• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5063 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۲ آبان

۷ نما از ۷ جدال خاكريز سوم ليگ

مينوي گمشده!

اميد مافي

ميهمانان آتش زير خاكستر بودند و ميزبانان رويدادي بومي در قلب حوادث. وقتي سنگ روي سنگ بند نشد و بوي خون به مشام‌ها رسيد، عشق فوتبال‌ها بيش از هر وقت ديگري فهميدند كه با هر بوسه در بطن هر نبرد دوزخي يك قرن به عمر جهان اضافه مي‌شود. مرور اتفاقات هفت نبرد تلخ و شيرين نشان داد توپچي‌ها زودتر از كوه‌ها به هم مي‌رسند.

اكبر اوتي در بن‌بست
تيمي كه مدت‌هاست نخنديده در دوئل با تفنگچي‌هاي مسجدسليمان نيز زمين‌گير شد تا همچنان دنبال بهشت گمشده‌اش بگردد. با شكست شاگردان اكبر اوتي در آن سوي كوه سنگي اين فراز كمالوند و پسرانش بودند كه روي ابرها قدم زدند و در چشمان خوشبختي وضو گرفتند. اينكه پديده در اين عرصات قباي ژنده خود را به كجاي شب تيره خواهد آويخت مشخص نيست.
از احمدآباد تا ركن‌آباد
آبادان نفت گريست وقتي طلايي‌ها در خانه جان نداشتند و نود دقيقه اسير نقشه‌هاي بكر كاكوها شدند. وقتي تيم علي منصور خودخواسته به استقبال خزان رفت، هواي حوصله نخل‌ها ابري‌تر از هميشه شد. كمي آن طرف‌تر توپچي‌هاي ديار سعدي از احمدآباد تا ركن‌آباد بر طبل‌ها كوبيدند و بي‌هيچ غصه‌اي به خانه برگشتند. حالا سپاسي مي‌تواند به تعبير خواب بهار نارنج‌ها در باغ ارم بيشتر بينديشد.
طفلك آقاي گل باستاني!
محرم براي آنكه رضا عنايتي را با شكست بدرقه كند تا لبه پرتگاه رفت و بارها و بارها سر از كوچه‌هاي خاموش درآورد. شايد اگر بازيكنان هوادار كمي خوش اقبال بودند و راز مانايي خويش را در كنار عالي‌قاپو فاش نمي‌كردند، ماشين زرد در خانه متوقف مي‌شد و ديگر كسي از بوسه‌هاي نصف جهاني‌ها در مرتع سبز چيزي نمي‌نوشت. طفلك رضاي آقاي گل كه باز هم در حسرت بوييدن يك شاخه خرزهره ماند.
سفر ناتمام
آبي‌ها براي آنكه ۹ امتيازي شوند و از صدر تكان نخورند نبرد بي‌نقصي را در برابر سهندنشينان ارايه كردند. آنجا در سكوت‌ستان آزادي وقتي تراكتورسازي با چنگ و دندان از قفس توري خود محافظت نكرد اين ارسلان مطهري بود كه بر گيتارش نواخت و سفر ناتمام به اعماق آرزو را به پايان برد. انگار اين رسم روزگار بود كه در جدال مربي و شاگرد، مربي چشمانش‌ تر شود و بي‌چتر و بي‌كلاه زير باران تند شوربختي قدم بزند. براي فيروز عصر تنبل آزادي طعم بادام سوخته مي‌داد.
شليك به كابوس‌ها
عبداله براي آنكه از محدوده گرگ و ميش دور شود و پس از دو هفته كمي نفس بكشد بايد رفسنجاني‌ها را كمي آن‌سوتر از كيانپارس به مسلخ مي‌فرستاد و جامه‌اي نو براي شاگردانش مي‌دوخت. اتفاقي كه در عصر ولرم اهواز افتاد تا با دو گل چشم‌نواز، فولاد آرنا به كابوس‌ها شليك كند و به اين پي ببرد كه فرزند رامهرمز از گروهان بزدل‌ها نيست. حالا عبداله مي‌تواند از روي طناب پايين بيايد و خودش را در آينه ورانداز كند.
اين ساكت شلوغ
در روزي كه ساكت به شلوغ‌ترين مربي جهان بدل شد و به خاطر يك دستمال قيصريه را در آتش سوزاند، مردان پرادعاي گل‌گهر نتوانستند پشت مازني‌ها را به خاك بمالند و سومين پيروزي مداوم خود را تقديم سكوهاي خالي كنند. اين‌گونه شد كه پس از آخرين سوت قاضي همه‌چيز عادلانه تقسيم شد تا امير قلعه در خلوت به اين بينديشد كه گاه، مرگ هروله تا پشت هيچستان است، نه فتح تپه‌هاي كم ارتفاعي كه تنهايي را به دوش مي‌كشند.
در حسرت معجزه
چه كسي فكر مي‌كرد يحيي با آن همه علم و كتل در اراك اسير تاكتيك‌هاي ترك اوغلان شود و در قامت ارتشي مغلوب مركز ايران را به مقصد تهران ترك كند. پرسپوليس در روزي كه كاملا بد بود مزد تشويش و ترس خود را با شكست در برابر آلومينيوم گرفت. حالا اراك مينوي گمشده تيمي است كه مي‌خواست در خاكريز سوم توفان به‌پا ‌‌كند، اما ناگهان فرو چكيد و بي‌هيچ اعجاز ميخكوب شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون