منفعت کسان از پی سود خویش
محمد خیرآبادی
هر روز که کلید به در میاندازم و وارد دفتر کار می شوم این سوالها همراه من است: آیا کاری که میکنم برای دیگران هم منفعتی دارد؟ آیا سودی که به چنگ میآورم، حاصل ضرر زدن به دیگری نیست؟ چگونه میشود هم پول درآورد و هم شب با خیال آسوده خوابید؟ انگار موجودی ملامتگر مدام بالای سرم پرواز میکند و منتظر است تا دست به کاری سودآور و پولزا بزنم، آن وقت فرود آید و من را خودخواه و پولدوست بنامد.
وقتی که حقوقبگیر بودم یک جور داستان داشتم، حالا هم که برای خودم کسب و کاری راه انداختهام یک جور دیگر گرفتار چالشهای درونیام. در این شکی نیست که پول درآوردن یکی از دلایل اصلی کارکردن است، اما پیشینهای عظیم طی قرنها، جنبههای منفی کار کردن و پول درآوردن را برای ما برجسته کرده است. ما مجموعهای از مفاهیم را از گذشته به ارث بردهایم که به راحتی هر انگیزه اقتصادی را با مادیگرایی و طمعکاری
پیوند میزند.
حتی اگر کارگر و کارمند حقوقبگیر هم باشـیم، پـول درآوردنـــمان خارج از دايرهمفاهیم منفی نیست. برای خود من سالهای سال، حقوق آخر ماه نشانه بردگی در قبال دریافت مزد و تن دادن خفتبار به دستورات
کارفرما و ريیس بود.از طرف دیگر همیشه در جامعه به کسبه، مالکان شرکتها و صاحبان مشاغل آزاد به چشم کسانی نگاه میشود که برای اندکی سود بیشتر، حاضرند دروغ بگویند، کالای نامرغوب عرضه کنند و به بهرهکشی از زیردستان و غارت جیب مشتریان مشغول شوند. بر این اساس آدمها تقریبا به دو دسته عمده تقسیم میشوند: یک دسته کسانی هستند که تاب و تحمل سرزنشهای درونی و اخلاقی را ندارند و از فعالیتهای اقتصادی با درآمد و سود زیاد، دوری میکنند تا شب راحت سر به بالین بگذارند. دسته دیگر به سرزنشهای درونی گوش نمیدهند و به نظرشان کمی دوز و کلک زیرمجموعه زرنگی محسوب میشود و اشتها برای کسب سود زیاد لازمه موفقیت
اقتصادی است. قرار گرفتن در جایی میان این دو گروه، کار سادهای نیست.
باید مدام سرزنشهای درونی را شنید، به دروغ و طمع عادت نکرد و ضمنا به دنبال راهی برای رشد کسب و کار و افزایش درآمد و سود بود.
من فکر میکـنم برای انگـیزههای مــالی میتوان جایی جدید در این میان دست و پا کرد. هم میتوان این انگیزهها را سرکوب نکرد و هم میتوان افسار مرکب خود را به دست آنها نسپرد. تجربه کوتاهم در زمینه کسب و کار یک نکته را برایم روشن کرده که شاید از بس بدیهی است به آن کمتر توجه شده. سود چه وقت به دست میآید؟ وقتی که شما در بازار و در رقابت با رقبا، عرضه کننده کالا یا خدمتی مناسب و ارزشمند به نسبت بهای آن باشید. (البته در اینجا از سودی که حاصل رانت و سوءاستفاده از موقعیت است صرف نظر کردهام و رقابتهای اقتصادی شفاف و عادلانه مدنظرم است.) در واقع برای کسب سود بیشتر، باید تلاش کرد نیازهای دیگران را بهتر و سریعتر
تشخیص داد.
این یعنی سود بیشتر به کسی تعلق میگیرد که تشخیص درستتری داشته باشد و کالاها یا خدماتی عرضه کند که برای مشتریان و مراجعان واقعا ارزشمند باشند. چرا که اگر کالا و خدمات عرضه شده مناسب و ارزشمند نباشد، خریدار وفادار و متقاضی همیشگی هم وجود نخواهد داشت که سودآوری را تضمین و تداوم آن را ممکن کند. من میفهمم که در فضای نامناسب اقتصادی با وجود مولفهها و پدیدههایی مثل رانت، پارتی، اختلاس، احتکار، گرانفروشی و... آلوده نشدن به فساد چه اندازه مشکل
است.
آنچه در اینجا میگویم موعظه اخلاقی هم نیست، بلکه فقط گمان میکنم ما به تغییر نگرش نسبت به کار و فعالیت اقتصادی نیاز داریم تا بتوانیم انگیزههای مالی و سودخواهی خود را با منافع دیگران هماهنگ کنیم. شاید اگر بدانیم که عدم موفقیت و چه بسا مرگ یک کسب و کار در خواستن «زیان کسان از پی سود خویش» است، بتوانیم به این تغییر کمک کنیم.