زنان و طرحهاي توسعه محلهاي
مردم در يك جامعه محلي حق دارند از اتفاقاتي كه در اجتماع آنها ميافتد باخبر باشند. پله بعدي، مشاوره و ارايه نظر از سوي مردم است. افراد در يك جامعه محلي در جلسات گروهي شركت و نظرات خود را مطرح ميكنند. آنان در اين مرحله نيازهاي خود را در اجتماع محلي فهرست ميكنند و درباره اولويتها سخن ميگويند. گاه در اين مرحله كميتهها يا ساختارهايي شكل ميگيرد. پله بعدي، نقشپذيري و مشاركت در فعاليتهاي اجرايي است. بعد از آن وارد پلهاي ميشود كه ميتوان آن را «درگير شدن فرد در جريان كار » ناميد، به گونهاي كه ديگر جزيي از فرآيند محسوب ميشود و نميتوان او را از اين فرآيند جدا كرد. وارد شدن در اين فرآيند، به معناي توانمند شدن مردم در جامعه محلي است.
طي دوسال گذشته با تصويب شوراي پنجم بيش از 1000 پروژه خرد در سطح محلات شهر تهران با بودجه بالغ بر 3200 ميليارد تومان در دستور كار مديريت شهري قرار گرفت كه عمدهترين نقطه آن مشاركتپذيري و مشاركتجويي شهروندان بود .
تشكلهاي محلهاي نظير هيات امناي محلات، شوراياري، دفاتر خدمات نوسازي و نواحي شهرداري و .... در طرح اين پروژهها نقطه كانوني بودند اما به دليل حضور كمرنگ زنان دراين حوزهها مشاركت زنان در طرحهاي توسعه محلهاي به صورت محدودي قابل مشاهده بود.
ارزيابيهاي اوليه صورتگرفته دو نكته را در برابر طراحان و مشاهدهگران تصوير ميكند نخست آنكه اين طرحها نياز محله است !؟ و دوم آنكه اين طرح دوام لازم را دارد؟
تجربه اجراي پروژههاي محلي هميشه بااين خلأ روبهرو بوده كه ميزان استفاده شهروندان از اين ظرفيتها تا چه ميزان است و آيا امكان نگهداشت محلي ازاين پروژههاي كوچك براي ساكنين وجود دارد يعني واگذاري تاسيسات محلي به اهالي محل !
زنان كه ساكنان اصلي محلات هستند و بيشترين ميزان ارتباط را با اين پروژهها دارند به دليل محدوديت مشاركت در طراحي و اجرا و نگهداشت كمترين ميزان ارتباط را با اجراي آنها برقرار كردهاند. اينجا همان نقطه كليدي است كه مشاركتجويي و مشاركتپذيري را به امري فانتزي و غير واقعي مبدل كرده است. در طرحهاي توسعه محلهاي اگر زنان در طراحي با توجه به نياز بهرهوران اصلي حضور ميداشتند شايد بسياري از نواقص موجود در برخي طرحهاي توسعه محلي كمتر به چشم ميآمد و هزينه و كاربرد باهم برابري ميكرد. مشاركتجويي زنان، نيازمند اقدامات پيشيني است و اين اقدامات در چارچوب تغيير نگرشها و كاهش اجراي برنامههاي بالا به پايين و پذيرش نقش زنان به عنوان نقطه اصلي تحول محلات است. دراين ميان كسب مهارت مشاركتجويي و مشاركتپذيري امري است كه نهادهاي اجتماعي و فرهنگي شهري بايد بهطور مداوم در ميان مديران پروژهها و زنان بازتوليد كنندچرا كه بهرهوري و نگهداشت دو عامل اصلي در تداومبخشي به پروژههاي شهري به ويژه محلي است. زنان در تجربه زيسته خود به دليل محدوديت منابع همواره در شهرها و برنامهريزي براي آنها كمتر ديده شدند.ساخت معابر و سازههاي شهري اعم از دولتي و خصوصي و تامين نيازهاي شهري اعم از عمومي و خصوصي جملگي به كمتر ديده شدن زنان در شهرها مربوط ميشود اما آنچه بايد آموخته شود و مورد توجه قرار گيرد آن است كه زنان امروز شهر را از آن خود ميدانند و شهر بدون زنان حياتي ناقص و دربرخي موارد بي حيات است. محلات به عنوان هسته اصلي تشكيل شهرها دراين ميان اولين آزمون، يا شايد مهمترين آزمون براي رفع اين چالش است. اگر محلات بتوانند با بازخواني مشاركت زنان در طرحهاي توسعه محلهاي گامهاي بلند را بردارند يقينا شهرها در آينده نزديك پذيراي همه شهروندان فارغ از جنسيت آنها در امنيت و ايمني خواهند بود و رنگ شهرها ازمردانه بودن به سوي جمعي بودن و با نشاط بودن حركتي گسترده را آغاز خواهد كرد.تلاشهاي زنان در محلات امروزه نيازمند سازماندهي و ساماندهي است و اين امر محقق نميشود مگر آنكه نهادهاي اجتماعي فعال در محلات نظير شوراياريها، سراهاي محلات و فرهنگسراها و حتي گعدههاي محلي زنان دراين امر مشاركت جدي كنند. امروزه در جهان در نقش جامعه محلي و محلات تلاشهاي زيادي صورت گرفته و اصليترين اهداف توسعه در بستر اين موارد ذكر شده است. مهارت، قابليت و در نتيجه آن داراييهاي جامعه محلي، مشاركت جامعه محلي در توسعه منطقهاي و افزايش توان مذاكره جامعه محلي دراين مهم و نفوذ و اثر گذاري اين جامعه بر برنامههاي توسعهاي و افزايش سطح كيفي اين محلات است و زنان كانون اصلي محلات در توسعه اين راهبردها يقينا در صورت ايجاد امكانات لازم از سوي مديريت شهري پيشگام خواهند بود. نكته قابل توجه دراين است كه عدم تمايل برنامهريزان و تصميمگيران و مجريان در طرحهاي توسعه محلي به مشاركتجويي زنان به خصوص و شهروندان بهطور عام شايد ريشه در نوعي اقتدار ناشي از دانش يا به عبارتي قدرت است. اعمال قدرت حتي در اجراي جزييترين اقدامات توسعه محلهاي و حذف مشاركت اصليترين گروههاي بهرهور يعني زنان در اجرا و طراحي و جانمايي بستري است كه نيازمند اصلاح است.
زنان آينده شهرها راميسازند و اگر در برنامهريزي و مديريت آنها حضور نداشته باشند شهرهاي كنوني قادر به ادامه توسعه انسانمحور نخواهند بود و محلات از سرزندگي و حيات دروني دور خواهند ماند چون زنان انرژي محلات براي توسعه و پيشرفت هستند. حضور آنان به معني وجود امنيت، سرزندگي، نشاط و رونق است؛ اين حضور را باور كنيم و فرصت باروري آن را بدهيم.