ادامه از صفحه اول
تضمين برجام ممكن است؟
ولي اگر يك طرف آن را نقض كرد، اين حق براي طرف مقابل است كه آنان نيز نقض كنند. در آتشبس نمينويسند كه اگر يك طرف نقض كرد، طرف مقابل چه خواهد كرد، بلكه اين مفهوم بهطور ضمني وجود دارد. پس چرا زماني كه ترامپ خارج شد، طرف ايراني تغيير سياست نداد؟ به اين علت كه ايران پيشتر از كارتهاي منطقهاي خود استفاده كرده بود و كارت جديدي نداشت كه رو كند و اتفاقا طرف امريكايي هم متوجه اين مساله بود. به همين علت است كه ايران تاكنون حاضر نشده برجام را رسما كنار بگذارد در حالي كه هزينه تحريمها را ميپردازد. شايد بهترين راهحل ماجرا اين باشد كه ايران يك طرفه اعلام كند كه در صورت نقض برجام از سوي طرف مقابل، ايران نيز متقابلا و به سرعت واكنش مناسب نشان داده و فلان يا بهمان كار را انجام خواهد داد و اين تنها راه تضمينپذيري برجام است. لذا وقت خود را براي گرفتن تضمينهاي رسمي نبايد تلف كرد. تضمين در قدرت است، اگر داريد همان را تضمين توافق كنيد .
ديدن واقعيت از پنجره آرزو
با حدود 300 هزار نيروي نظامي و 50 هزار پليس شهري و تحت حمايت ثروتمندترين كشورهاي جهان را در كمتر از دو هفته سرنگون و خود مستقر شد. جالب اينكه غير از آن 300 هزار نظامي و 50 هزار نيروي پليس، طي دو تا سه هفته، تخمين زده شد كه از كابل، چيزي حدود 120 تا 160 هزار نفر از طريق پل فرار كردند كه فيلمهاي وحشتناك پرت شدن آنها از هواپيما را همه جهان ديدند، اما مقاومت؟ هرگز. هيچكس مقاومتي نديد. نه از آن 350 هزار ارتشي و پليس و نه اين 120 تا 160 هزار نفر كه اگر روي هم جمع بزنيم، حداقل 450 هزار نفر ميشود. نه از اينها، نه از هرات، نه از پنجشير و نه از نواحي هزارهنشين، مقاومت قابل اشارهاي ديده نشد.
به گمان من اين گفته كه طالبان تغيير كرده يك شوخي است، چراكه تغيير را در عمل نشان ميدهند و نه در حرف و هيچ نشانه عملي از تغيير طالبان را نميشود ذكر كرد كه برعكس، آنچه در عمل ميبينيم، همان طالبان گذشته است، فقط كمي هوشيارتر و نه بيشتر. اما آنچه قطعا تغيير كرده، مردم افغانستانند. مردمي كه اگر در مقابل ارتش شوروي كه بيگمان در زمان خود يكي از دو ارتش قدرتمند جهان بود و نيز در دور اول حاكميت طالبان، جانانه مقاومت كردند، ولي الان؟ الان نه. الان خبري از مقاومت نيست. حداقل الان كه مقاومتي نيست، هر چند در فضاي مجازي، بسياري هستند كه از مقاومت در مقابل طالبان سخن ميگويند، ولي حتي از مقاومت زنان كابل هم ديگر نشان چنداني نيست. همان زناني كه در كشور ما بسيار با آنان همدلي ميشود ولي به آن اندازه كه اين زنان در كشور ما نسبت به مصيبتي كه بر آنان وارد شده همدلي ميبينند، در كشور خود، همدل نمييابند. اما براي من يك چيز عجيب است. در دوره حكومت 20 ساله مورد حمايت غرب، بارها و بارها بر زنان افغانستان ستم رفت كه دو نوبت آن كه بر ملا شد، يكي مورد تجاوز قرار گرفتن تمامي اعضاي تيم ملي فوتبال زنان افغانستان توسط كاركنان مرد فدراسيون فوتبال اين كشور بود و ديگري، تجاوز به حدود 2000 پليس زن افغانستان توسط همكاران مرد در پليس اين كشور و عجيب اين بود كه از طرف همدلان امروز زنان افغانستان در كشور خودمان، يكبار و حتي يكبار در مقابل اين دو ماجرا كه علني شد، موضعي گرفته نشد و هيچ كس از اين ستمي كه بر زنان افغانستان ميرفت، حرفي نزد. حتي معروفترين روشنفكران كشورمان كه بارها و بارها به افغانستان رفته و آمدهاند و در ستايش احمد شاه مسعود و احمد مسعود نوشته و مينويسند، در آن ماجراها كلمهاي از حقوق زنان ننوشتند. راه انداختن كانال در فضاي مجازي به سبك حمايت از مقاومت پنجشير كه اصلا.
اينها بخشي از واقعيت افغانستان است و البته نه همه آن. آنچه در افغانستان ميگذرد، برآيند همه واقعيتهاي آن كشور است و واقعيت امروز افغانستان اين است كه مقاومتي در افغانستان در مقابل طالبان نيست. من كه آرزو ميكنم مقاومتي باشد ولي نيست و تنها چيزي كه ميدانم اين است كه از پنجره آرزوهايم به واقعيت نگاه نكنم و سعي در فريب خودم نداشته باشم.