«اعتماد» به بهانه آغاز مراسم سال تحصيلي، از فرازوفرود و چالشهاي كنشگري دانشجويي گزارش ميدهد
دانشگاه سياسي در عصر اينترنت و كرونا
هرسال با فرارسيدن نخستين روزهاي مهرماه و نزديك شدن به ميانه آذرماه، بحث از فرازوفرودِ «كنشگري دانشجويي» و چالشها و دستاوردهاي «سياستورزي در دانشگاهها» و اساسا اينكه دانشگاه محلي مناسب براي كنشگري سياسي دانشجويان است يا نه، تا سطح رسانهها بالا آمده و گاه به تيتر نخست مطبوعات كاغذي و گزارشهاي اصلي رسانههاي آنلاين تبديل ميشوند و همانطوركه با گذر زمان از ابتداي سال تا ابتداي پاييز، اين بحثها از لابهلاي انبوه اخبار و رويدادهاي سياسي و غيرسياسي رو آمده و مطرح ميشوند، با عبور از پاييز و حركت به سوي زمستان، با همان سرعت فراموش شده و هر روز بيشتر از پيش، زير انبوه مسائل مختلف پنهان ميشوند. حال آنكه دانشگاه - خوشمان بيايد يا نه- تمامي طول سال يا دستكم 9 ماه از اين 12 ماه زنده و پوياست و به نسبت درگير كار و بار سياست و ناظر بر امور مملكت. چه معتقد باشيم كه دانشجوي حقيقي، دانشجويي سياسي است و باورمان اينكه دانشگاهِ خوب، دانشگاهِ سياسي است و به تعبيري هوادار ايده «دانشگاه سياسي» باشيم، چه هراسان باشيم از اين دست ديدگاهها و نگران از اينكه دانشجوي مملكت، به سياست و مسائل مملكت حساس است.
جنبش دانشجويي؛ از اصلاحات تا اعتدال
با وجود اين اما درحالي اين يكي، دو سالي كه كوويد-19 همچون ميهماني ناخوانده بر سراسر كشور سايه انداخته و تداوم همهگيري كرونا، دانشگاه را همچون كليت مملكت به تعطيلي كشانده و دستكم امكان حضور فيزيكي در دانشگاهها را از دانشجويان گرفته و به اين ترتيب بر هرنوع كنشگري دانشجويان اعم از كنش سياسي و غيرسياسي دانشجويان اثر منفي گذاشته، واقعيت آن است كه حالا يكي، دو دههاي ميشود كه كنشگري دانشجويي و سياستورزي در دانشگاه رو به افول گذاشته است. حال آنكه با نگاهي منصفانه، بايد اعتراف كنيم كه اين افول نسبي كنشگري دانشجويي در اين بازه زماني حدودا 20 ساله، نه صرفا ناشي از محدوديتهاي سياسي و كوچك شدن زمين سياستورزي زير پاي دانشجويان، بلكه بخشي ناشي از دلايلي جز اين است. بماند كه اين مولفه افزايش فشار بر دانشجويان و محدوديتهاي روزافزون كنشگري در دانشگاهها نيز در همين بازه زماني و در بزنگاههاي گوناگون، تاثيري نسبي به جا گذاشته است. چنانكه پس از يك دوره شكوفايي نسبي كنشگري دانشجويي در دوران اصلاحات - كه بهخصوص تا ميانه اين دوره شاهد بوديم- پس از حوادث كوي دانشگاه در تيرماه 78، نوعي سرخوردگي در ميان دانشجويان بروز كرد و در ادامه اين يأس و نوميدي كه بخشي ناشي از ناكامي نسبي يا به بيان دقيقتر، عدم كاميابي تام و تمام حركتهاي دانشجويي دهه 70 بود، دامنگير دولت دوم خاتمي شد و در ادامه مسير، بهخصوص با پايان دوران رياستجمهوري سيدمحمد خاتمي و آغاز به كار دولت احمدينژاد كه مصادف شد با اعمال محدوديتهاي غيرقابلانكار پيش روي دانشجويان، فضاي سياسي دانشگاهها هر روز بيش از پيش، به سوي رخوت سوق يافت. با اين همه اما چنانكه اشاره شد آنچه با عنوان فشار و محدوديت سياسي بر دانشگاهها، در تحديد كنشگري دانشجويي اثرگذار بود، به صورت مقطعي و وابسته به حوادث سياسي روز بروز ميكرد. چنانكه به عنوان مثال در حاليكه در آستانه برگزاري انتخابات رياستجمهوري دهم در خردادماه 88، بار ديگر شاهد جنبوجوشي نسبي در فضاي سياسي دانشگاه بوديم، پس از برگزاري اين انتخابات جنجالي و بحثانگيز، به تناسب آنكه فضاي سياستورزي عمومي در كشور با محدوديتهايي تازه روبرو شد، كنشگري دانشجويي نيز با چالشهايي جديد مواجه بود. همچنين هرچه به سوي ماههاي پاياني دولت دهم و برگزاري انتخابات رياستجمهوري 92 پيش آمديم، آرامآرام از محدوديتها كاسته و گشايشي نسبي در فضاي سياسي دانشگاهها ايجاد شد. گشايشي كه پس از روي كار آمدن دولت يازدهم ادامه داشت و با آغاز دوران اعتدال، سطحي از آزادي سياسي در دانشگاهها نيز تجربه شد. اين روند در دولت روحاني نيز همانطوركه در دولت احمدينژاد و حتي دوران رياستجمهوري خاتمي و عصر اصلاحات شاهد بوديم، به فراخور آنچه بيرون دانشگاه و در سپهر سياست كشور ميگذشت، دستخوش تحولاتي بود و به اين ترتيب ميتوان گفت كه در تمامي اين دوران، سطح و نوع كنشگري سياسي در دانشگاهها در هر مقطع زماني، متاثر از آنچه بيرون دانشگاه در عرصه سياست ميگذشت، با فرازوفرودهايي همراه بوده است.
دانشگاه در عصر فناوريهاي ارتباطي
با اين حال همانطوركه حالا همهگيري كرونا به عنوان يك عامل غيرسياسي، بر كم و كيف كنشگري سياسي بيرون و درون دانشگاهها اثر گذاشته، برخي عوامل غيرسياسي ديگر نيز چنين تاثير و تاثراتي را با خود در پي داشتهاند؛ عواملي كه شايد مهمترينشان گسترش ابزارهاي ارتباطي در سايه پيشرفت فناوري نوين باشد كه همانطوركه بر روابط اجتماعي و مناسبات و مراودات سياسي و غيرسياسي بيرون دانشگاه اثرگذار بوده و نهتنها شكل و كميت اين روابط و مراودات را دگرگون كرده، بر ماهيت و محتواي آن نيز اثرگذار شده، درون دانشگاه نيز تاثيراتي مشابه به جا گذاشته و نه فقط شكل و شمايل ارتباطات دانشجويي و مهمتر از آن، كنشگري سياسي در دانشگاهها را متحول ساخته، بلكه به روشني بر محتواي اين كنش سياسي و دانشجويي نيز اثر گذاشته است. تا آنجا كه طي اين سالها بسياري از ناظران و كنشگران عرصه سياستورزي دانشجويي در پاسخ به پرسش پرتكرار اين سالها درخصوص علت آنچه افول كنشگري دانشجويي عنوان ميشود، ازجمله به اين پرداختهاند كه مساله نه لزوما افول كنشگري دانشجويي، بلكه دگرگوني و تحول شكلي و محتوايي اين نوع سياستورزي است كه همچون ديگر انواع كنشگري مدني متاثر از پيشرفت فناوريهاي ارتباطي، وارد مرحله و فازي نو شده است. هرچند اين ناظران و كنشگران منكر آثار غيرقابلانكار تشديد محدوديتهاي سياسي بر اين تحول رويكردي و راهبردي نيستند و درحالي معتقدند كه بر فرض حركت دانشجويان به سوي شبكه اجتماعي و پيگيري مطالبات سياسي از اين طريق، راهبرد هوشمندانه جنبش دانشجويي براي به حداقل رساندن آسيب و خطر كنشگري تحت محدوديت سياسي است، درعينحال معترفند كه دانشجويان بخشي از سر ناچاري به اين سو چرخيده و راهي جز اين ندارند كه كنشگري مجازي را جايگزين روشهاي پيشين كنند تا دستكم بخشي از خطرات را خنثي كنند. ضمن آنكه درعينحال اعتراف ميكنند كه اين رويه، اگرچه دستاوردهايي به همراه داشته و علاوه بر ممانعت از تعطيلي كنشگري مدني (درون و بيرون دانشگاه)، امكاناتي تازه براي بيان مطالباتي تازه را فراهم آورده اما به هرحال بخشي از اثرگذاري كنشگري مدني را به شيوههايي كه طي دهههاي گذشته شاهد بوديم، از دانشجويان و ديگر كنشگران سلب كرده است.
دانشگاه در دوران رييسي
با تمامي اين اوصاف اما واقعيتي كه نميتوان انكار كرد، اين است كه جنبش دانشجويي همچنان زنده است، همانطوركه تمامي اين ساليان بوده است. نكتهاي كه از قضا ديروز بار ديگر به اثبات رسيد، آنگاه كه دانشجويان بهرغم شرايط خاص ناشي از همهگيري كرونا در مراسم آغاز سال تحصيلي با حضور رييسجمهوري حاضر شده و علاوه بر آن، در شرايطي كه امكان سخنراني نمايندگان دانشجويان در اين مراسم فراهم نبود و ابراهيم رييسي تنها سخنران اين تريبون يكطرفه بود، با پايان مراسم گرد رييسي حلقه زده و علاوه بر بيان انتقادشان، از او توضيح خواستند. بر اين اساس ابراهيم رييسي كه ديروز به منظور ايراد نخستين سخنرانياش در قامت رييسجمهوري، در مراسم آغاز سال تحصيلي دانشگاه تهران حاضر شده بود، در واكنش به اين اعتراض دانشجويان درخصوص فراهم نبودن امكان سخنراني نمايندگان تشكلهاي دانشجويي در اين مراسم گفت: «حتما مايلم كه سخنان تشكلها را بشنوم.» رييس دولت سيزدهم در ادامه به آخرين حضور خود در دانشگاه تهران در خردادماه سال جاري اشاره كرد و گفت «همين امسال بود كه در مسجد دانشگاه تهران حضور يافتم و سخنان نمايندگان تشكلها را شنيدم و باز هم مايل هستيم سخنانشان را بشنوم» و در ادامه تاكيد كرد: «حتما از نكات و دغدغههايي كه دانشجويان و نمايندگان تشكلها مطرح ميكنند، استقبال ميكنيم. همين 3 ماه پيش اينجا بودم و شنيدم و بازهم اگر عمري باقي بماند، ميآيم و سخنان دانشجويان را ميشنوم.» هرچند 3 ماه پيش، رييسي در شرايطي پاي صحبت دانشجويان نشسته بود كه يكي از چند كانديداي انتخابات بود و احتمالا حتي بيش از دانشجويان مشتاق چنين حضوري بوده و آن حضور و استماع مطالبات دانشجويان ارتباطي با آنچه اكنون موردمطالبه و نقد و اعتراض دانشجويان قرار گرفته، ندارد. نكتهاي كه البته دانشجويان نيز به آن واقفند و اساسا همين وقوف و آگاهي است كه باعث شده چنانكه ديروز نيز شاهد بوديم، مطالبهگر باشند.