• ۱۴۰۳ دوشنبه ۳ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5051 -
  • ۱۴۰۰ سه شنبه ۲۷ مهر

شما اصلاح‌طلب‌ها، ما اصولگراها

محمد مهاجري

هنوز دولت سيزدهم، انسجام و شكل درست و حسابي پيدا نكرده را برخي نمايندگان مجلس، هجوم به آن را كليد زده‌اند و آن‌گونه كه از حال و هوا پيداست، اين حملات با شيب صعودي ادامه خواهد يافت.  افكارِ عمومي شايد بپرسد مگر قدرت يكدست نشد؟ مگر در انتخابات 98، ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دست به كار نشدند تا مجلس خالي از اغيار فراهم آيد؟ و مگر در انتخابات 1400 آسمان به زمين دوخته نشد تا دولتي بر سر كار‌ آيد كه با مجلس همراه و همساز و همنوا باشد. پس چه شد؟ به اين زودي دعوا شد؟ اختلافات به همين سرعت آغازيدن گرفت و گلايه‌هاي فروخفته به فرياد تبديل شد؟ پاسخ اين سوال‌ها همه‌اش يك كلمه است «بلي.» و اگر ديديد چند صباح ديگر گفته شد كه دولت سيزدهم اصلا اصولگرا نيست تعجب نكنيد. مگر نه اينكه خود آقاي رييسي، هم قبل و هم بعد از انتخابات رخت خود را از جناح‌ها بركشيد و پرچم استقلال بالا برد؟! اين اتفاق يك مشابه هم دارد. همين آقاي احمدي‌نژاد كه جاي سفرهاي خارجي را با دوبي براي خودش باز كرده و خاطرات امارات را در جاهاي ديگر هم تكرار خواهد كرد، رييس‌جمهور شش‌دانگ ما اصولگراها بود. سال 82 كه شهردار تهران شد، انگار همه دنيا را داده بودند به ما. اگر حوصله كرديد روزنامه‌هاي آن دوره را ورق بزنيد. ببينيد چه گريبان‌هايي كه چاك ندادند. چه اسفندها كه دود نكردند. چه سپاس‌نامه‌ها كه براي خدا نوشتند و چه قندهايي كه توي دل آب نكردند.  بعدش هم كه رييس‌جمهور شد و هاله نور دور سرش چرخيد، ما اصولگراها مثل جن‌زده‌ها مات و مبهوت، دور شمع وجود او چرخيديم و الخ. مدتي گذشت تا اينكه لولهنگ آقاي احمدي‌نژاد آب برداشت و زد توي مايه فالش خواندن. به‌همين ‌دليل، ظرف مدت كوتاهي مصداق «حبطت اعمالهم» شد و تمام حسناتش به سيئات تبديل گشت و همه عملكردش «هباء منثورا» گرديد.

بعضي اصولگراها حتي تا آنجا پيش رفتند كه او گول حلقه انحرافي را خورده و شايد اصلا «چيزخورش» كرده‌اند وگرنه به اين روز نمي‌افتاد. خنده‌دارتر آنكه گفتند اين جريان انحرافي و آن اسفنديار مشايي، اصلا از اول اصلاح‌طلب بودند و يواشكي از زير در به اتاق اصولگرايي خزيدند! و شد آنچه شد. 
نمونه احمدي‌نژاد و موضع‌گيري اين روزها عليه آقاي رييسي و دولت سيزدهم از آن جهت گفته شد تا بگويم وقتي سازوكار كانديداتوري نه براساس سابقه كار حزبي و تشكيلاتي كه براساس خوشامدهاي لحظه‌اي است نتيجه‌اش همين مي‌شود. يعني يك روز عاشقيم و فردا فارغ. وقتي با طرف به هم مي‌زنيم چنان از عرش به زمين مي‌كوبيمش كه... .
    
آنچه نوشته شد براي آن است كه بروم سراغ بحث شيرين اصلاح‌طلب‌ها!
اصلاح‌طلب‌ها هم كم از ما اصولگراها ندارند. نمونه‌هاي قابل‌ذكر در گذشته را ممكن است از خاطر برده باشند اما عجالتا همين قضيه چند سال گذشته آقاي حسن روحاني را عرض مي‌كنم.  سال 92 اصلاح‌طلبان بوق برداشتند كه اگر كانديداي حريف بيايد مملكتي را كه احمدي‌نژاد خرابش كرد (و البته كرده بود) ويران‌تر مي‌شود اما اگر روحاني بيايد همه جا گلستان مي‌شود و بهشت برين از هفت آسمان به زمين مي‌آيد. روحاني را روي سرشان گذاشتند و حلواحلواكنان تا پاستور بردند. سال 96 هم دوگانه رييسي-روحاني ساختند و پيروزي شيخ را تكرار كردند.  تا همين‌جا براي اصلاح‌طلب‌ها پيروزي بزرگي بود. خيلي هم بزرگ. همين كه دولت به دست قاليباف (در سال 92) و رييسي (در 96) نيفتاد يعني نان اصلاح‌طلب‌ها توي روغن افتاد. 
با اين‌حال، وقتي روحاني بر مشي پيشين خود مشق كرد، نارضايتي‌ها از او شروع شد و ديري نگذشت كه منت گذاشتن‌ها هم اضافه شد، به اين معنا كه اگر ما اصلاح‌طلبان نبوديم راي نمي‌داديم و پاي كار نمي‌آمديم روحاني عمرا رييس‌جمهور نمي‌شد و جوري حرف زدند كه انگار يادشان رفته واقعا چاره‌اي جز حمايت از روحاني نداشتند. اصلاح‌طلبان چه در سال 92 و چه در سال 96، اگر با نامزد اختصاصي‌شان وارد مي‌شدند قطعا شكست مي‌خوردند و آنچه در سال 1400 بر سرشان آمد در سال 1392 مي‌آمد و افسردگي‌شان از هشت سال قبل شروع مي‌شد. 
با اين ‌حال، همان‌گونه كه اصولگراها احمدي‌نژاد را و الان رييسي را زير تيغ نقد گذاشته‌اند، اصلاح‌طلب‌ها هم هر چه خواستند و توانستند به روحاني گفتند. گاهي حتي حق داشتند و گاهي هم بي‌انصافي كردند. 
    
تا اينجا آنچه مي‌خواستم عرض كنم، اين بود كه اصولگراها و اصلاح‌طلب‌ها تفاوت ماهوي در برخورد با ناملايمات و خالي كردن پشت رفقاي خودشان ندارند. دليلش چيست؟ بماند براي نوشته‌اي ديگر.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون