين مورد نيز به نظرم ايران بايد به جاي نفي قاطع مذاكره، با مانورهاي ديپلماتيك دولتهاي غربي كه روسيه و چين را هم در اين مطالبه همراه خود كردهاند، فرصتهايي را براي خود خلق كند. مذاكره با عربستان و پايان دادن به جنگ و فاجعه انساني از نمونه اين فرصتهاست. در موضوع موشكي هم با توجه به تواناييهاي اسراييل، فعاليتهاي چند سال اخير عربستان و امارات در همكاري با چين و روسيه در زمينههاي هستهاي و موشكي قدرت مانور ايران را در مذاكره احتمالي افزايش داده است.
گزارشهايي وجود دارد كه ايالات متحده در تلاش براي محدود كردن خريد نفت ايران از سوي چين است. تشديد تحريمها و سختتر شدن شرايط اقتصادي تغييري در وضعيت ايران در مذاكرات آتي ايجاد نميكند؟
امريكا براي فشار به ايران از همه اهرمها استفاده خواهد كرد. خريد نفت از ايران توسط چين از موضوعات مورد علاقه بايدن است و اخيرا هم شاهد مذاكرات نمايندگان دولت امريكا با چينيها بوديم. كرنش چين در مقابل امريكا در اين موضوع هر چند نامحتمل نيست ولي در پرتو تشديد اختلافات چين و امريكا، اين موضوع از اهرمهاي پكن براي افزايش قدرت چانه زني خود است. توافق اخير سه كشور امريكا و انگلستان و استراليا كه در واقع نوعي آغاز دور جديد جنگ سرد و محاصره چين است، اوضاع را به شدت پيچيده كرده ولي از آنجايي كه چينيها تمايلي به افزايش تنش با امريكا ندارند، لذا بايد مراقب باشيم كه ايران به يكي از ابزارهاي حل و فصل اختلافات آنها تبديل نشود.
نشانههايي جدي وجود دارد حتي كشورهاي شرقي كه ايران در پي توسعه روابط با آنهاست بهرهبرداري از بسياري توافقها، نظير توافق ۲۵ ساله با چين يا استفاده از مزاياي پيوستن به سازمان همكاريهاي شانگهاي را به رفع تحريمها منوط ميكنند. آيا در اين شرايط رابطه با شرق چيزي شبيه شعار نيست؟
ايران در نگاه به شرق جدي است؛ علائم و نشانههايي وجود دارد كه اين راهبرد انتخاب نظام است. نبايد انتخاب ايران را در حد شعار تقليل داد. شرايط جهان به شدت دچار تحولات شگرف شده. چين دومين قدرت اقتصادي دنياست. بلوكهاي منطقهاي درصدد گسترش همكاريهاي اقتصادي درون خود و تامين امنيت با توافقات بين كشورهاي عضو هستند. مشكل زماني است كه ايران همه تخم مرغهاي خود را در اين سبد بگذارد. برقراري توازن در روابط با غرب و شرق، قدرت مانور ايران را افزايش ميدهد. ضمن اينكه جهتگيريهاي ايدئولوژيك انتخابهاي ايران را محدود كرده و از تمايل همكاري ديگر كشورها با ايران ميكاهد. درباره توافق ۲۵ ساله با چين اطلاعات زيادي منتشر نشده و لذا اظهارنظر درباره آن ممكن است عجولانه باشد. ولي با توجه استراتژي امريكا در كنترل و مديريت تنش با امريكا و همچنين حجم روابط تجاري بين دوكشور، براي چين در روابط با ايران ملاحظات نگرانيهاي امريكا يك فاكتور مهم است. همچنين برنامه وسيع چين در مگا پروژه كمربند - راه، روابط با ديگر كشورهاي منطقه نيز براي پكن از اهميت بالايي برخوردار است. در مورد پيمان شانگهاي نيز هر چند در چنين شرايطي پيوستن به اين پيمان براي ايران بسيار مهم است ولي ملاحظات مقررات بين المللي براي اعضاي شانگهاي از اهميت بالايي برخوردار است.
با توجه به تاكيد مقامهاي ارشد كشور بر موضوع رفع تحريمها درسريعترين زمان ممكن، آيا رفع تحريم از راهي جز مذاكره حاصل شدني است؟
هيچ راهي جز مذاكره وجود ندارد. اين را هم ايران ميداند و هم طرف مقابل. عاملي كه مذاكرات را پس از شش دور به تأخير انداخته، تغيير دولت در ايران بود. روحاني چند روز قبل از پايان دوره خود كراراً اعلام كرد كه اگر بگذارند، همين امروز عراقچي توافق را امضا ميكند. دولت جديد هم بارها از برجام و احياي آن سخن گفته، گويي همه آن حملات به برجام فقط در دوره روحاني بود. مشكلي كه آقايان از آن غافلند مساله «زمان» است كه به ضرر ماست. اگر اين كار امروز صورت گيرد بهتر از فرداست.
دبيركل آژانس بهرغم توافق در تهران، دو هفته بعد، به تندي از اختلاف با ايران بر سر يك تاسيسات در كرج صحبت كرد. آيا تشديد اختلافات نميتواند به صدور قطعنامههاي شوراي حكام منجر شود؟
روابط ايران و آژانس بايد مديريت شود. در يكي از سوالات بالا گفتم، آژانس در ظاهر يك سازمان فني براي نظارت بر فعاليتهاي اتمي كشورهاست. ولي بر كسي پوشيده نيست كه چتر سياسي دولتهاي پرنفوذ بر سر آن قرار دارد و از طريق لابي ميتوانند به بهانههاي مختلف براي ايران دردسرآفرين باشند. اگرچه ارجاع پرونده به شوراي امنيت نبايد به مثابه شمشير داموكلس براي ما باشد ولي بيتوجهي به روند كارها و لابيهاي سياسي در آژانس ممكن است تكرار سناريوي دوره احمدينژاد را در پي داشته باشد. امري كه بايد ايران با عقلانيت، همكاري با آژانس بر اساس مقررات بين المللي ناظر بر فعاليت صلحآميز هستهاي كشورها و همچنين ديپلماسي فعال و هوشمند با كشورهاي عضو مديريت شود.
مسيري كه در ۸۴ تا ۹۲ طي شد، داراي اشتباهات زيادي بود و تبعات بسياري براي مردم ايران داشت. به نظر شما آيا ممكن است دولت همان اشتباه را تكرار كند؟
تجربه فاجعهبار آن سالهاي پيش روي مسوولان كشور قرار دارد. بر اساس منطق حكمراني، قاعدتا اجازه نخواهند داد اشتباهات گذشته تكرار شود. در عين حال هنوز بقاياي آن تفكر را در برخي روزنامهها، مجلس، و سياسيون ميبينيم. فكر ميكنم اشتباه محاسبه در اين مسير با توجه به وضع اقتصادي و تحولاتي كه طي چند ماه گذشته در كنار گوش ما در مرزهاي شرق، شمال غرب و جنوب در جريان بوده، فاجعهاي جبرانناپذير در پي خواهد داشت.
دولت جديد «راهبرد مذاكره» ندارد
حذف عراقچي از مذاكرات يعني پاك كردن «حافظه مذاكراتي»
مواضع دولت سيزدهم نمايانگر نوعي سردرگمي است.
هيچ راهي جز مذاكره براي رفع تحريمها وجود ندارد.
اشتباه محاسباتي در شرايط فعلي فاجعهبار خواهد بود.
قانون مجلس كه به طور كاملا روشني با هدف فشار به دولت روحاني و بستن دست مذاكره كنندگان عجولانه به تصويب رسيد، الان دست دولت رييسي را هم بسته و صداي اميرعبداللهيان را هم در آورده است.
به شخصه اميد داشتم كه با آمدن آقاي رييسي ايران به سرعت به مذاكرات بازگردد، چون اين كار مجددا اختلاف در جبهه غرب را افزايش ميداد. اما نه تنها فعلا اين اتفاق نيفتاده بلكه وزير خارجه در حاشيه مجمع عمومي كه فرصت خوبي بود، از ملاقات با وزراي خارجه 1+4 طفره رفت.
فكر ميكنم دليل اصلي امتناع اميرعبداللهيان براي ملاقات با 1+4، همان فقدان «راهبرد مذاكره» در دولت رييسي است. مواضع دولت سيزدهم و عليالخصوص وزير خارجه نمايانگر نوعي سردرگمي است.
امريكا براي فشار به ايران از همه اهرمها استفاده خواهد كرد. خريد نفت از ايران توسط چين از موضوعات مورد علاقه بايدن است و اخيرا هم شاهد مذاكرات نمايندگان دولت امريكا با چينيها بوديم. كرنش چين در مقابل امريكا در اين موضوع هر چند نامحتمل نيست ولي در پرتو تشديد اختلافات چين و امريكا، اين موضوع از اهرمهاي پكن براي افزايش قدرت چانهزني خود است.
ايران در نگاه به شرق جدي است؛ علائم و نشانههايي وجود دارد كه اين راهبرد انتخاب نظام است. نبايد انتخاب ايران را در حد شعار تقليل داد. شرايط جهان به شدت دچار تحولات شگرف شده. چين دومين قدرت اقتصادي دنياست. بلوكهاي منطقهاي درصدد گسترش همكاريهاي اقتصادي درون خود و تامين امنيت با توافقات بين كشورهاي عضو هستند. مشكل زماني است كه ايران همه تخممرغهاي خود را در اين سبد بگذارد. برقراري توازن در روابط با غرب و شرق، قدرت مانور ايران را افزايش ميدهد.